به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، در 16 بهمن سال گذشته، ترامپ سندی را امضا کرد که در موضوع ایران، اهدافی را برای تمامی دستگاههای دولتی خود مشخص کرد. این سند کوتاه، چهار هدف را شامل میشد: توقف برنامه هستهای، توقف برنامه فضایی، از بین رفتن تمامی گروههای مقاومت (به تعبیر آنان نیابتی) و در نهایت تضعیف برنامه موشکی و حتی سلاحهای متعارف ایران. این سیاست خارجی تهاجمی با عنوان «بازگشت فشار حداکثری» نام گذاری شده و قرار بود ایران را در معرض شدیدترین فشارها قرار دهد تا خواستههای استعماری آمریکا را بپذیرد یا با مشکل وجودی مواجه شود. سند مذکور هنوز روی سایت کاخ سفید موجود است. این فشارها به مرور و پس از لابی گسترده صهیونیستها، تبدیل به مسئله جنگ و افزایش شدید حضور نظامی در منطقه شد تا تهدیدی نظامی را برای ایران به وجود آورد.
حالا و پس از دو دور مذاکره غیرمستقیم میان ایران و آمریکا، این واشنگتن است که از خواستههای خود عقب کشیده و آن ها را کنار گذاشته است. طبق اخبار و اظهارات دوطرف و برخی نکات رسانهها، مشخص است که هیچ بحثی درباره سه خواسته آمریکا مبنی بر موضوع موشکی، منطقهای و فضایی ایران در این دو جلسه مورد اشاره واقع نشده است. حتی در موضوع هستهای که مقامات آمریکایی از «برچیده شدن کامل» و نتانیاهو از «مدل لیبی» سخن میگفت هم عقبنشینی شده است. آمریکا اصل غنیسازی را پذیرفته و برای یک نظام جامع بازرسی اصرار جدی دارد که ایران هم در چارچوب آژانس حاضر به انعطاف در این ماجراست.حالا سوال مهم این است که چه عواملی، منجر به چنین عقبنشینی در میان مقامات آمریکایی شده است؟
1. عامل اقتصاد سیاسی
یک مسئله مهم درباره وضعیت کنونی آمریکای امروز، شرایط بحرانی این کشور در عرصه اقتصاد است. جنگ تجاری با اضافه شدن به مشکلات اقتصادی آمریکا از دوران کرونا و آغاز جنگ اوکراین، مشکلاتی گسترده را برای ترامپ به وجود آورده است. آن چه از سال 2022 باقی مانده، پسرفت بازارهای بزرگ در ترکیب سوددهی و فشار به بانکهای آمریکایی است. این امر باعث شد تا سرمایهها بهمرور از بانکها خارج شود. افزایش بهره نیز این فشار مالی به بانکها را افزایش داد. نتیجه این بود که بانکهای کوچک و محلی در آمریکا به سمت ورشکستگی رفتند. از 2023 تا امروز، 16 بانک کوچک آمریکایی ورشکست شدهاند. شاخص موو (MOVE) که نوسانات مورد انتظار بازار اوراق خزانهداری آمریکا را اندازهگیری میکند و شاخص VIX که نوسانات بازار سهام S&P 500 را میسنجد به شدت بحرانی شدهاند. این دو شاخص، میزان ترس بازارهای مالی و اقتصادی آمریکا را اندازهگیری و مشخص میکند. بسیاری از تحلیلگران، سطح 140 برای موو را به عنوان یک آستانه بحرانی در نظر میگیرند. عبور از این سطح در گذشته با دورههای استرس شدید مالی و مداخله فدرال رزرو همراه بوده است. این شاخص در حال حاضر بالای 130 است. معمول این است که در این شرایط که بازار به شدت ترسیده، فدرال رزرو، نرخ بهره را کاهش میدهد تا سرمایهها به سمت تولید برود و از رکود جلوگیری شود.
