>>>>خبرگزاری مهر>>، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: علامه محمد اقبال لاهوری، فیلسوف و شاعر بزرگ فارسی سرای هندی-پاکستانی، در اشعار خود به ویژه در بخشهایی از مثنوی «رموز بیخودی» و دیگر آثارش، به قیام امام حسین (علیهالسلام) و مفهوم حُرّیت و آزادگی به عنوان محورهای اصلی توجه ویژهای داشته است.
اقبال در اشعارش امام حسین (>>ع) را نماد عشق پاک، شجاعت، آزادگی و ایستادگی در برابر ظلم میداند. او این قیام را نه فقط یک حادثه تاریخی بلکه نمادی از آزادگی اسلامی و تجلی عشق الهی میشمرد که عقل ظالم و >>هوسپرور را به چالش میکشد و با خون خود ظلم و ستم را شکست میدهد.
هر که پیمان با >>هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود >>رست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمن است
عشق را ناممکن ما ممکن است
عقل سفاک است و او سفاکتر
پاکتر چالاکتر بیباکتر
عقل در پیچاک اسباب و علل
عشق چوگانباز میدان عمل
عشق صید از زور بازو افکند
عقل مکار است و دامی میزند
عقل را سرمایه از بیم و شک است
عشق را عزم و یقین لاینفک است
آن کُند تعمیر تا ویران کند
این کُند ویران که آبادان کند
عقل چون باد است، ارزان در جهان
عشق کمیاب و بهای او گران
عقل محکم از اساس چون و چند
عشق عریان از لباس چون و چند
عقل میگوید که خود را پیش کن
عشق گوید امتحان خویش کن
عقل با غیر آشنا از اکتساب
عشق از فضل است و با خود در حساب
عقل گوید شاد شو آباد شو
عشق گوید بنده شو آزاد شو
عشق را آرام جان حُرّیت است
>>ناقه >>اش را ساربان حُرّیت است
در اشعار اقبال، عشق و حریت دو عنصر جداییناپذیرند؛ او معتقد است که «هر که پیمان با >>هوالموجود بست، گردنش از بند هر معبود >>رست» و یا «مؤمن از عشق است و عشق از مؤمن است»، «عقل سفاک است و او سفاکتر» و سرانجام عشق است که عقل را شکست میدهد و آزادگی را به ارمغان میآورد. اقبال قیام امام حسین (ع) را «>>سرجلوه >>خیرالامم» مینامد که با فداکاری و ایستادگی خود، حریت و آزادگی را زنده کرد و باران رحمت الهی را بر امت اسلام نازل نمود.
از نظر اقبال، آزادی حقیقی تنها زمانی محقق میشود که انسان خود را در راه حق و عشق الهی فدا کند و این همان پیام اصلی قیام عاشورا است؛ یعنی آزادگی و حریت در بندگی خدا معنا پیدا میکند و امام حسین (ع) بهترین نمونه این آزادگی و عشق الهی است.
آن >>شنیدستی که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس >>پرور چه کرد؟
آن امام عاشقان، پور بتول
سرو آزادی ز بستان رسول
الله الله بای بسم الله پدر
معنی ذبح عظیم آمد پسر
بهر آن شهزاده >>ی خیر >>الملل،
دوش ختم >>المرسلین >>نعم >>الجمل
سرخ رو عشقِ غیور از خون او
شوخیِ این مصرع از مضمون او
در میان امت آن کیوان جناب،
همچو حرف قل >>هو الله در کتاب
موسی و فرعون و >>شُبیر و یزید
این دو قوّت از حیات آید پدید
زنده حق از قوّت >>شُبیری است
باطل آخر داغ حسرت >>میری است
پس از این مقدمه چینی، اقبال به جدایی خلافت و حکومتِ جامعه از قرآن میپردازد که همین باعث جدا شدن مسیر از آزادگی و حریت میشود و منجر به قیام سیدالشهدا علیه السلام میشود، و خون او تا قیامت ریشه استبداد را قطع میکند و لاالهالاالله را معنی میبخشد:
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت،
حُرّیت را زهر اندر کام ریخت،
>>خاست آن سر جلوهی >>خیرالامم
چون >>سحابِ قبله، باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت،
لاله در ویرانهها >>کارید و رفت
تا قیامت قطعِ استبداد کرد
موجِ خون او، چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلتیده است،
پس بنای >>لااِلَه گردیده است
مدعایش سلطنت بودی اگر
خود نکردی با چنین سامان سفر
دشمنان چون ریگ صحرا >>لاتعَد
دوستان او به یزدان هم عدد
سِرِّ ابراهیم و اسماعیل بود،
یعنی آن اجمال را تفصیل بود
عزم او چون کوهساران استوار،
پایدار و تند سیر و کامگار
تیغ، بهر عزّت دین است و بس
مقصد او، حفظ آئین است و بس
>>ماسِوی الله را مسلمان بنده نیست،
پیش فرعونی سرش افکنده نیست
خون او تفسیرِ این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغِ >>لا چون از میان بیرون کشید،
از رگِ ارباب باطل خون کشید
نقش >>اِلا الله بر صحرا نوشت
سطرِ عنوان نجات ما نوشت
رمزِ قرآن از حسین آموختیم
>>ز آتش او شعلهها اندوختیم
شوکتِ شام و فَرِ بغداد رفت
>>سطوتِ >>غرناطه هم از یاد رفت
تار ما از زخمه >>اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
>>ای صبا >>ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاک او رسان...
اقبال در بخشی دیگر از رموز بیخودی و آنجا که به مقام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اشاره میکند هم این طور میگوید:
مریم از یک نسبتِ عیسی عزیز،
از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
نورِ چشمِ رحمتٌ >>للعالمین
آن امامِ اولین و آخرین
آنکه جان در پیکر گیتی دمید
روزگارِ تازه آئین آفرید
بانوی آن تاجدار هل >>اَتی
مرتضی، مشکل >>گشا، شیر خدا
پادشاه و کلبهای ایوان او،
یک حُسام و یک زره سامان او
مادرِ آن مرکزِ پرگار عشق
مادرِ آن کاروان سالار عشق
آن یکی شمع شبستان حرم
حافظ جمعیت >>خیرالامم
تا نشیند آتش پیکار و >>کین،
پشت پا زد بر سر تاج و نگین
وان >>دگر مولای ابرار جهان،
قوّت بازویِ احرارِ جهان
در نوایِ زندگی، سوز از حسین
اهل حق، حُرّیت >>آموز از حسین
سیرت فرزندها، از >>اُمّهات
جوهر صدق و صفا از >>اُمّهات
>>مزرعِ تسلیم را حاصل بتول
مادران را اسوه کامل بتول
در شعر و اندیشه اقبال لاهوری، امام حسین (>>ع) نماد حریت، آزادگی، عشق الهی و ایستادگی در برابر ظلم است و قیام عاشورا تجلی این ارزشها و پیامآور بیداری و آزادی حقیقی انسانهاست.