به گزارش گروه رسانههای >>خبرگزاری تسنیم، ساعت حوالی سه و 20 دقیقه صبح روز جمعه. اولین انفجار اتفاق میافتد. خبرها چند دقیقه بعد منفجر میشوند. دوباره ساعتها مهم میشوند و البته خبرها. جنگ زمان را کند میکند. زمان که کند شود همه چیز عمیقتر میشود. همه بیشتر فکر میکنند. همه چیز واقعیتر میشود. ترس، خشم و حتی شادی عمق پیدا میکند. وقتی مرگ را در جلوی چشمانت میبینی، آدمیزاد بودن یادت میافتد. همینجاست که تراژدی و البته حماسه آغاز میشود. و مگر نه این است که هر حماسه از دل تراژدی اتفاق میافتد.
درست در همین لحظه و درست در همین جدالهای عمیقِ انسانی است که سره از ناسره جدا میشود. درست در همین لحظه است که انفعال دیگر معنایی پیدا نمیکند. ساعت حوالی چهار صبح، تصویری از پسربچهای زیر آوار منتشر میشود. تصویری که اگر آدمیزاد باشی، قلبت را ذرهذره میکند. سه ساعت بعد تصویر پرنیا زیر دیوار در خبرگزاریها منتشر میشود.
وقتی هوا روشن شد، در میان کندی ساعتها صدای ایران بلند میشود. نام شهدا که خوانده میشود انگار دوباره دفاع مقدس آغاز شده و سراج باید «گلبرگ سرخ لالهها» را بخواند. تصاویر شهدا بغضها را میترکاند. شاید برای خیلیها عجیب به نظر برسد اما اولین واکنش را پریناز ایزدیار نشان میدهد. او عکس کودک زیر آوار را منتشر میکند و تنها یک جمله میگوید: «فقط میتونم بمیرم برات.»
چند دقیقه بعد موج واکنشهای هنرمندان و اهالی فرهنگ آغاز میشود. از شاعر گرفته تا بازیگر، از کارگردان گرفته تا نویسنده. انگار تصویر کودک زیر آوار کار خودش را کرده. برای داشتن اتحاد نیاز است یک چیزی آدمها را تکان بدهد. یک چیزی به خاطرشان بیاورد که در میانه این روزگارِ پر از تعجیل، صدای انفجار لازم است تا پای همه چیز را از ابتذال بیرون بکشد. گاهی یک تراژدی نیاز است تا حماسه رقم بخورد. گاهی یک حماسه نیاز است تا صداها یکی شود. دیگر نه >>اخبار فرهنگی اهمیت دارد و نه >>اخبار ورزشی و... دیگر اینکه فلان فیلم اکران میشود یا نه و یا اینکه فلان فیلم تبلیغ شده یا نه مهم نیست. حالا همه چیز معطوف به جنگ است و آدمهای درون جنگ. انگار کمکم صدای سوی دیار عاشقانِ آهنگران جایش را به صدای سراج میدهد. ساعت که به حوالی 9 شب نزدیک میشد، واکنشها از تراژدی به سمت حماسه میرفت. در این گزارش دوصفحهای از «فرهیختگان» راوی واکنشها هستیم. واکنشهایی که از تاجیکستان گرفته تا آمریکا از قلبهای هنرمندان روانه دلهای مردم ایران شد. این چند صفحه را نه برای آرامش و تسلای خاطر بلکه برای این نوشتیم که فراموش نکنیم همه با هم هستیم؛ آن هم برای یک خاک.
از پریناز ایزدیار تا ابراهیم حاتمیکیا
حوالی 12 ظهر روز جمعه شروع کردیم به جمع کردن یادداشت از اهالی فرهنگ و هنر. بالاخره خیلیها هستند که نمیخواهد به استوری گذاشتن قانع شوند و در میان کلماتی طولانیتر از چند سطر به دنبال روایتگری هستند. با چندین نفر تماس میگیرم. گوشیها در دسترس نیست. برخلاف وزوز پهپادها هنوز صدای واکنشها شدت نگرفته. چند ساعت قبل ایزدیار استوری گذاشته و البته حاتمیکیا هم چند دقیقه پس از پیام دولت، نامهای منتشر میکند. حاتمیکیا جملهاش را با کلماتی آغاز میکند که چند سالیاست نماد حماسه شده: «بسم الله قاصم الجبارین». وقتی خبر آمد که حاتمیکیا دارد یادداشت مینویسد، همه منتظر بودیم که او کجا نامی از جنگ و جبهه میبرد. حاتمیکیا معطل نکرد و همان جمله اول کار را تمام کرد: «برادرانم؛ آقا حسین سلامی و آقا محمد باقری و آقا غلامعلی رشید، که شما را با نامتان در جبهه میشناختیم، جز شهادت هیچ درجهای بر قامت شما نمیارزید.» پیام حاتمیکیا شدت واکنشها را بیشتر میکند. البته این به این معنی نیست که تا قبل از ساعت 12 خبری نباشد. بعد از پیام ایزدیار، علیرام نورایی متنی را در پسزمینه سیاه منتشر میکند با این عنوان: « اونایی که منتظر جنگ بودید و میگفتید با مردم کاری ندارند الان کجایید.» نیما کرمی، مژده لواسانی و مرتضی امینیتبار همان ساعتهای اولیه صبح پیامهایی را منتشر میکنند که یا اعلام انزجار است و یا پرچم سهرنگ ایران را به نمایش گذاشتند. چند دقیقه بعد یوسف حاتمیکیا زودتر از پدر پرچم را استوری میکند و بعد هم کاظم دانشی تهیهکننده سینما، نادره رضایی معاون هنری ارشاد، محمدجواد موحد تهیهکننده و دانش اقباشاوی کارگردان «اسفند» واکنش نشان میدهند. ساعت به حوالی 9 صبح که میرسد، سید مازیارهاشمی تهیهکننده «زیبا صدایم کن»، روحالله حجازی کارگردان سینما، نادر سلیمانی و پرویز پرستویی واکنش نشان میدهند. کمکم عکسهای بیشتری از حادثه بیرون آمده و تصاویر