به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز، «یک لحظه از مسیری که رفته ام پشیمان نیستم.» این جمله را عزت الله ضرغامی میگوید؛ او که در چند روز گذشته مهمان «کافه خبر» شد؛ در یک گپ و گفت 100 دقیقه ای، هم از ریاستش بر صداوسیما و حوادث 88 حرف زد هم از روزهای حضورش در دولت رئیسی که بسیاری او را وصله ناجور آن دولت می دانستند.
او در گفت و گو با «محمد مهاجری»، عضو شورای سردبیری خبرگزاری خبرآنلاین، بیان کرد: «در حاکمیت هستم ولی پُست ندارم. همین الان اگر رژیم تغییر کند و نظام – خدای نکرده – سقوط کند و قرار باشد ده نفر بدون محاکمه اعدام شوند، ضرغامی حتما یکی از آنها است و اگر نکنند به من بر میخورد.»
وقتی از او می پرسیم انتقاداتش «ژست» یا ...، می گوید«ژست برای کسی است که به دنبال رئیس جمهور شدن باشد....هرگز نامزد انتخابات ریاست جمهوری نمیشوم، با این شورای نگهبان کنار نمی آیم»
در میانه صحبت های سیاسی گریزهایی نیز به تجربیات حضورش در صداوسیما می زند، مثلا آنجا که می گوید« کدام یک از مسئولین، هشتگ اشتباهات من را دارند؟ نفر دوم را به من نشان دهید. خیلیها به من گفتند که کلاس کار را حفظ کنید و بگویید تجربیات من و تجربه نگاشت من. گفتم من اشتباه کرده ام. اشتباه کردم که جلوی آدم برفی را گرفتم.»
یا وقتی که می گوید«چه چیزهایی را من در تلویزیون پخش کردم که قبلش نمی شد. فیلم سفر سنگ به این خوبی، فرزانه تاییدی و رضا فاضلی بازی کرده اند. چه کسی گفته بود ممنوع است؟ گفتند دفاعیات گلسرخی را چرا پخش کردی. گفتم اصلا همین جمله «من که یک مارکسیست- لنینیست هستم» را در تیزر بیاورید و پانصد بار پخش کنید. مگر کمونیستها در انقلاب نبوده اند؟»
مشروح «بخش اول» گفتگوی محمد مهاجری را با عزت الله ضرغامی در خبرگزاری خبرآنلاین می خوانید؛
*****
نه اصولگرا هستم نه اصلاح طلب
من نه به آن معنا اصولگرا هستم و نه اصلاح طلب. به معنای دیگر هم اصولی فکر میکنم و هم نگاه اصلاح طلبانه دارم. خود شما هم احتمالا همین هستید. وقتی میگویید ما اصولگراها، این را متوجه شده ام. اصولگرایی وجود ندارد. شما وقتی قبیله اصولگراها را نگاه میکنید، از آقای X تا آقای Y ، به نام اصولگرایی در آن هستند. اصلاح طلبها هم بدتر از اصولگراها هستند. وقتی آنها را نگاه میکنید میبینید که بویی از اصلاح طلبی – به معنای واقعی کلمه – و وفاداری به شعارها و حرفهایی که همیشه گفته اند، نمی بینید. بخصوص از دوم خرداد به بعد در رسانهها هم در اینباره حرف زیادی زده اند.
حرفهایی که می میزنم خیلی هزینه دارد
بیشتر تقسیم پست و مقام و غنائم و این که رفیق ما در کجا مستقر شود و چه مقامی بگیرد مطرح است. یک روز باید به این آسیب شناسی بپردازید که چنین چیزی وجود ندارد.
ولی این که میگویید حرفهایی که من میزنم هزینه دارد، درست است. خیلی هزینه دارد. به حسب ظاهر، از آن جایی که رئیس صدا و سیما بودهام و مدیریت حوادث 88 را آن طور که درست بود انجام دادهام، شاید اصولگراها به لحاظ سیاسی فکر میکنند با من قرابت دارند. طبیعتا از یک سری از حرفهای من خوش شان نمیآید و موضع گرفته اند. سر بزنگاه ها، کارهایی که باید برای برخورد با من میکردند را اعمال کرده اند و مهم نیست.
