به گزارش سرویس تاریخ ساعد نیوز، در کتاب «تهران به روایت تاریخ» دراینباره نوشته شده است: «... این وسیله عجیب و کمنظیر، چیزی بین قطار و اتوبوس بود و مانند قطار از 2 قسمت تشکیل شده بود. قسمت موتوری آنکه اختصاص به راننده و احیانا کمک راننده داشت، بهطور مستقل با چهارچرخ در قسمت جلو قرار داشت و بهدنبال آن واگن مخصوص مسافران بسته میشد که بر روی 6 چرخ حرکت میکرد. این وسیله بیشتر مورد استفاده خارجیان مقیم ایران قرار میگرفت.» در همین سالهاست که مشدی ممدلی، تصدیق اتومبیلچیگری دریافت کرد و شعر معروف «ماشین مشتی ممدلی» را مرحوم غلامرضا روحانی سرود و مرحوم جواد بدیعزاده آن را خواند و به روزگار ما رسید.
درباره پیشینه استفاده این اصطلاح گفته میشود که «مشهدی محمدعلی» در قدیم یکی از پولدارهای تهران بودهاست و در زمانی که هنوز شمار خودروها در تهران بسیار کمبوده صاحب یک اتومبیل «آستین» انگلیسی بودهاست. وی که شخص خسیسی بوده، خودرو خود را تعمیر و نگهداری نمیکرده و از آنجایی که در آن زمان خیابانهای شهر تهران سنگفرش بود، هر زمان که این ماشین از جایی رد میشده، مردم از سروصدای گوشخراش موتور و برخورد چرخهای دارای اشکال آن با سطح خیابان ناراحت میشدند. به تدریج این اتومبیل در بین مردم تهران به شهرتی زیاد دست یافت و حتی شعری هم برای آن سروده شد با این مطلع : ماشین مشتی ممدلی، نه بوق داره نه صندلی!
هرچند که از مضمون ابیات این شعر برمی آید که در مورد نوعی وسیله نقلیه عمومی که راننده و بلیط فروش داشته، سروده شده است. از آنروزگار این ماشین نماد اتومبیلهای قراضهای شده که هنوز از آنها استفاده میشود.