بیشتری به استوریها راه پیدا میکنند. در این بین سپند امیر سلیمانی میگوید: «یک نفر هر چقدر میخواهد میکشد و دنیا فقط نگاه میکند. قرنهاست که از همه طرف به ما حمله میکنند و ما همچنان ایران بزرگ ماندهایم.» کمکم سوگواری جایش را به حماسه میدهد. علیرضا اوستادی و سیدعلی صالحی دیگر کسانیاند که استوری میگذارند و به موج همدلی میپیوندند. فرزین محدث مینویسد: «دریغ است ایران که ویران شود/ کنام پلنگان و شیران شود»، فرهاد قائمیان به نوشتن متن قانع نمیشود و در مصاحبهای با مهر میگوید: «من بهعنوان یک هنرمند از همین ابتدا بهعنوان یک سرباز در خدمت دفاع از وطنم هستم. ما باید در این مقطع زمانی اختلافها را کنار بگذاریم و با یک همگرایی ویژه و ملی برای دفاع از کیان میهن عزیزمان تلاش کنیم. موضوعی که میتواند در حوزههای فرهنگی و هنری نیز مورد توجه قرار گیرد و هنرمندان از هر قشری همراه با مردم عزیزمان برای دفاع از کشور همراه باشند.» قائمیان در ادامه صحبتهایش جملاتی را میگوید که حدود 7 ساعت بعد معنا پیدا میکند: «رژیمصهیونیستی بداند ما شروعکننده جنگ نبودیم اما براساس شرایط موجود و حمله جنایتکارانه رژیمصهیونیستی به مناطق مسکونی و دیگر مکانها که منجر به شهادت تعدادی از هموطنان عزیزمان و تعدادی از فرماندهان و دانشمندان شجاع کشورمان شد باید از حاکمیت ملی دفاع کنیم و انتقام این جنایت سخت را بگیریم.» هومن حاجیعبداللهی تکههایی از مصاحبه ناخدا صمدی با کامران نجفزاده را منتشر میکند که در آن میگوید: «تا آخرین روز زندگی فدایی ایرانم.» کوروش سلیمانی تصویری از دماوند را منتشر میکند. علی سرابی کسی که هنوز با نقش شهید صیاد شیرازی در فیلمی با همین نام روی پرده سینماهاست در صفحه شخصی خود مینویسد: «هر چه مرگ است هر چه خون، بر سر خصم فزون». بابک خواجهپاشا هم مینویسد: «پرچمت وقتی پایین میآید که روی کفن ما باشد». خسرو نقیبی منتقد سینما هم مینویسد: «خط قرمز ما ایران است. ما بر سر این خاک با اجنبی شوخی نداریم. نیمهشب با صدای انفجار از خواب بیدار شدم؛ درست شبیه کودکی پنجسالهام در دهه شصت. امروز آبی دخترم پنجشش ساله است. سرنوشت آن زنگی مست، موشی شد پنهان در سوراخ؛ این یکی معترض به شهرهای من که آشکارا یک جنایتکار جنگی است. هیچ بیگانهای بر هیچ خاک غریبهای دل نمیسوزاند. ما در همه تاریخ فقط خودمان را داشتهایم. دور از دامان پاکت دست دگران، بدگهران...». سوای اینها مسعود دهنمکی، سیدجمال سیدحاتمی و سیما تیرانداز هم از دیگر کسانیاند که بیتفاوت نبودند.
تنها 6 ساعت پیش از حمله
ساعت که به حوالی چهار بعدازظهر رسید، با موج بعدی حمله اسرائیل و بیرون آمدن تصاویر بیشتر از شهدا، باز هم واکنشها شدت پیدا کرد. مهوش وقاری، نسرین مقانلو، علی مسعودی و الهام پاوهنژاد از دیگر هنرمندانیاند که واکنش نشان میدهند. مهدی یزدانیخرم، نویسنده و منتقد میگوید: «تا جایی که یادم میآید آخرین کسی که به ایران حمله کرد در پایان مثل موش از سوراخ بیرون کشیده شده و مثل کفتار حلقآویز شد...»
«جامعه هنرمندان وطندوست ایران با قلبی سرشار از اندوه و خشم، جنایات رژیمصهیونیستی در تجاوز آشکار به خاک جمهوری اسلامی ایران و به شهادت رساندن فرماندهان نظامی، دانشمندان هستهای و مردم بیگناه را بهشدت محکوم میکند و با خانوادههای شهدا و مجروحان این جنایات همدردی میکند. ما بر این باوریم که هنر، زبان رسای جهانی است و وظیفه خود میدانیم که در این لحظه تاریخی، با ابزار هنر، در برابر ظلم و ستم ایستادگی کنیم.» حوالی ساعت پنج بعد از ظهر نامهای از طرف جمعی از هنرمندان منتشر میشود که در میان آنها نامهای مختلفی از شاعر گرفته تا نقاش دیده میشود: «حبیب احمدزاده، محمدرضا سنگری، عبدالحمید قدیریان، وهب رامزی، گلستان جعفریان، محسن نفر، غلامرضا صنعتگر، رضا مهدوی، علیقلی، مصطفی گودرزی، صابر شیخرضایی، محمدرضا دوستمحمدی، سیداحسان باقری، علی حیاتی، مرتضی حیدری، گلعلی بابایی، علیرضا قزوه، محمدمهدی سیار، سارا عرفانی، محمدرضا شرفیخبوشان، بهزاد دانشگر، محمد حمزهزاده، عباس حسیننژاد، فائضه عطارحدادی، راضیه تجار، علی داودی، داود امیریان، محمدرضا سرشار، ناصر فیض، کلر ژوبرت، امید مهدینژاد و موسویگرمارودی». چند دقیقه بعد سیدمحمود رضوی تهیهکننده سینما یادداشتی را منتشر میکند و میگوید: «یقینا به وعده خدا این خونها بیپاسخ نمیماند و بهزودی این ظالم و اربابانش جواب این دستدرازی به وطن و این جنایت را پس خواهد داد و ما هم، نه فقط تماشاگر، که آمادهایم؛ آماده ایستادن، مجاهدت و حتی جان دادن، برای وطن و هموطن.»