کار درست و اصلاح طلبانه هزینه دارد. ما معبر باز کن میخواهیم. در جبهه وقتی به یک میدان مین میرسیدیم و هیچ راهی نبود، عده ای از بچهها معبر باز میکردند. و گردان از معبر میرفت. ارج و قرب بچههایی که به روی معبر رفتند و روی مین شهید شدند محفوظ بود. امروز در مسائل سیاسی اجتماعی و بخصوص فرهنگی کشور، جوری مین گذاری کرده ایم که راهی نیست جز این که عده ای معبر باز کن باشند. شما در جلسات حرف منطقی میزنید و میخواهید شلوغ نکنید و رسانه ای نکنید، آنها هم میفهمند و آسیبها را بیشتر از شما قبول دارند و در گوش ما میگویند، ولی چون منافع به تعادل رسیده و وابستگیها عمیق شده، قربتا الی الله زندگی میکنند و میگویند برای چه بگوییم؟
می گویند آقای ضرغامی! دم شما گرم، حرف همین است که شما می زنی!
بارها مطالبی که مجبور میشدم و میدیدم که در مسیر عادی نمیتوان اصلاحات انجام داد را رسانه ای میکردم، بسیاری از اصولگراها و نمایندههای مجلس با من ملاقات میکردند و میگفتند آقای ضرغامی! دم شما گرم! حرف همین است که شما میزنی! میگفتم شما هم تریبون مجلس دارید. جمله ای بگویید. میگفتند شما بگویید ما هستیم. چون اگر بگوید، دیگر شورای نگهبان تاییدش نمیکند. آنها هم باید زندگی کنند و رای بیاورند و رزومه خود را درست کنند.
تا وقتی این وابستگیها هست، اوضاع همین است که میبینیم. یک سری آدم میخواهیم که وابستگی نداشته باشد و تجربه مدیریت را هم داشته باشد و استدلال و منطق درست کند. روی هوا حرف نزند. اگر من یک حرف اصلاح طلبانه میزنم، پشتوانه اش تجربه ای طولانی و مدیریتی است.
قرار بود سیاست ما عین دیانت ما باشد. الان که صحبت میکنم - مخاطبین بدانند – اخیرا بیانیه مهم حضرت آقا درمورد صد سالگی حوزه را داشتیم، اگر ضرغامی بخشی از این حرفها را میزد، برخی از آدمهای نادان ممکن بود چه بلایی سرش بیاورند؟ آقا میگویند که در صد سالگی حوزه، این اشکالات را دارید. برخی از آنها را نوشته ام. آقا به طلبهها و حوزهها میگوید یاد بدهید که بتوانند اقناع کنند و حرف بزنند. طلبهها بتوانند گفتگو کنند و تحمل مخالف کنند. این تقریبا جمله آقا است که ساختار نظامات اجتماعی ما را باید حوزه بدهد.
کجاست؟ اینها را رهبری میگوید. ضرغامی نمیگوید. در این مملکت اگر رسانههای رسمی بگویید لطفا ساختار نظامات اجتماعی ما که خراب است را بر اساس فرمایش آقا درست کنید، آیا امان نامه دارید که حرف بزنید؟ برخی اوقات میگویم این کارها شدنی است ولی برای کسانی که میخواهند دو جمله کارشناسی بگویند امان نامه میخواهیم.
* الان در حاکمیت نیستید و پست ندارید.
در حاکمیت هستم ولی پست ندارم. همین الان اگر رژیم تغییر کند و نظام – خدای نکرده – سقوط کند و قرار باشد ده نفر بدون محاکمه اعدام شوند، ضرغامی حتما یکی از آنها است و اگر نکنند به من بر میخورد.
* الان که پست ندارید منتقد شده اید؟
خیر – زمان آقای رئیسی هم منتقد بودم.
