به گزارش سرویس دین و مذهب ساعدنیوز، محرم الحرام نخستین ماه از ماههای قمری و یکی از ماههای حرام است. وقایع و حوادث فراوانی در ماه محرم رخ داده است، از مهمترین حوادث و رویدادهای این ماه شهادت امام حسین (ع) در واقعه عاشورا، اسارت خاندان امام حسین (ع) در کوفه و شام، غزوه ذات الرقاع، فتح خیبر، عروج حضرت ادریس به آسمان، استجابت دعای حضرت زکریا (ع)، عبور حضرت موسی (ع) از دریا و غرق شدن فرعونیان در نیل و عذاب اصحاب و… از دیگر اتفاقات این ماه است.
تاریخ شروع محرم 1403
تاریخ دقیق شروع ماه محرم در تقویم شمسی برابر با یکشنبه – 17 تیر 1403 است.
تاریخ دقیق شروع ماه محرم در تقویم قمری برابر با 01 محرم 1446 است.
تاریخ دقیق شروع ماه محرم در تقویم میلادی برابر با 7 جولای 2024 است.
اعمال شب و روز هشتم محرم
از اعمال روز هشتم ماه محرم گرفتن روزه است که خداوند دعای شخص روزه دار در این روز را استجابت می نماید.
روز هشتم محرم، به روز علی اکبر نامگذاری شده است که تشنگی امان این نوجوان بی گناه و معصوم را بریده بود. روزی که تشنگی بیداد می کرد. روز هشتم محرم سال 61 هجری قمری قطحی آب سراسری شد و کودکان بی گناه که تاب و تحمل تشنگی را نداشتند هلاک قطره ای آب بودند.
وقایع روز هشتم ماه محرم
در هشتمین روز از دهه محرم سال 61 هجری قمری آب مانند طلای نایابی در خیمه های سید الشهداء (ع) شد. خوارزمی “در مقتل الحسین” و خیابانی “در وقایع الایام” نوشتهاند که در روز هشتم محرم امام حسین علیهالسلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیهالسلام کلنگی برداشت و در پشت خیمهها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.
هنگامی که خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه میکَند و آب بدست میآورد. به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین علیهالسلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
در این روز “یزید بن حصین همدانی” از امام علیهالسلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان میپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفتهای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن مینوشند از آنان مضایقه میکنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من میدانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفتهام و نمیدانم باید چه کنم؛ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش میسوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که میدانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمیبینم که بتوانم از آن گذشت کنم.
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیهالسلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند.
امام علیهالسلام مردی از یاران خود بنام “عمرو بن قرظه” را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
شب هنگام امام حسین علیهالسلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیهالسلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود “عباس” و فرزندش “علی اکبر” را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش “حفص” و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد.
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیهالسلام که فرمود: آیا میخواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. یک بار گفت: میترسم خانهام را خراب کنند! امام علیهالسلام فرمود: من خانهات را میسازم. ابن سعد گفت: میترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانوادهام از خشم ابن زیاد بیمناکم و میترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمیگردد، از جای برخاست در حالی که میفرمود: تو را چه میشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من میدانم که از گندم عراق نخواهی خورد! ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.
پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامهای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیهالسلام را رها کنند؛ چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمی گردم یا به مملکت دیگری می روم. عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، “شمر بن ذی الجوشن” سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند.
تشنگی و نایاب شدن آب
“خوارزمی” در مقتل الحسین و “خیابانی” در وقایع الایام نوشته اند که در روز هشتم محرم امام حسین علیهالسلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیهالسلام کلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشک ها را پر کردند سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.
هنگامی که خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه میکَند و آب به دست میآورد. به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین علیهالسلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
حضرت علی اکبر
شب هشتم محرم اختصاص دارد به فرزند بزرگ امام حسین (ع) که شبیه ترین فرد به پیامبر اکرم (ص) بود، کسی همیشه پدر را به یاد حضرت پیامبر می انداخت.