دیگر کسی نمانده که حرفی نزده باشد
عرفان طهماسبی و علیروئینتن از دیگر کسانیاند که تا پیش از حمله موشکی ایران نسبت به اتفاقات روز جمعه واکنش نشان میدهند. ایران که حمله را آغاز میکند ناگهان علی بحرینی، نویسنده و منتقد اولین کسی است که واکنش نشان میدهد و میگوید: «گنبد آهنین؟ افسانه بود». صبح فردای عملیات، داوود میرباقری متنی را منتشر میکند و در ابتدای آن میگوید: «تو را ای گرانمایه، دیرینه ایران/ تو را ای گرامیگهر دوست دارم». سیروس مقدم هم متنی را منتشر میکند و میگوید: «با خانوادههای بازماندگان همدردی میکنم و تسلیت عرض مینمایم.» نوید محمدزاده، بهرام افشاری، نیما جاویدی، فرزاد حسنی، امیر جدیدی و... از دیگر کسانیاند که نسبت به وقایع کمتر از 72 ساعت قبل واکنش نشان دادند. حقیقتش را بخواهید دیگر چندان هنرمندی در داخل کشور باقی نمانده که نسبت به وقایع مملکت واکنش نداده و ایرانی بودنش را ثابت نکرده باشد. این یعنی ایران پشت دارد. ملتی دارد که انفجارها تکلمش را نگرفته است. حوالی ساعت 9 شب و چند دقیقه قبل از آغاز حمله ایران، قربان صابر پیامی اختصاصی برای «فرهیختگان» میفرستد و در آن خبر از همدلی ملت تاجیک با ایران میدهد، خبری که دل آدم را گرم میکند.
از تاجیکستان برای ایران
بازیگر تاجیکی که نقش شمشیر خان «پایتخت» هفتم را بر عهده داشت و از مفاخر هنر تاجیکستان محسوب میشود در متنی گفت: «پیام دردناکم را به شما میرسانم. این صبح بعد از شنیدن >>اخبار هجوم شغالانه و پلیدانه اسرائیل به جمهوری اسلامی ایران، خیلی متاثر و دلپاره شدم و من در اطراف هر کجا که رفتم کسی را ندیدم که دلش پارهپاره نباشد از این رفتار شغالانه این کشور نامرد، ناانسان، کودککش. حتی در گونههای زنان اشک را هم دیدم. به همه آنهایی را که ملت عزیز ایران از دست داد به خانوادههای محترمشان تسلیت میگویم و ملت عزیز ایران چه آنهایی که در داخل ایران هستند و چه آنهایی که بیرونند و به هرکسی دلش با ایران است تسلیت میگویم. یک پاره شعر است که میخواهم اینجا قرائت کنم: «به هر جا که هستید خروش آورید/ جهنده جهان را به جوش آورید/ همه یک به یک مهربانی کنید/ به کلی جهان پاسبانی کنید /جهان را بسازید همچون بهشت/ مگویید هرگز سخنهای زشت/ بگویید این جمله در گوش باد/ چو ایران نباشد تن من مباد» باز هم میگویم، دلم برای ایران ذرهذره شد. پروردگارا محافظ ایران باش. باز هم تسلیت میگم. باز هم امیدوارم که در این افتادگی روحی(ناراحتی)، جوانمردانه رفتار کردن همزبانان خودم را، همملتان خودم را آرزو دارم. با تمام وجود امیدوارم که این پلیدان و شغالان پاسخشان را بگیرند. خداوندا بد را به جزای اعمالش برسان.»
اشک چشممان؛ نطفۀ مبارزه با نسلکشان تاریخ
محمود گبرلو، منتقد، نویسنده و مجری تلویزیون هم در یادداشتی برای «فرهیختگان» ضمن گرامیداشت یاد شهدا، به جنایات رژیمصهیونیستی اینطور واکنش نشان داد: «ایران سرافراز، همیشۀ تاریخ، آماج حملات کینهورزان و متخاصمان بوده است. نسل ایرانیان با تجاوز، مقاومت، مبارزه و سرانجام پیروزی و افتخار خو گرفته و پرورش یافته است. اینبار هم تاریخ تکرار شد و متجاوزان و مهاجمان گمان بردند با مدرنترین تجهیزات جنگی حافظان این سرزمین را بهزانو درمیآورند! زهی خیال باطل. مردان مجاهد و زنان و فرزندان معصوم و بیگناه ایرانی را در نیمههای شب، در هنگامی که در آرامش خفتهاند، تکهپاره میکنند، بهگمان اینکه کشتهاند و پیروز شدهاند! اما ندیدند خشم و نفرت درونی ایرانیان را که دیوار اتحاد و همدلی ایجاد کرده و مقاومت؛ مبارزه و ایستادگی را مستحکمتر کرد. در طول تاریخ، نبرد نظامی نیروهای نظامی خود را میبلعد اما مغزهای متفکر و اندیشمند که سرمایه ملی و ثروت آینده آن سرزمین محسوب میشوند و زنان معصوم که وظایفشان تربیت و رفاه و آسایش نسل آینده این سرزمین و بچههای بیگناه معصوم که هدفشان تحصیل و کسب علم است چه گناهی کردهاند؟ منتظر باشید با این کجفهمیها، قدرت شجاعت و تداوم ایمان ایرانیان چندبرابر شود و اشک چشممان و خون پاکشان نطفه مبارزه با دشمن ابله و جاهل، در تار و پود چند نسل آینده است، بهخصوص آنکه نسل حاضر، پایه فکریاش بر مبنای مرام مولا و اماماش حسین بن علی عجین شده است... درود بر اندیشمندان، سرداران و مردم ستمدیدۀ ایران که جانشان را در بامداد این روزهای تاریخی، توسط رژیم نامشروع و مشهور به آدمکش فدا کردند. امیدواریم خفتگان مدافع حقوق بشر بیدار شوند.»