آقای رئیسی خیلی به وفاق معتقد بود و خیلی تحمل مخالف داشت
* انتقادات شما،به موضوعات اجرایی است. زمانی که رئیس صدا و سیما بودید و این همه مردم علیه صدا و سیما شعار میدادند توجه میکردید؟
کلا از سوالات اهرمی خوشم میآید. سوالاتی که حرفی که داریم را بزنیم. پاسخ منطقی به سوال شما این است، زمانی کسی پست اجرایی دارد و باید یک سری اعتقادات و باورها و تفکراتش را تا جایی که میتواند اجرا کند. اگر کسی که پست اجرایی دارد، هر روز همه دنیا را نقد کند، به او میگویند شما خودت رئیس صدا و سیما هستی پس این انتقادات را تا جایی که میتوانی عمل کن. پس یک بخش از پاسخ شما این است که کسی که در مقام اجرایی است تا جایی که میتواند عمل می کند.
میتوانید این سوال را بپرسید که زمانی که ضرغامی مدیر و رئیس صدا و سیما بود، چقدر این حرفها را عمل کرد و چقدر هزینه داد؟ این را میتوانم جواب دهم. اما وقتی آقای رئیسی من را دعوت به کار کرد، در دولت او بودم. سالگردش هم هست و خداوند درجاتش را متعالی کند. نمیخواهم وارد روحیات آقای رئیسی شوم. وظیفه ای در سالگرد دارم. ولی بگذارید بحث خودمان را بکنیم. آقای رئیسی خیلی به وفاق معتقد بود و خیلی تحمل مخالف داشت. به خاطر من خیلی به او فشار آمد. ولی پذیرفتم که با آقای رئیسی کار کنم. به او هم گفتم که به کار خودم میچسبم. اگر کار من را نگاه کنید، در حوزه گردشگری و صنایع دستی و میراث فرهنگی، کارنامه ام قابل قبول، قابل دفاع و قابل مقایسه است.
ستاد امر به معروف گفت این وصله ناجور باید از دامان رئیسی پاک شود
ولی در همان زمان که در دولت آقای رئیسی بودم، به خصوص در اعتراضات 1401، ضرغامی خیلی حرف زد. مجلس مرتبا علیه ضرغامی موضع گرفت. مجلس طرح استیضاح من را امضا کرد و پشت تریبون، برخی نمایندهها که اقلیت بودند و صدایشان بلند بود، آمدند و با آقای رئیسی برخورد کردند و خیلی از آنها و خیلی از تریبونها – بگویید ستاد امر به معروف و نهی از منکر که کسی مسئولش بود – گفت این وصله ناجور باید از دامان رئیسی پاک شود.
روزی علی مطهری به من زنگ زد و گفت توییتی که زدی خیلی عالی بود. من هم کیف کردم. ولی سوالم این است که چطور در دولت آقای رئیسی هستی و – به تعبیر ایشان – با اصولگراها کار میکنی و از این حرفها میزنی؟ گفتم تشخیصم این است که افرادی که در خیابان شعار میدهند، کومله نیستند که دائم در رسانههای رسمی میگوییم توطئه کومله بود.
توییتی زدم که "کومله کیلویی چند؟" و در نهادهای نظامی و اطلاعاتی خیلی علیه من حرف زدند. به آنها گفتم که آیا کومله واقعا این قدرت را دارد که تمام کشور را به این صورت به هم بزند؟ کومله کیلویی چند؟ شما کومله را اول انقلاب نابود کردید و جزو افتخارات ما است.
آقای امام جمعه بی سواد است، تقصیر من چیست؟
امام جمعه مشهوری در غیر از تهران، شروع کرد علیه من حرف زد. من درمورد موسیقی حرفی زده بودم که مانند فرمایش حضرت آقا است. این که آقای امام جمعه بی سواد است تقصیر من چیست؟ چرا فحش میدهد و حرف زشت میزند؟ مگر تریبون نماز جمعه محل اخلاق نیست؟ ضمنا آیا او سواد دارد؟ آیا میفهمد که ضرغامی که در صدا و سیما کار کرد و جزوه موسیقی ما برای تمام نهادهای فرهنگی، جزوه مرجع است، فرمایشات آقا را در بحث غنا گرفته است و بخشی از آن هم تحت نظر دفتر رهبری تهیه شد و آن را به موسیقی در دنیای امروز تبیین کرده است.
