به گزارش >>خبرگزاری مهر، فهیمه >>فرهمندپور، رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده شورای عالی انقلاب فرهنگی در یادداشتی، به تبیین ابعاد کمتر شناختهشدهای از شخصیت علمی، مدیریتی و اخلاقی شهید دکتر محمدمهدی >>طهرانچی پرداخت.
دکتر >>طهرانچی نیز مانند سایر شهدای شاخص جنگ تحمیلی اخیر، پس از عمری مجاهدت و تکاپو، سرانجام امروز در خانه ابدی >>اش آرام گرفت. او را دورادور میشناختم، از طریق رسانه، سمینارها، نشستها یا حضور در بعضی جلسات مشترک …
از دی ماه dir="rtl">> ۱۴۰۲ که وارد شورای عالی انقلاب فرهنگی شدم، طبعاً از نزدیک توفیق آشنایی و تعامل با او را پیدا کردم. اظهار نظر در مورد تخصص علمی >>اش در فیزیک هستهای در حوزه دانش و تجربه من نبوده و نیست، اما ۳ ویژگی دکتر >>طهرانچی همیشه برایم چشمگیر و قابل توجه بود؛
– فیزیکدان بود اما تفکر و تحلیلهای نظام مند او در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی برایم جذاب و تأمل برانگیز بود. در یکی از سلسله نشستهای طراحی الگوی حکمرانی تمدنی در حوزه زنان و خانواده، هم میزبان نشست ما بود و هم میهمان آن. پختگی نگاه و تحلیلهایش حقیقتاً شوق آفرین بود.
– اشراف، تعهد و ابتکارات مدیریتی >>اش بویژه در حوزه دغدغه >>مندی >>های من یعنی حوزه زنان و خانواده، همیشه مرا سر ذوق میآورد. وقتی با شور و دغدغه در مورد سیاستگذاری، حکمرانی و مدیریت خانواده محور یا معطوف به جنسیت حرف میزدم، مطالبه میکردم و دنبال راهها و حرفهای جدید بودم، دکتر >>طهرانچی همیشه ایدههای نو یا تجربیات کاربردی داشت که مرا امیدوار و دلگرم میکرد.
– تعهد و دلسوزی >>اش نسبت به خانواده بزرگ دانشگاه آزاد و مسائل و مشکلات آنها بیش از حد تصور بود. در جلسات، حین تصمیم گیری >>ها و در گفتگوهای مرتبط، >>جوری از مصالح این خانواده دفاع میکرد که انگار دارد از حریم فرزندانش، از حریم خانه >>اش پاسبانی میکند. به عنوان دبیر ستاد خانواده و زنان طبعاً مکرر مورد مراجعه اعضای هیأت علمی خانم یا دانشجویان دختری هستم که برای رفع مشکلات کاری یا تحصیلی شأن به من نامه مینویسند، ایمیل میزنند یا … در این مدت، در مورد مراجعات دانشگاه آزادیها، دلم آرام و مطمئن بود که پیگیریهای >>مان جواب میدهد. دفعات اول که در حاشیه جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی یا شورای ستاد علم برای انتقال این موارد به سراغ دکتر >>طهرانچی میرفتم، لازم میدیدم توضیح بدهم یا مکاتبه رسمی ضمیمه کنم. مدارک را میگرفت، توضیحاتم را با دقت و حوصله گوش میکرد و قول پیگیری میداد. بعد از مدتی به پیگیریهای من، به سلام و احوالپرسی معنادارم، به اینکه در صندلی کنار ایشان مینشستم عادت کرده بود، تا مرا میدید با تمام چهره >>اش میخندید و با گشاده رویی، فقط دستش را دراز میکرد و پاکت مدارک را میگرفت و دیگر نیازی به هیچ حرف و توضیحی نبود.
پرونده تلاشها و تکاپوها، پرونده دانش و مدیریت و تعهد، پرونده اخلاص و علم و عملِ دکتر >>طهرانچی برای کاشتنِ در این عالم، بسته و برای برداشتنِ در سرای دیگر گشوده شد. اما جلوهها و الگوهایی برای ما به جا گذاشت که نه بسته میشود و نه فراموش.
خاطره >>اش برای من، گرامیتر از آن است که از او یاد نکنم و خبرِ خوبیهایش را نپراکنم…