علی اکبر نخستین فردی بود که از بنی هاشم به میدان رفت. او که نزدیک ترین فرد به امام(ع) بود، چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام کوفه و شام می بیند، از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند. او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض شهادت را در دل یاران حسین(ع) قوت بخشد. تنها بدن حضرت علی اکبر بود که در کربلا تکه تکه شد و معروف است که بدن آن حضرت را جوانان بنی هاشم به عبا به خیمه ها بردند، علی اکبر(ع) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است.
مرثیه ای بر حضرت علی اکبر (ع)
جمالش مثال جمال پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بود.
از همین رو هر موقع که در مدینه بنی هاشم و اهل بیت (ع) دلشان برای پیغمبر (صلی الله علیه و آله) تنگ می شد ، به قامت حضرت علی اکبر (علیه السلام) نگاه می کردند .
باباجان ! اجازه اعزام به میدان می خواهم .
همین که علی اکبر به سمت میدان حرکت کرد ، ابی عبدالله (علیه السلام) از خود بیخود شده و دنبال فرزندش به راه افتاد ، محاسن مبارکش را در درست گرفت و شروع به خواندن آیه انبیاء نمود : «انَّ الله اصطفی آدمَ و نوحاً و آل ابراهیمً و آل عمران ….»
علی اکبر (ع) وارد میدان نبرد شد و رجزی خواند .
پس از مدتی مبارزه با دشمن ، تشنگی بر او غلبه کرد .
به سمت بابا برگشت عرض کرد :
عطش بر من غلبه کرد … و این لباس که بر تن دارم بر من سنگینی می کند . همین که گفت بابا من تشنه هستم ، امام (ع) فرمود : زبانت را بیرون بیاور .
پس از این ماجرا بار دیگر به میدان برگشت .
همچنان که علی اکبر (ع) مانند حیدر کرار می جنگید ، از پشت نیزه ای بر پهلوی مبارک او وارد کرد . دست هایش را به طرف گردن اسب انداخت .
دستها را دور و گردن اسب قرار داد یعنی اینکه مرا از مهلکه بیرون ببر . خون جلو چشم اسب را گرفت . به عوض اینکه راکب خویش را به سوی خیمه گاه بیاورد ، به سوی وسط لشکر دشمن برد و …
دیدار یزید بن حصین همدانى با عمر بن سعد
چون تحمل عطش خصوصاً برای کودکان دیگر امکان پذیر نبود، مردی از یاران امام حسین (علیه السلام) به نام یزید بن حصین همدانی که در زهد و عبادت معروف بود، به امام گفت: به من اجازه بده تا نزد عمر بن سعد رفته و با او در مورد آب مذاکره کنم شاید از این تصمیم برگردد.
امام (علیه السلام) فرمود: اختیار با توست.
او به خیمه عمر بن سعد وارد شد، بدون آنکه سلام کند.
عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی چه عاملی تو را از سلام کردن به من بازداشت؟ مگر من مسلمان نیستم و خدا و رسول او را نمی شناسم؟
آن مرد همدانی گفت: اگر خود را مسلمان می پنداری، پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند، از آن مضایقه می کنی و اجازه نمی دهی تا آنان نیز از این آب بنوشند، حتی اگر جان بر سر عطش بگذارند؟ و گمان می کنی که خدا و رسول او را می شناسی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی من میدانم که آزار کردن این خاندان حرام است اما عبیدالله مرا به این کار واداشته است و من در لحظات حساس قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم؟ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاق آن می سوزم؟ و یا اینکه دستانم به خون حسین آلوده گردد در حالی که می دانم کیفر این کار آتش است، ولی حکومت ری به منزله نور چشم من است. ای مرد همدانی در خودم این گذشت و فداکاری را که بتوانم از حکومت ری چشم بپوشم نمی بینم.
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام رسانید و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است که شما را برای رسیدن به حکومت ری به قتل رساند.
ملاقات امام حسین (علیه السلام) با عمر بن سعد
امام حسین (علیه السلام) مردی از یاران خود به نام عمرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد و از او خواست که شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند، عمر سعد نیز پذیرفت. شب هنگام امام حسین (علیه السلام) با 20 نفر از یارانش و عمر بن سعد با 20 نفر از سپاهیانش در محل موعود حضور یافتند.