وحید تاج حق داشت که گریه کند
وقتی نمیدانید و من یک توییت درمورد موسیقی زده ام، به چه اجازه ای در نماز جمعه درموردش صحبت میکنید؟بعد هم میگوید فورا این - تعبیری به کار میبرد- را از دولت حذف کنید. راه دور نرویم. دو هفته قبل در این دولت اصلاحات، کنسرت وحید تاج را اعلام کردند. زنگ زدم که بگویم خسته نباشید، اشکال ندارد که نتوانستید اجرا کنید، ناراحت نباش. 45 دقیقه صحبت کردیم و فقط گریه نکرد. حق داشت که گریه کند. سالن حوزه هنری که مربوط به سازمان تبلیغات است، اعلام کرده است که کنسرت موسیقی ملل داریم. گفته ایم یکی از تاجیکستان و آذربایجان بیاید و وحید تاج هم قرار است از ایران با هم بخوانند. ملت هم تا سه میلیون تومان بلیط خریده اند. این را از قول آقای نوروزیان کسی که همکار من بود و در سالن بوده میگویم که می گفت برای خود و همسرم که وضع مالی خوبی هم نداریم و عاشق کنسرت بودیم، دو تا بلیط دو میلیونی از سایت سازمان تبلیغات اسلامی خریده بودیم که به کنسرت برویم.
چند نفر هیکلی مواظب بودند که کنسرت به هم نخورد
ارکستر آمده و مقداری نواخته است تا خواننده بیاید. کسی پشت تریبون آمده و گفته خیلی ببخشید، قرار بود آقای تاج بخوانند، ولی به دلایلی ایشان نمیتوانند بخوانند. خود آقای تاج هم ردیف اول نشسته است. آقای تاج به من گفت به احترام آنهایی که بلیط خریده بودند نشستم. چرا نمیتواند بخواند؟ چون حراست یک دستگاه گفته بود. آقای پزشکیان کجای معادله است؟ پول این مردم را بر نگرداندند. چند نفر هیکلی آمده بودند که مواظب باشند تا کنسرت به هم نخورد.
همان زمان که در دولت آقای رئیسی بودم، به خصوص در اعتراضات 1401، خیلی حرف زدم. مجلس مرتبا علیه ضرغامی موضع می گرفت. مجلس طرح استیضاح من را امضا کرد و پشت تریبون، برخی نمایندهها که اقلیت بودند و صدایشان بلند بود، آمدند و با آقای رئیسی برخورد کردند و خیلی از آنها و خیلی از تریبونها – بگویید ستاد امر به معروف و نهی از منکر که کسی مسئولش بود – گفت این وصله ناجور باید از دامان رئیسی پاک شود.
به یکی از آقایان که خارج اصول درس میدهد، گفتم که خارج اصول را رها کن. به داخل اصول بیا که گرفتارش شده ایم! تکلیف موسیقی روشن است. میگویند این آقا به تاجیکستان رفته است و کنسرتی اجرا شده است. خانمی هم آن جا میخوانده است. در فیلم مطرب که در سینما هم پخش شده است، هم پرویز[پرستویی] میخواند و آن خانم هم میخواند. چیزی که با آنها بد برخورد کرده ایم را داریم خودمان نمایش میدهیم. باهم خوانده اند و اشکالی ندارد و پخش شده است. حالا آقای تاج که یک انقلابی و معتقد و با اخلاق است و فقط سنتی میخواند، خیلیها او را قبول دارند، به آن جا رفته است و کنسرت اجرا کرده و خانمی هم خوانده است.