تاریخ ایران روایت ایستادگی در دل این ترورها و دشواریهاست
علیرضا تابش، مدیر فرهنگی و مدیرعامل سابق فارابی در یادداشتی گفت: «در روزگاری که رژیم جنایتکار صهیونیستی، روی جنایتکاران تاریخ را سفید کرده است، ایران عزیز، جمعی از فرماندهان و دانشمندان خدوم و اثرگذار خود و گروهی از شهروندان بیدفاع را در پی تجاوز تروریستی ناجوانمردانه از دست داد. چهرههایی که عمر خود را در راه امنیت، دانش و پیشرفت این سرزمین وقف کردند و فقدانشان ضایعهای تلخ برای ملت مقاوم ماست اما تاریخ ایران، روایت ایستادگی در دل این ترورها و دشواریهاست. ملتی که از هر زخم، قدرتی تازه زاده و از هر تهدید، راهی نو گشوده است این بار نیز، پاسخ ملت سرفراز ایران به متجاوزان، وفاق ملی، همدلی عمیق، و ارادهای خللناپذیر برای ساختن آیندهای روشنتر خواهد بود. این مردم، با بیداری و مقاومت، همواره توطئهها را به فرصت تبدیل کردهاند. ما در کنار همه دلسوزان و وفاداران به جمهوری اسلامی ایران ایستادهایم و تا آخرین نفس، پشتیبان ایران جان خواهیم بود. راه شهیدان، با ایمان، عقلانیت و همدلی ادامه خواهد یافت. ایران خواهد ماند؛ ایستاده و پرشکوه.»
وقتِ پرهیز از اختلافات، برای ایران است
محمدمهدی عسگرپور، مدیرعامل خانه هنرمندان ایران، تهیهکننده و کارگردان سینما و تلویزیون در متنی که برای «فرهیختگان» نوشته، ضمن اشاره به جنایات رژیم صهیونی، لزوم پرهیز از اختلاف را لازمه شرایط کنونی دانست: «امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند همگرایی و پرهیز از اختلافات هستیم. در طول تاریخ هربار که ایران عزیزمان متحمل تعرضی بوده با پایمردی ایرانیان پاکنهاد، سربلند و سرافراز از مهلکه عبور کرده است، باز هم چنین خواهد بود.»
نوای مقاومت و همدلی
در این سه روزی که قلب ایران از زخم این حمله ناجوانمردانه به درد آمده، هنرمندان عرصه موسیقی نیز در کنار مردم ایستادهاند و با زبان شعر و موسیقی، همبستگی و خشم خود را به تصویر کشیدهاند.
محسن چاوشی، خوانندهای که همواره در بزنگاههای اجتماعی همراه مردم بوده، این بار نیز سکوت نکرد. او با انتشار بخشی از ترانه «کولی» در استوری اینستاگرامش نوشت: «لگد کردی، لگد میشی… الا لعنتالله علی الظالمین»
علی زندوکیلی نیز در استوریای سیاهرنگ با فونت نستعلیق سفید، بخشی از ترانه «وطن» را بازنشر کرد:
«وطن، چکیده بغض تو ز چشمهای من
خودم فدای تو، غمت برای من
وطن، وطن، وطن…»
رضا صادقی، با انتشار تصویری تلخ از عروسکی در میان ویرانههای حمله، متنی احساسی نوشت:
«گرگها خوب بدانند در این ایل غریب،
گر پدر مرد، تفنگ پدری هست هنوز…
برایم اصلاً مهم نیست چه کسی و با چه واژهای ایران را تعریف میکند. تعریف من از وطنم، تعریف جان است… من تو همین خاکم؛ و غلط میکنه به خاکم و خونهم اجنبی تعرض کنه. هشت سال جنگ را دیدم و بهتر از خیلیها میدانم رنج جنگ یعنی چه... پس منتظر تعریف یا نقل بد از کسی نیستم اما این دیگه خاک و وطن است.»
همایون شجریان نیز تصویری از کوه دماوند و دشتهای گلدار دامنهاش را به اشتراک گذاشت و دعایی برای مردم سرزمینش کرد: «بارالها، ایران زمین و مردمان پاکش را از گزند و آسیب حفظ بفرما.»
همچنین، رضا یزدانی با انتشار تصویری از پرچم ایران که بر آن با خط نستعلیق نوشته شده بود «که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد»، همراهیاش را با مردم و میهن ابراز کرد.
کارن همایونفر، آهنگساز و موزیسین شناختهشده، با بازنشر تصویر معروف عروسک رهاشده در خرابهها نوشت: «ایران برای ما فقط یک سرزمین نیست، یک قلمروی پهناور تمدنی است. هر وجب خاک این قلمرو، خط قرمز ما، روح ما و استخوانهای ماست. تنت هزار زخمِ بیزبان…»
در این میان، محمد گلریز، خواننده سرودهای انقلابی نیز با تأکید بر وحدت هنرمندان در دفاع از وطن گفت: «هنرمندان، با هر سلیقه و عقیده سیاسی، مشتاق دفاع از کشور هستند و در این زمینه تردیدی نیست.»