امام حسین (علیه السلام) به همراهان خود دستورداد تا برگردند و فقط برادر خود حضرت عباس بن علی (علیه السلام) و فرزندش حضرت علی اکبر (علیه السلام) را در نزد خود نگاه داشت و همین طور عمر بن سعد نیز به جز فرزندش حفص و غلامش به بقیه همراهان دستور بازگشت داد.
ابتدا امام حسین (علیه السلام) آغاز سخن کرد و فرمود:
ای پسر سعد آیا با من مقاتله می کنی و از خدایی که بازگشت تو بسوی اوست، هراسی نداری؟ من فرزند کسی هستم که تو بهتر می دانی. آیا تو این گروه را رها نمی کنی تا با ما باشی؟ و این موجب نزدیکی توبه خداست.
عمر بن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم، می ترسم که خانه ام را خراب کنند.
امام حسین (علیه السلام) فرمود: من برای تو خانه ات را می سازم.
عمر بن سعد گفت: من بیمناکم که املاکم را از من بگیرند.
امام فرمود: من بهتر از آن به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم.
عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم که آنها را از دم شمشیر گذراند.
امام حسین (علیه السلام) هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود بازنمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جان تو را بهزودی در بستر بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد، به خدا سوگند من می دانم از گندم عراق جز به مقداری اندک نخوری.
عمر بن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است!
متن زیارت حضرت علی اکبر با معنی
متن زیارت حضرت علی اکبر علیه اسلام توسط ابن قولیه در کتاب کامل الزیاره آمده است که منبع آن ابی حمزه ثمالی بوده و وی این زیارت را از امام صادق علیه السلام آموختند. این زیارت به شرح زیر است:
پس بـه جانب علی بن الحسین کـه در کنار پای امام حسین اسـت رو کن و بخوان:
السَّلام عَلیکَ یا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمهُ اللهِ وَ بَرَکاتُُهُ وَ ابنُ خَلیفَهِ رَسُولِ اللهِ و ابن بِنتَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمَهُاللهِ وَ بَرَکاتُهُ مُضاعَفَهً کُلَّما طَلَعَتِ الشَّمسُ أَو غَرَبَت السَّلامُ عَلیکَ وَ رَحمهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مَذبُوح وَ مَقتُولٍ مِن غَیرِ جُرمٍ بِأَبی وَ أُمّی دَمُکَ المُرتَقی بِهِ إلی حَبیبِ اللهِ بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مُقَدَّمٍ بَینَ یدَی أَبیکَ یحتَسِبُکَ وَ یبکی عَلَیکَ مُحترقاً عَلیکَ قَلبُهُ یرفَعُ دَمَکَ ألی عِنانِ السَّماءِ
لا یرجَعُ مِنهُ قَطرَهٌ وَ لا تَسکُنُ عَلیکَ مَن أَبیکَ زَفرَهٌ حینَ وَ دَّعَکَ لِلفِراقِ فَمَکانُکُما عِندَاللهِ مَعَ آبائِکََ الماضینَ وَ مَعَ أُمَّهاتِکَ فی الجِنانِ مُنَعَّمینَ أَبرَأُ إلی اللهِ مِمَُن قَتَلَکَ وَ ذَبَحَکَ.
ای فرزند رسول خدا و ای فرزند جانشین رسول خدا و ای فرزند دختر رسول خدا، درود بر تو و رحمت و برکات خدا بر تو باد، هر دم کـه خورشید طلوع و غروب کند. درود بر تو و رحمت و برکات خدا بر تو باد.
پدر و مادرم فدای تو ای سربریده و ای کشته بی گناه ؛ پدر و مادرم فدای خون تو کـه بـه سوی حبیب خدا« پیامبر» اوج گرفت. پدر و مادرم فدای تو کـه پدرت تو را « مانند هدیه ای گرانبها» با دستان خود « برای خدا» تقدیم کرد در حالی که بر تو می گریست و دل می سوزاند و خون تو را بـه سوی آسمان می پاشید و قطره ای از ان باز نمی گشت و پدرت از گریه آرام نگرفت هنگامی کـه تو را وداع میگفت. پس جایگاه شـما نزد خدا، با پدران و مادرانتان، در بهشت و برخوردار از نعمتهای بهشتی اسـت. از آنکه تو را کشت و تو را سر برید، بـه سوی خدا دوری می جویم.