اما یک مشکل ساختاری وجود دارد. تعرفههای ترامپ باعث افزایش تورم میشود چراکه تمام کالاهای وارداتی را گرانتر از قبل میکند. با افزایش تورم یا چشمانداز افزایش تورم، فدرال رزرو (بانک مرکزی آمریکا) باید نرخ بهره را افزایش دهد تا از افزایش شدید تورم جلوگیری کند. پس آمریکا امروز با یک مسئله کاملاً متناقض مواجه است. از طرفی برای جلوگیری از ترس بازار از رکود، باید نرخ بهره را کاهش دهد و از طرف دیگر باید برای جلوگیری از تورم، نرخ بهره را افزایش دهد. حالا مشخص میشود آمریکای ترامپ، در آستانه یک رکود تورمی بزرگ قرار دارد. شاخص «عدم قطعیت اقتصادی آمریکا» به بالاترین میزان از زمان کرونا و بالاتر از بحران مالی 2008 رسیده است. گلدمن ساکس گفته احتمال رکود به علت سیاستهای تعرفهای ترامپ به 45 درصد رسیده و جیپیمورگان این احتمال را تا 60 درصد بالا برده است. جهش در بازار اوراق و فشار به بازارهای مالی هم در شاخصهای کنونی قابل مشاهده است.
آن چیزی که میتواند این وضعیت را تشدید کند و درواقع آمریکا را از این لبه پرتگاه به داخل پرتگاه پرت کند، افزایش قیمت نفت است. در روزی که بازارهای آمریکا به علت اعلام تعرفهها ریزش تاریخی داشت، ترامپ یک پیام مفصل را منتشر کرد که با این جمله آغاز میشد؛ «قیمت نفت پایین است.» اما ترامپ با مشکلات بزرگی برای کنترل قیمت نفت مواجه است.
حالا و در این لحظه حساس برای آمریکا و شخص ترامپ، سخن گفتن از جنگ بزرگ در خاورمیانه قطعاً به ریسکهای بازار مالی در آمریکا خواهد افزود. همچنین چشمانداز قیمت نفت را به بالای 70 دلار خواهد برد که یک فشار عظیم به بازار آمریکا تحمیل خواهد کرد. لذا ترامپ به ناگهان، فتیله هرگونه خطر جنگی با ایران را پایین میکشد و نتانیاهو را در کاخ سفید مینشاند تا به همه نشان دهد که قرار نیست فعلاً جنگی دیگر در خاورمیانه اتفاق بیفتد. پس باید تا زمان مشخص شدن وضعیت تعرفهها و جنگ تجاری، مذاکره با ایران ادامه یابد و حتی به نتیجه برسد تا این ریسک از بازارها برداشته شود.
2. آمادگی ایران در عرصه نظامی
موضوع اقتصاد سیاسی نمیتواند به تنهایی عقبنشینی گسترده آمریکا را تبیین کند. علت دیگر ماجرا، آمادگی نظامی کشور و نمایان شدن توانمندی موشکی کشور طی دو عملیات وعده صادق است. نیروهای مسلح کشور در پنج ماه اخیر، بیسابقهترین و گستردهترین حجم رزمایشهای نظامی را به اجرا گذاشته و با درس گرفتن از تجربیات حمله رژیم به ایران، انواع احتمالات را تمرین کردهاند. این آمادگی همراه با نشان دادن ظرفیتهای مختلف تهاجمی ایران، باعث شد تا دشمن، نسبت به برآورد خود درباره حمله به ایران تجدید نظر کند. این موضوع در کنار گیر کردن آمریکا در باتلاق یمن، باعث شد تا اعضای تندروی دولت ترامپ هم تصورات خوشبینانه خود درباره قدرت آمریکا را کنار بگذارند. نقش مهم آن برادران صبور در ایجاد بازدارندگی برای ایران، باید به تمامی مردم ایران یادآوری شود. البته تلاش ترامپ و تیم او به ویژه ونس و ویتکاف برای دور کردن آمریکا از جنگهای خارجی هم بسیار مهم و اساسی است. یکی از پایههای گفتمان ماگا این است که آمریکا باید از جنگهای خارجی دوری گزیده و به احیای اقتصاد داخلی خود بپردازد. لذا با توجه به این که آمریکاییها نمیتوانند «بزن دررویی» درباره ایران را اجرا کنند، هرگونه درگیری نظامی با ایران به یک خطر بزرگ و اساسی تبدیل می شود.
منبع: خراسان
انتهای پیام/