همچین سینا ساعی، خواننده رپر ایرانی با انتشار استوری از ایرانی نوشت که با تمام دنیا متفاوت است: «اما ایرانی که ما درش ایستادیم
این معجون متفاوت
همیشه به بهترین شکل ممکن راه حل
کمبودشو شناخته
همیشه راوی نجوا و زمزمهای بوده که
از روی خودش بافته
چیزی که نه غرب شنیده نه شرق حرف زده
ضد مضمون متعارف
خدایا به داد هممون
برس ما مردم شریف»
همچنین خوانندگانی چون میثم ابراهیمی، فرزاد فرزین، گرشا رضایی، حمید هیراد، حمید صفت، وحید مرادی آملی، معینزد، امو بند و تعدادی دیگر از هنرمندان موسیقی، با انتشار استوریها و واکنشهای احساسی در فضای مجازی، نسبت به این حمله تجاوزکارانه واکنش نشان دادند و همراهی خود را با مردم و میهنشان ابراز کردند.
واژهها، همدلی میسازند
کنشگری در میان شاعران و نویسندگان، رنگ و طعم دیگری داشت؛ واکنشی که ابزارش واژهها بودند. شاعران، همچون همیشه که در بزنگاههای بزرگ میهن حضور دارند، اینبار نیز خاموش نماندند. با وزن و قافیه، با استعاره و ایهام، متنهایی نوشتند که هم تلخ بود و هم باشکوه. آنان با زبان شعر، پلی ساختند میان اندوه جمعی و امید ملی. نویسندگان هم با این اتفاق پا به میدان گذاشتند. برخی در قالب یادداشت، برخی دیگر در گفتوگوهایی که انجام داده بودند. هرکدام به سهم خود تلاش کردند تا از واژهها بهترین استفاده را ببرند و باکنار هم قرار دادنشان، محتواهای به یاد ماندنی خلق کنند. حاصل این تلاشها، روایتهایی بود که نهتنها همدلی میآفرید، بلکه مخاطب را به تأمل، ایستادگی و همصدایی دعوت میکرد.
محمدرضا شفیعیکدکنی، نویسنده و شاعر ایرانی در قالب پستی در صفحه اینستاگرامش از متنی که محمدعلی اسلامیندوشن در فصلنامه هستی در تابستان 1372 نوشته بود، آورد و نوشت: «ایران از پای نمیاُفتد، میتپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمیخیزد؛ مانندِ دلفین جَست میزند و پیدا میشود و نهان میشود، و باز از نو پدیدار. هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش. هزاران هزار صدا در خرابههای تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!» این صدا در خرابههای دیگر نیز پیچیده است و گوش روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان میآیند و میروند، غولان میآیند و میروند، دوالپایان پاورچین پاورچین میگذرند، و آن رونده بزرگ که ایران نام دارد، میماند.»
رضا امیرخانی، در صفحه شخصیاش از وطن و وطندوستی نوشت: «وتین یعنی رگ گردن، وتن یعنی زدن رگ گردن. بیوتن را میشود بیوطن هم خواند، وطنی که تایش دیگر دستهای ندارد تا خودت را بهش بگیری، بلکه باید با تمام وجود بغلش کنی.»
شهلا پناهی، نویسنده ادبیات مقاومت که بیشتر در حوزه شهدای مدافع حرم داستان نوشته است؛ در مصاحبهای که با ایبنا داشت بر ضرورت حفظ وحدت و همدلی در شرایط کنونی تأکید کرد. پناهی بر این باور است که با وجود تلخی >>اخبار این روزها و فشارهای روانی حاصل از آن، جامعه ایران باید از درون خود به پاسخ برخیزد. او بر این نکته تأکید دارد که اکنون زمان سوگواری و انفعال نیست، بلکه زمان ایستادن در کنار یکدیگر و حفظ انسجام ملی در برابر دشمنان واقعی این سرزمین است. این نویسنده با اشاره به شکافهای موجود در جامعه، ازجمله تفاوتهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، تأکید دارد که در چنین شرایطی، هر نوع تفرقهگرایی تنها به نفع دشمنان ملت خواهد بود. بهگفته او، باید با کنار گذاشتن اختلافات، پرچم کشور را با وحدت برافراشته نگاه داشت.
پناهی با الهام از پیام رهبر انقلاب، یادآوری میکند که مردم ایران نه به عزا، بلکه به پاسخی کوبنده دعوت شدهاند. به باور او، ایمان، توکل به خدا و توسل به اهل بیت میتواند نیرویی مضاعف برای عبور از بحرانهای پیش رو ایجاد کند.
او همچنین با اشاره به شهادت چهرههای برجستهای همچون شهید باقری و شهید حاجیزاده، این رویداد را ضایعهای سنگین برای ایران توصیف میکند؛ اما در عین حال، شهادت را سرانجامی افتخارآمیز برای این قهرمانان میداند. پناهی بر این نکته تأکید دارد که ادامه راه شهدا، وظیفهای همگانی است و باید با آگاهی و همدلی، این مسیر را زنده نگه داشت. در بخش دیگری از تحلیل خود، این نویسنده نقش مهم و تأثیرگذار گروهها و فعالان فرهنگی را یادآور میشود. او معتقد است که اکنون، بهویژه با نزدیک شدن به عید غدیر، مسئولیت جامعه فرهنگی دوچندان است و باید با قدرت، مردم را به سوی وحدت، آرامش و انسجام اجتماعی هدایت کرد. شهلا پناهی درنهایت با لحنی امیدوارانه تأکید میکند ملت ایران، همانگونه که در آزمونهای پیشین سربلند بیرون آمد، اینبار نیز با توکل به خدا، پیروی از رهبری و اتکا به اتحاد ملی، از این مرحله سخت عبور خواهد کرد.
