به گزارش >>خبرگزاری تسنیم از رشت، آیین رونمایی از دو عنوان کتاب «منتظرم نباش» و «راز نردبان نقرهای» روایتی داستانی و رمان کوتاه از زندگی سردار شهید «علی خوشروش ماسوله» فرمانده گردان امام حسین(ع) لشکر 25 گیلان، با حضور همرزمان، دوستان و خانواده شهید در مسجد حضرت ولیعصر (عج) بالامحله فومن برگزار شد.
سیده معصومه موسوی و سعیده اصلاحی کار نگارش این دو کتاب را انجام دادند و مصاحبه و جمعآوری آثار و اسناد شهید نیز بر عهده سمیه اقدامی مسئول نشر آثار و حفظ مشارکت زنان دفاع مقدس گیلان بوده است.
سردار شهید علی خوشروش، فرمانده گردان امام حسین(ع) لشکر 25 گیلان در دوازدهم خرداد سال 1341 در خانوادهای مذهبی و عاشق اهلبیت در شهرستان فومن دیده به جهان گشود و با عشق وافر به خاندان عصمت و طهارت(ع) بزرگ شد به همین علت فردی متواضع، بردبار، باتقوا، پرهیزگار و صبور مهربان و در حسن خلق شهره شهر فومن و سرآمد جوانان بود.
علی آقا در چهاردهم تیرماه سال 1360 به عضویت رسمی سپاه شهرستان فومن در آمد و پس از طی دورههای ویژه آموزشی با استعداد و توانایی فوقالعادهای که در ایشان وجود داشت به عنوان مربی آموزش نظامی در سطح شهرستان فومن مشغول به فعالیت و خدمت شد؛ تا اینکه ماندن را تاب نیاورد و راهی جبهههای حق علیه باطل شد.
در جبهه، فرماندهی گردان به او سپرده شد؛ در عملیات والفجر 6 در منطقه عمومی چیلات واقع در دهلران، گردان وی به عنوان یکی از گردانهای خط شکن وارد عمل شد و با رشادت و دلاوری و تدبیر خاصش، نیروهایش توانستند به اهداف از پیش تعیین شده دست یابند، ایشان در این عملیات مجروح میشود و شدت جراحات به حدی بود که برخلاف میل باطنیاش به پشت جبهه انتقال داده شد.
در فواصل استراحت در پشت جبهه با پیشنهاد خانوادهاش با خواهر شهیدان سید حسن و سید حسین بقایینژاد، در کمال صفا و سادگی و صمیمیت در حالی که روزه بود پای سفره عقد نشست. ابتدا با صوت زیبایش آیاتی چند از کلام الله مجید تلاوت کرد و آنگاه پیمان زناشویی بست و با تکیه بر پروردگار زندگی مشترک خود را آغاز کرد که ثمره این پیوند مقدس صدیقه خانمی شد که دو ماه پس از شهادت پدر متولد شد.
سردار خوشروش پس از ماهها حضور مستمر در جبهه و سه بار جراحت در عملیاتهای خیبر، جزایر مجنون، در عملیات بدر در 19 اسفند 1363 نیز شرکت کرد. و در 24 اسفند 1363 در هورالهویزه در شرق دجله بر اثر ترکش خمپاره 60 به ناحیه شکم و پا به شهادت رسید. تنها فرزند او صدیقه خانم سه ماه پس از شهادت پدر متولد شد.
سیده معصومه موسوی، نویسنده کتاب منتظرم نباش در گفتوگو با تسنیم از نگارش کتاب شهید میگوید: ساعتها و صفحهها مصاحبه با خانواده و رفقای شهید خوشروش به دستم رسید تا راهی برای گفتن از او آغاز شود. بالغ بر 40 نفر از دوستان و نزدیکانش ساعتها پای ضبط صوت نشسته بودند و از شهید سخن گفته بودند؛ انگیزهای خاص در من ایجاد شد. کار را پذیرفتم و شروع به نگارش کردم. حین نگارش با او بیشتر آشنا شدم، جوانی شجاع، صبور و غیور از خراطمحله فومن جزو اولین فرماندهان شهید استان گیلان از لشکر 25 کربلا.
