سه‌شنبه، 17 تیر، 1404

حماسه پیروزی علیرضا قزوه؛ صلح، زمانی‌ست، جانگدازتر از جنگ

به گزارش>> >>خبرنگار مهر، علیرضا >>قزوه شاعر و پژوهشگر ادبی، در جدیدترین واکنشش به جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه کشورمان، شعر تازه‌ای سروده و در آن مژده فتح و ظفر و پیروزی داده است.

در ادامه قصیده >>قزوه را با هم می‌خوانیم؛

*
صبح ظفر آمده‌ست، >>ای یار! >>ای یار!

راه تو پاینده باد و عمر تو بسیار

نوبت پیروزی آمده‌ست ببینید!

فتح گوارای مردمان وفادار

نوبت شادی شده‌ست، ساز بزن، ساز

>>بربط و دف می‌زنند، تار بزن، تار

دست مریزاد و مرحبا به شمایان

دولت آزاده‌مند و ملت مختار

کار سپردیم دست مردمِ کاری

مزد کسی می‌برد که کار کند کار

تیغ قوی‌تر >>زنید و هیچ نترسید

پشت و پناه شماست حضرت دادار

عقل سرک می‌کشد به صحنه و میدان

عشق قدم می‌زند به کوچه و بازار

فرصت تعجیل نیست، نوبت عقل است

>>خودسری‌ات می‌کند به مرگ گرفتار

ماه به دیدار ماه آمده گویی

نور به دیدار نور آمده انگار

باده‌ی >>عرشی بریز باز به جان‌ها

ما همه سرمست عشق و ما همه هشیار

صور قیامت زدند >>برشو از خواب

دارد بیدارباش می‌زند انگار

ذلت نمرود را به چشم ببینید

معجزت موسی است گشته پدیدار

قدرت ما را به سنگ خود >>مکشی باز

هیبت ما را به قدر خویش مپندار

فتنه به راه است فتنه، چشم گشایید

بیدار باشید، >>هان جماعت، بیدار

دل به فریبش >>نهیم؟ هرگز هرگز

گوش به صلحش دهیم؟ >>حاشا، زنهار

لعنت بر >>حرمله، لعنت لعنت

لعنت کن بر یزید >>بشمر و بشمار

دشمن، کفتار هرزه‌گرد ذلیلی‌ست

خصم یکی >>روبه است، >>روبه مکار

صلح، زمانی‌ست، >>جانگدازتر از جنگ

سست >>مشو چون تو را به صلح >>فتد کار

هست گواهم حکیم طوس و نظامی

شاهد من سعدی است و حافظ و عطار

قدر علی را در این زمان بشناسید

قدر ولی را خدای داند مقدار

خاک در کیست این که سرمه‌ی چشم است

بوسه به دستش زنند این همه سردار

>>هان مهراسید از خوارج صفین

قافله‌مان را علی‌ست قافله سالار

قطب همه مرشدان حکمت و عشقی

سیدی و سروری و پیر و علمدار

مسند سرداری سران جنون را

جز تو حکیم بزرگ نیست سزاوار

ناز تو را می‌کشیم حکم >>بده حکم

خدمت تو می‌کنیم بار >>بده بار

هرچه که گفتی عمیق بود و >>گرانسنگ

هرچه که گفتی شریف بود و گهربار

حرف نویی می‌زنند مردم این شهر

مکتب عشق است این که گشته پدیدار

در عَلم >>بوفضایلی که تو داری

>>حلم نبی هست و علم حیدر کرار

>>عز و بزرگی توراست نزد خداوند

دشمنت آخر ذلیل می‌شود و خوار

زاده‌ی یعقوب >>لیث و رستم دستان

>>ای که جوانمرد و جنگجویی و عیار

دار به پا کن که من حسینم و حلاج

ترس ندارد >>ز مرگ میثم >>تمار

>>ای وطن عاشقان که جان طلب تو

ما به کسی نیستیم جز تو بدهکار

دست من امروز گرز حکمت و شعر است

گرز بکوبم به مغز چند سبکسار

صحبت اصحاب فتنه را ندهی گوش

جان دلم گوش کن به حرف گرانبار

>>تلّ حبیب است این خرابه، ببینید

این همه آواره‌اند و این همه آوار

ما گل خورشیدی همیشه بهاریم

نسل تو از خواری است و اصل تو از خار

خصم، >>الا خصم سر به زیر! تورایم

کز تو شده روسفید لشکر تاتار

نیست بزرگ تو خاک >>درگه این پیر

این همه تهمت >>مزن به قبله‌ی احرار

در یمن و غزه نیز رحم نکردی

رحم به طفلان غرق خون شده رخسار

هیچ‌تر از هیچی و به هیچ >>نیرزی

در تو نگه کرده‌ام به چشم خریدار

تیغ کشیدی به روی خوشه‌ی پروین

رحم نکردی یکی به گنبد >>دوار

یک شب با تیغ می‌زنیم سرت را

>>پیشتر از آن که اژدها شوی >>ای مار

یک جا باید جواب می‌شد و سیلی

آن همه جور و جفا و آن همه آزار

بیم ندارم >>ز غاصبان فلسطین

دور خدا می‌کشند این همه دیوار

آمده آن دم که تیغ بر تو بخندد

وقت رسیده‌ست تا که گریه کنی زار

سریه‌ی >>موته‌ست این بگیر علم را

کیست کند اقتدا به جعفر طیار

می‌نگرم قدس را به هیأت یک زخم

می‌نگرم غزه را به سینه‌ی >>خونشار

جنگ به پا کرده‌اند چاره چه داریم

این که همه تیغ >>برکفیم به ناچار

سلسله‌ات را به باد دادی >>ای هیچ

سر به سر عاشقان دلشده مگذار

لاف >>مزن هرزه بدسرشت کج‌اندیش!

حد خود، >>ای خصم بی نژاد! نگه دار

>>گرسنه‌چشما که سیرچشم نگشتی

دین چه فروشی به چند درهم و دینار

سر به ره عشق می‌نهیم دوباره

جاده‌ی عشق است زیر >>پامان هموار

آمده‌ام عاشقانه سر بسپارم

جز به ره عاشقی نمی‌روم این بار

رویدادها، تحلیل‌ها و مطالب فرهنگی را در خوشه خبر بخوانید

1 هفته پیش

دسته‌بندی‌ها