علیرضا قزوه شعری که نوشت را تقدیم به شهیدان سلامی، رشید، باقری، حاجیزاده، طهرانچی و عباسی کرد. در بخشی از شعر، قزوه با اشاره به سوگ شهدا از قویتر شدن میگوید:
«ببین که صهیون کودککش است و دانشکش
سیاه رویتر از این شد آن سیاه گلیم
هزار مرتبه از نو شکوفه میبندیم
اگرچه ما را از داغتان دلیست دو نیم
چه حکمتیست که خونهای پاکتان ما را
به غیر درس شهادت نمیدهد تعلیم
به رعد و فاتح و سجیل و نازعات قسم
ز خشم خویش تلآویو را کنیم جحیم
چه غم ز حیلت فرعون و فتنه نمرود
که پیر و مرشد ما موسی است و ابراهیم
سپیده بر سرتان لشکر ابابیلیم
که ما عذاب الیمیم، ما عذاب الیم»
همچنین محمدکاظم کاظمی، شاعر افغانستانی برای تسلیت به همزبانان همدلش نوشت:
«مشتِ جهان و اهلِ جهان بازِ باز شد
دیگر کسی نمانده که ترفندمان زند
سر میدهیم زمزمههای یگانه را
حتی اگر زمانه دهانبندمان زند»
میلاد عرفانپور با زبانی استعاری و پر از شور، به خیزش دوبارهای اشاره دارد که از دل خون و حماسه سر بر میآورد؛ بیداریای که با صدای ذوالفقار پیوند خورده است:
«صبح از دل این غبار برمیخیزد
از معرکه بانگ یار برمیخیزد
این خون غدیر است به جوش آمده باز
پیداست که ذوالفقار برمیخیزد»
طالب کریمآذرخش در شعری سوگناک و وطندوستانه، با تکیه بر میراث تاریخی ایران و یادآوری نامآوران فرهنگ و ادب فارسی، از زخمهای وطن میگوید. او ایران را خانه پهلوانان و فرهیختگان میداند و کینهورزی دشمنان را نشانه روشنی این نور میخواند:
«دلم خون گشت از غمهای ایران،
به سینه میتپد مانند شیران
روان پاک فردوسی بگرید،
به مرگ بیگناهان و فقیران
قدمجای بزرگان است این ملک،
مکان خسرو و شاه و وزیران
توانا روح رستم در وجودش،
دیار پهلوانان و دلیران…
خدایا، کور بادا چشم آن خصم،
که دارد کینه بر روشنضمیران!»
شعر حیدر رضائی، شاعر اهل بندرعباس سرشار از عزم، جسارت و دعوت به مقاومت است. او در ابیاتی پرصلابت، از پایداری در دل طوفان میگوید و مخاطب را به اقتدار و ماندگاری دعوت میکند:
«به مثلِ کوهِ دماوند استوار بایست
به رغم زوزه کفتار برقرار بایست
به مثلِ قاسمِ والاگهر، به پای وطن
به قطره قطره خون، مرد، ماندگار بایست
قویتر از همه امروز، زیرکانه چو شیر
میانِ گرگصفتهای روزگار بایست»
مطهره دهقانی، شاعر اهل بندرعباس در شعری آیینی و سرشار از روحیه حماسی، با تکیه بر نام امیرالمؤمنین، از بیداری دوباره و برخاستن ملت سخن میگوید. شعری که فضای سوگ را با عید غدیر پیوند میزند و پیام ایستادگی را به همراه دارد:
«در عید غدیر لالهپوش آمدهایم
با عزم و اراده پرخروش آمدهایم
پرپر نشدیم، ما پُر از پروازیم
با ذکر علی مدد، به هوش آمدهایم»
خانمحمدی، شاعر اهل قم با استفاده از عناصر آیینی، عرفانی و حماسی، از سوگ شهادت تا وعده انتقام و آگاهی جمعی، شعری پرلایه و تاملبرانگیز میسراید. در این شعر، غدیر، عاشورا، خیبر و مفاهیم بلند شیعی با وقایع امروز گره خوردهاند:
«میگیریم آسمان و صحرا را هم
پیدا نکنید راه دریا را هم
هفتاد هزار سال آواره شوید
میگیریم انتقام موسی را هم
در خلسهای از شهودِ عرفان غدیر
پیش از همه رفتند به قربانِ غدیر
دیدیم به خون خویش بیعت کردند
یاران حسینند، شهیدان غدیر»
عاطفه جوشقانیان، شاعر قمی با زبانی برنده و شعری کوبنده، از صبر ایرانیان سخن میگوید، اما این صبر را آرامشی پیش از خشم توصیف میکند. او هشدار میدهد که دشمن هنوز با چهره حقیقی ایران آشنا نشده است:
«مگر نیروی ایمان را ندیدید؟
مگر بازوی طوفان را ندیدید؟
صبوریم و به فکر انتقامیم
هنوز آن روی ایران را ندیدید»
اکبر قاسمی، شاعر بوشهری با الهام از اسطورهها و باورهای ملی، از وفاداری قلبی به ایران میگوید. در شعری پراحساس، قسم به عناصر طبیعت و قهرمانان شاهنامه میخورد تا عشق به سرزمین را ابدی و خدشهناپذیر اعلام کند:
«به ایران و خون سیاوش قسم
به رستم، به گودرز و آرش قسم
نگردد برون حب ایران ز دل
به آب و به باد و به آتش قسم»
مختار عباسی، شاعر بوشهری شعری روایی و حماسی سروده که پر از ارجاعات به تاریخ مقاومت، از اروند و فاو تا عبور از آتش نمرود است. او در این شعر، حرکت ملت را به عبور تاریخی قوم موسی تشبیه کرده و از اراده توقفناپذیر رزمآوران مینویسد:
«هر طور هست باید از این رود رد شویم
تا وقت هست زودتر از زود رد شویم!