وی ادامه میدهد: با علی آقا از کوچه پس کوچههای خاکی خراطمحله فومن آمدم تا به روزهای جنگ و نفس زدن در فضای گردان امام حسین رسیدم، زیر تیرباران دشمن قدم زدم و اینگونه آنچه در بضاعتم بود و در غبار خاطرات اذهان از ایشان باقی مانده بود از قصه زندگی شهید علی خوشروش ثبت کردم.
این نویسنده گیلانی با بیان اینکه نگارش کتاب منتظرم نباش حدود 3 سال به طول انجامید اظهار کرد: کار برای شهدا اصلاً انتخابکردنی نیست بلکه انتخاب شدهایم و سعادتی نصیب ما شده تا در جهت معرفی این اسطورههای صبر و مقاومت به جامعه تلاش کنیم.
وی با اشاره به نیتی که پدر و مادر گرانقدر سردار شهید خوشروش برای فرزندشان از بدو تولد داشتند افزود: پدر و مادر شهید، نام زیبای علی را برای او برمیگزینند و ایشان را وقف مسیر مولا امیرالمومنین علی(ع) قرار میدهند و لذا سراسر زندگی شهید نیز با تاسی از مولا علی، اخلاق مدارانه و عارفانه بوده و محبوب قلبها شد.
به گفته موسوی، در دورهای که بیشتر اعضای هیئت امنای مساجد را افراد با تجربه و مسن تشکیل میدادند، علی آقا جوان 18 ساله بود که در همین مسجد بالا محله فومن برای اقامه نماز حضور پیدا میکرد و اگر آن روز امام جماعت مسجد به هر دلیلی حضور نداشت، ایشان جلوی صف میایستاد و پیرمردها نیز پشت سر ایشان به نماز میایستادند.
وی به زیست شهیدانه این سردار گیلانی اشاره و بیان میکند: وقتی مجروح شده بود مدام نگران بود که نکند بر اثر این مجروحیت و عوارض جسمی از دنیا بروم و در صحنه نبرد با دشمن به شهادت نرسم و با همان عوارض مجروحیت مجدداً فرماندهی گردان را بر عهده گرفته و به شهادت رسیدند.
سمیه اقدامی، مسئول نشر آثار و حفظ مشارکت زنان دفاع مقدس گیلان نیز که کار مصاحبه، جمعآوری آثار و اسناد شهید بر عهده وی بوده در گفتوگو با تسنیم گفت: خداوند توفیق داد که جمعآوری آثار شهید و مصاحبه با همرزمان را طی یک سال انجام دادم و در این مدت با بیش از 45 نفر از دوستان و همرزمان و خانواده محترم شهید گفتوگو و مصاحبه انجام شد.
وی با بیان اینکه حدود سه سال طول کشید تا اثر به مرحله چاپ و به دست علاقهمندان حوزه ایثار و شهادت برسد بیان کرد: خداوند را شاکرم که این توفیق بزرگ را نصیب من کرد تا بتوانم برای این فرمانده شهید گیلانی و تبیین راه و منش او قدمی بردارم.
روایت دختری که پدر را ندید و آغوش پدر نچشید
سعیده اصلاحی شاعر و نویسنده حوزه کودک و نوجوان نیز اظهار داشت: با افتخار معلم فرشتههای کلاس اولی هستم و 182 اثر در حوزه کودک و نوجوان تالیف کردم؛ بخشی از آثارم مربوط به حوزه دفاع مقدس بوده و کتاب "راز نردبان نقرهای" از زندگی سردار شهید علی خوشروش ماسوله هم یکی از افتخارات من در نویسندگی است.