پس از آن بدن را بر قبر بینداز و دست را روی مزار قرار بده و بگو:
سَلامُ اللهِ وَ سَلامُ مَلائِکَتِهِ المُقَرَّبینَ وَ أنبِیائِهِ المُرسَلینَ وَعِبادِهِ الصالِحینَ عَلیکَ یا مَولای وَ ابنَ مَولای وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرکاتُهُ .
صَلی اللهُ عَلیکَ وَ عَلی عِترَتَکَ وَ أَهل بَیتِکَ وَ آبائِکَ وَ أَبنائِکَ وَ أُمَّتهاتِکَ الأَخیارِ الأَبرارِ الَّذینَ أَذهَبَ اللهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهَّرَهُم تَطهیراً.
السَّلامُ عَلیکَ یا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ ابنَ أَمیرِالمُؤمِنینَ وَ ابنَ الحُسینِ ابنِ عَلِی وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
لَعَنَ اللهُ قاتِلَکَ وَ لَعنَ الله ُمَنِ اسـتَخَفَّ بِحَقِّکُم وَ قَتََلَکُم وَ لَعَنَ مَن بَقِی مِنهُم وَ مَن مَضی نَفسی فِداؤُکُم وَ لِمَضجَعِکُم صَلَّی اللهُ عَلیکُم وَ سَلَّمَ تَسلیماً کَثیراً.
درود خدا و رحمت و برکات او و درود فرشتگان مقرب و پیامبران و بندگان شایسته خدا بر تو ای مولا و فرزند مولای من. درود خدا بر تو بر عترت و خاندان و پدران و فرزندان و مادران تو کـه شایسته و نیک بودند و خداوند هرگونه پلیدی را از آنان دور ساخت و آنان را پاکیزه وطاهر گردانید. درود بر تو ای فرزند رسول خدا و ای فرزند امیرالمؤمنین و ای فرزند حسین بن علی و رحمت و برکات خدا بر تو.
خداوند نفرین کند کسی کـه با تو جنگید و کسی کـه حق شـما را نادیده گرفت و شـما را کشت. و تمام رفتگان و زندگان آنان را خدا نفرین کند. جانم بـه فدای شـما و مرقد شـما. درود و درود فراوان خدا بر شـما باد.
سپس گونه خود را روی مزار بگذار و در ادامه دعای زیر را بخوان:
صَلَّی اللهُ عَلیکَ یا أَبا الحَسَنِ. «سه مرتبه»
بِأَبی أَنتَ وَ أُمی أَتیتُکَ زائِراً وافِداً عائِذاً مِمّا جَنَیتُ عَلی نَفسی وَ احتَطَبتُ عَلی ظَهری أَسأَل اللهَ وَ وَلیی أَن یجعَلَ حَظّی مِن زِیارَتِکَ عِتقَ رَقبَتی مِنَ النّارِ.
درود خدا بر تو ای ابالحسن، پدر و مادرم بـه فدایت، بـه سوی تو آمدم و تو را زیارت میکنم و از جنایتهایی کـه بر نفس خود روا داشته ام و گناهانی کـه بر دوش خود حمل کرده ام بـه تو پناه می آورم.از خداوند کـه ولی تو و ولی من اسـت میخواهم تا بهره مرا از زیارتت نجات از آتش دوزخ قرار دهد.
همچنین زیارت حضرت علی اکبر علیه السلام در برخی منابع نیز به شرح زیر است:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ نَبِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ أَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الشَّهیدُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَظْلُومُ وَابْنُ الْمَظْلُومِ،
لَعَنَ اللهُ اُمَّهً قَتَلَتْکَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّهً ظَلَمَتْکَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّهً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضَیِتْ بِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِیَّ اللهِ وَابْنَ وَلِیِّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الْمُصیبَهُ وَجَلَّتِ الرَّزِیَّهُ بِکَ عَلَیْنا وَعَلى جَمیعِ الْمُسْلِمینَ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّهً قَتَلَتْکَ، وَاَبْرَأُ إِلَى اللهِ وَإلَیْکَ مِنْهُمْ.