آن سان که رد شدند از اروند سمت فاو
رزمندگان مهدی موعود، رد شویم
آینده آن حقیقتِ «بَرداً سلام» ماست
از خط سرخ و آتش نمرود رد شویم
فرمان دشمن است که هی ایست! ایست! ایست!
ما میرویم، باید از این رود رد شویم!»
امیر رسولی، شاعر زنجانی با ترکیب معارف علوی و فضای حماسی، شعری سروده که در آن غدیر و خیبر در یک قاب مقاومت نقش میبندند. شاعر با تأکید بر بیباکی، جهاد و امید به ظهور، شعری سراسر تحرک و اشتیاق آفریده است:
«در عید غدیر کل ایران با توست
معیار خلوص و عشق و ایمان با توست
انگار دوباره فتح خیبر داریم
ای صاحب ذوالفقار میدان با توست
آغوش شهادت است و تصمیم نبرد
امروز به میدان نرسی، میمیری
من منتظر امر توام پا به رکاب
شمشیر کشیدهام به تعجیل و شتاب»
مریم ملکی، شاعر لرستانی با لحنی احساسی و سوگوار، از پیوستن یکی دیگر به کاروان شهیدان میگوید؛ کاروانی که با نام حاج قاسم معنا گرفت و امروز با سلامیها ادامه مییابد. او از پایداری، مظلومیت و سربلندی میگوید و در عین گریه، غرور را میسراید:
«یک نفر امشب به سوی حاج قاسم رفته است
یک نفر جز سیدی که مثل خادم رفته است
ای سلامیهای دوران از شما تاریخ گفت:
هر کسی با حق بجنگد، خوار و نادم رفته است»
محمدجواد قیاسی، شاعر لرستانی با زبانی شاعرانه و تصویری، مرگ ستم را وعده میدهد. شعر او پر از استعاره است؛ آمیخته با خشمی آرام، دردی روشن و ایمانی که وعده سحر میدهد. از «شانههای صبر» خوشههای خشم میچیند و قدس را در افق بیداری میبیند:
«تو را،
ای سایه دروغ بر دیوارِ قرن،
با باد
خواهیم سپرد
به کوچههای خاموشِ تاریخ.
…
و آنگاه،
جهان خواهد دانست
ایران،
نامیست که مرگِ ستم را
با لبخندِ روشنِ خون،
امضا میکند.»
احمد رفیعی، شاعر چهارمحال و بختیاری با شعری پرانرژی، از عشق و پایمردی در راه وطن میگوید و در عین حال به نماد ذوالفقار و شکست خیبر اشاره میکند، نمادهایی که تداعیگر قدرت و پیروزی هستند:
«با هستی خویش حافظ این وطنیم
کابوس بزرگ جان هر اهرمنیم
این است پیام ما به هنگامِ غدیر
با یاری ذوالفقار خیبر شکنیم»
شاهسنایی، شاعر اصفهانی در سرودهای کوتاه و محکم، به نیل و موسی و همچنین نابودی اسرائیل سوگند یاد میکند و جویای انتقام و شکست دشمن است:
«زیر قدم عصای موسی نیل است
پاسخ به هجوم ابرهه سجیل است
بر هیمنه فاتح خیبر سوگند
هنگامه نابودی اسرائیل است»
جهاندار، شاعر اصفهانی شعری سرشار از خشونت و هیبت ساخته که در آن با صراحت از مقابله با دشمن و ایمان راسخ سخن میرود. او از جنگ میان حق و باطل و پیروزی قطعی مردم ایران میگوید:
«هم بدانید که با خون شهیدان طرفید
هم بدانید که با مردم ایران طرفید
بشتابید که گور خودتان را کندید
ای که ما این طرف رود و شما آن طرفید»
شهیدیفر، شاعر یزدی در شعری حماسی و پرشور، با تأکید بر پایان حکومت یهود، روز عید غدیر را به عنوان روز پیروزی نهایی معرفی میکند:
«هرچند که صهیونیزم جنگافروز است
شمشیر علی در انتها پیروز است
در عید غدیر خم ندا میآید
پایان حکومت یهود امروز است»
ارجمند، شاعر یزدی در شعری کوتاه، قیام و اعتراض را به عنوان راهی مقدس برای مقابله با ظلم معرفی میکند و سکوت را ناپسند میداند:
«این جنگ برای ما قیام است
آغاز مذاکرات دام است
خامیم اگر خموش باشیم
در ظلم نشستنم حرام است»
عباسی، شاعر یزد در شعری سرشار از استقامت، به دشمن هشدار میدهد که هرچقدر هم تلاش کنند، آنان زندهتر و قویتر باز خواهند گشت:
«آیینه عبرتیم ما را بکشید
اسطوره غیرتیم ما را بکشید
تردید مکن که زندهتر میگردیم
ما مرد شهادتیم ما را بکشید»
حُب وطن؛ اسم رمز «ایرانیان واقعی»
عاقبت، آمریکا قلاده از گردن سگ هار خود باز کرد. رژیم کودککش صهیونیستی به خیال نابودی توان دفاعی ایران عزیز ما دچار اشتباه دردناکی شد که پایان آن را ما رقم خواهیم زد. ایرانیان صبح بیستوسوم خردادماه وقتی خواب را از چشمان خود دزدیدند که خبری از آرامش روزهای قبل نبود. اکنون واقعیت لختوعور جنگ داشت خودش را به زندگی عادی و نرمال مردمانی که تا پیش از این >>اخبار هولناک را فقط از رسانهها دنبال میکردند، تحمیل میکرد. در این وضعیت حرف زدن از صلح، بد بودن جنگ و تمام این گزارههای سانتیمانتال نهتنها کارکرد خاصی پیدا نمیکند، بلکه عملاً با حذف عنصر متجاوز و مدافع، میتواند حق و باطل را از میان بردارد و اقدامات نیروهای نظامی، اطلاعاتی و نظامی ایران اسلامی را همعرض با دشمن بشریت و شیطان مجسم قرار دهد. باری، حملات رژیم به ایران و متعاقب آن پاسخ غیرتمندانه موشکی به سرزمینهای اشغالی، تعدادی از هنرورزان و افراد سرشناس ایرانی ساکن خارج کشور و حتی تعدادی از بازیگران و هنرمندان خارجی را به واکنش واداشت. مسئلهای که در این میان جالب توجه جلوه میکند آن است که بیشتر این واکنشها در شرایطی صورت گرفته که افراد مربوطه از نظر کاری چندان قرابتی با کشور ندارند و پیام صریح آنها در مواجهه با اقدامات صهیونیستها با وجود دور بودن از وطن، خالصانه و توأم با علاقه به مادر همگی ما، یعنی ایران است.