وی با بیان اینکه حدود 7 سال از طریق فضای مجازی با خانواده محترم شهید و همسر بزرگوار ایشان ارتباط داشتم عنوان کرد: نوشتههایم حاصل مصاحبههایی بود که خانم اقدامی به دستم رساند؛ با توجه به اینکه دختر شهید، چند ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمده بود و لذا زاویه جدیدی برای نگارشم انتخاب کردم و از زبان کودکی نوشتم که پدر شهیدش رو ندیده و در دوران جنینی، با پدر و مادر ارتباط معنوی خاصی دارد. این سبک از نگارش خوشبختانه مورد توجه قرار گرفت.
پدر همیشه با من است؛ فرزندم با دعای او شفا پیدا کرد
صدیقه خوشروش فرزند شهید نیز ضمن قدردانی از مجموعه حفظ آثار اظهار کرد: من سعادت درک محبت پدر و جای گرفتن در آغوشش را نداشتم و حتی صدایش را نشنیدهام؛ تنها سهم من، دیدنِ تصاویر پدر و سیر کردن در خاطراتیست که مادر و اطرافیانم برایم تعریف میکردند اما با خواندن این دو کتاب ارزشمند احساس کردم به پدرم نزدیکتر شدم و بهتر و بیشتر او را شناختم و صحنههایی که پدر در آن قرار گرفت را از نزدیک حس و لمس کردم.
وی با اشاره به اینکه علاقه و محبت خاصی بین پدرها و دخترها معمولاً برقرار است افزود: یادم میآید دست در دست مادر برای اولین بار در کلاس درس حضور یافتم تا باسواد شوم و بابا به من افتخار کند؛ نوشتن کلمه "بابا" برای من که حتی صدایش نکرده بودم به حدی لذتبخش و شیرین بود که هرگز فراموش نمیکنم.
صدیقه خانم میگوید: در کودکی و نوجوانی و حتی دوران جوانی هرگز از تصاویر پدر و خاطراتش فاصله نگرفتم؛ در خلوتم با او درد و دل میکردم و به چشمهایش از درونِ قاب عکس زل میزدم مخصوصاً زمانی که غصهای در دل داشتم و نیاز به همدرد.
وی ادامه میدهد: در همان فضای پدر و دختری که در خلوت خودم ایجاد کرده بودم اشک میریختم و به او میگفتم: بابا مرا دوست داری آیا برایم دعا میکنی؟.. زمانیکه فرزندم با حال جسمانی بسیار بد در بیمارستان بستری بود و دکترها نگرانم کرده بودند و مدام میگفتند دعا کنید، با همان حال روحی نامناسب به قابِ عکس پدرم پناه بردم و او را در آغوش گرفتم و از او خواستم که برایم دعا کند. گفتم بابا من همان صدیقهات هستم که عاشقانه دوستش داشتی پس پدرانه دعایم کن که حال فرزندم خوب شود بعد از مدتی، دستگاهها به طور معجزهآسا از پسرم جدا شد؛ پزشکان گفتند او شفا پیدا کرده است. فقط اشک میریختم و قدردان دعای پدر و لطف و عنایت ائمه بودم؛ به همسرم گفتم باید به سر مزار پدرم بروم؛ باید از او تشکر کنم. او همیشه با من است.
چاپ 338 عنوان کتاب دفاع مقدس در استان گیلان
سرهنگ حسن حبیبی، مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت استان گیلان نیز در حاشیه این مراسم اظهار داشت: یکی از بخشهای مهمِ ادارهکل حفظ آثار، حوزه ادبیات است و خوشبختانه تاکنون 338 عنوان کتاب حوزه دفاع مقدس توسط ادارهکل حفظ آثار استان چاپ و منتشر شده است.
وی با بیان آثار زیادی در حوزه شهدا با محوریت کودکان و نوجوانان در ادارهکل حفظ آثار گیلان به چاپ رسیده است افزود: دو کتاب منتظرم نباش و راز نردبان نقرهای نیز روایتی از زندگی سردار شهید علی خوشروش فرمانده گیلانی است که ماه گذشته در نمایشگاه بینالمللی تهران رونمایی شد و سپس با حضور جمع کثیری از همرزمان و خانواده شهید در مسجد بالا محله فومن نیز مراسم رونمایی از این دو کتاب برگزار شد.
انتهای پیام/