وقتی خوانندگان آنور آبی هم پشت کار ایرانند
استوری و پستهای اینستاگرامی هنرمندان ایرانی خارج از کشور را مرور میکنم. برخی همچون منصور، خواننده لسآنجلسی با بیاعتنایی نسبت به اتفاقات کشور مشغول درج >>اخبار مربوط به کنسرتها و ایونتهایشان هستند و گویا تا اطلاع ثانوی قصد ندارند حرفی بزنند که مبادا حضورشان در خاک آمریکا با تهدید جدی از طرف دولت ترامپ روبهرو شود. اما این تنها واکنش شهرههای ایرانی حاضر در ینگهدنیا و دیگر نقاط جهان نسبت به حملات اسرائیل به خاک ما نیست. اگر به شما میگفتند روزی میرسد که «سحر مقدس» و «احلام» در شیوه اعلام موضع در چنین اتفاقاتی از بازیگران، خوانندگان و در کل هنرمندان شاخص این مملکت پیشی میگیرند در بهترین حالت ممکن حرف را به شوخی میگرفتید و به سادگی از کنار آن میگذشتید ولی باید گفت که قدرت درک آنها از مسائل در این برهه حساس قابل ستایش است. احلام، خواننده موسیقی پاپ -که در دبی زندگی میکند- در قالب یک استوری نسبت به حملات 23 خرداد اسرائیل به کشور واکنش نشان داد و نوشت: «دیشب با بابام تماس گرفتم، مراقب خودتون باشید. تن من داره اینجا میلرزه. بابا گفت ما جنگندیده نیستیم، خدا بزرگه، از این موشکا زیاد اطرافمون خورده؛ خدایا خودت مراقب وطنم باش.»
«سحر مقدس» خواننده ساکن لندن هم نهتنها بیکار ننشست بلکه حتی جدیتر از احلام نسبت به حمله وحشیانه اسرائیل واکنش نشان داد. این خواننده موسیقی پاپ در دو استوری موضع خودش را اعلام و نسبت به وضعیت خانوادهاش در ایران ابراز نگرانی کرد. او نوشت: «تو رو خدا انقدر نگین با مردم کاری ندارن. مگه موشک این چیزا حالیشه؟ فکر کردین ما براشون مهمیم؟ ما از دور داریم میبینیم آسمون ایران چه وضعیه، چرا بعضیا شوخی گرفتن؟ این جنگه جنگ. زن و بچه و عادی نمیشناسه. دارم دق میکنم از غصه. خدایا خودت به داد مردم برس.»
«هانری زادور» یکی از میکاپآرتیستهای معروف ایرانی در آمریکا که به خاطر طراحی چهره موزیسینهای ایرانی از چهرههای معروف صنعت موسیقی پاپ لسآنجلسی در این کشور به حساب میآید هم از قافله دور نماند و نسبت به حملات رژیم منحوس صهیونی واکنش نشان داد. او در یک استوری پیام pray for iran را همرسانی کرد و به این شکل حمایت خود را از وطن نشان داد. «حامد نیکپی» موزیسین ژانر پاپ فیوژن هم با وجود تعلقات شدید به گروههای معاند ایران، همه برنامههای هنری خود را لغو و به زمان دیگری موکول کرد. در این میان، «آندرانیک مددیان» یا همان «اندی» که چندی پیش شایعه بازداشت او توسط گارد ملی در تظاهرات لسآنجلس به گوش میرسید در استوری صفحه اینستاگرام خود یکی از ترانههایش را خطاب به ایران و مردم آن منتشر کرد.
این فقط ایرانیان خارجنشین نبودند که از درد و آلام مردم کشور خود حرف زدند و پیامشان را به ما منتقل کردند. اکنون که حدود دو روز از حمله رژیم صهیونی به کشور ما میگذرد کمکم واکنش هنرمندان خارجی هم به این اتفاق از راه میرسد و آنها با دور زدن مارپیچ سکوت، از اسرائیل در حد وسع خود انتقاد کردند. «میشا کالینز» بازیگر آمریکایی سریال سوپرنچرال که پیشتر هم نسبت به ترور سردار رشید اسلام، یعنی سپهبد حاج قاسم سلیمانی به دستور دونالد ترامپ واکنش نشان داده بود، دوباره به میدان آمد و با انتشار پستی به زبان فارسی در اینستاگرام و ایکس مردم ایران را برادر و خواهر خود خطاب کرد و نوشت: «برادران و خواهران برای شما دعا میکنم. برای آرامش دعا میکنم.»
منبع:>> فرهیختگان
انتهای پیام/