تذکر به ضرغامی درباره روبوسی کیارستمی با کاترین دونو
قبلا آقای کیارستمی با خانم کاترین دونو روبوسی کرد و او را نقد کردم. پیش آقا رفتم . فرمود چرا انقدر ناراحتی؟ گفتم ناراحت نیستم. تذکر دادیم که عذر خواهی کند. تذکر آقا این بود که حالا شما بچه حزب اللهیها به این مراسم نمیروید. اگر کسی رفت اینها هم جزوش است.
به داخل اصول بیاییم. به حاشیه نرویم. نه این که آقا تایید کند. حتما آن کار خلاف شرع است. فرد به آن جا رفته است. کجای دین و بیع اسلامی میگوید که شما معامله کنید و پول فرد را بگیرید که او قناری بخرد، بعد به او گنجشک هم ندهید و بگویید حل شد. مهدی فرجی در نون خ چیزی گذاشته بود که آن دختر سر شام میگفت دوغ میخواهی یا نوشابه؟ میگفت نوشابه. دوغ میریخت. میگفت من نوشابه خواستم. میگفت دوغ بیشتر نداریم. میگفت پس چرا سوال میپرسی دیگر؟
اشتباه کردم که جلوی آدم برفی را گرفتم
* برخی از انتقادهایی که میگویید به نظر ژست میآید. همه نمیپذیرند که آقای ضرغامی که خودش صاحب سمت و صاحب کار بوده است و خودش جزو بانیان وضع موجود است، الان منتقد شود. این انتقادها از کجا نشات میگیرد. باید ثابت کنید این انتقاد، ژست نیست. بلکه از عقلانیتی بر میخیزد که قبلا نبوده است.
لازم نیست به کسی چیزی را اثبات کنم، لزومی ندارد. مخاطب باید حرف را بفهمد. انظر ما قال که حضرت امیر گفت را کنار گذاشته ایم و به سراغ من قال رفتیم. این غلط است. کسی تجربه ای دارد و بعد از تجربه موفقی – که دائما روی آن تاکید میکنم و اگر نبود نمیگفتم - حالا که مقداری فارغ شده است، اشکالات کار را میگوید. اصلا اشتباهاتش را میگوید. کدام یک از مسئولین، هشتگ اشتباهات من را دارند؟ نفر دوم را به من نشان دهید.
خیلیها به من گفتند که کلاس کار را حفظ کنید و بگویید تجربیات من و تجربه نگاشت من. گفتم من اشتباه کرده ام. اشتباه کردم که جلوی آدم برفی را گرفتم. هنوز خیلیها میگویند اشتباه نکرده ام. میگویند کار درستی کرده ام. باید به امروزیها بگویم که من هم نگاه اصولی شما را داشته و دارم. ولی در تصمیم گیری مصداقی اشتباه کردم که ممنوعش کردم. امروز اتفاقا جواب میدهد. چون هنوز عده ای به آن صورت فکر میکنند. کسی ژست میگیرد که برای خود هدفگذاری داشته باشد.
هرگز نامزد انتخابات ریاست جمهوری نمیشوم، با این شورای نگهبان کنار نمی آیم
در کشور ما یکی از هدفگذاریهای مهم، نامزدی انتخابات – از مجلس تا ریاست جمهوری – است. در ریاست جمهوری خیلی صریح گفتم که دیگر کاندیدا نیستم. تا وقتی شورای نگهبان به این صورت به شخصیت آدمها بی اعتمادی میکند، هرگز نامزد نمیشوم. برخی که مصاحبه میکنند، اول دنبال این هستند که سوالاتی بپرسند تا من را به جاهای باریکی بکشانند. ولی آنقدر خارج از منحنی صحبت میکنم که مصاحبه کننده از این که این حرفها را گوش میکند نگران میشود. به آنها میگویم سرتان را تکان ندهید که برایتان پرونده نشود.
ضرغامی را تکثیر کنید. چند روز پیش یکی از بزرگان که نامش را نمیبرم، به من زنگ زد و گفت که من مطالب شما را تازگی خیلی میخوانم. جز اینهایی که میگویید راهی نیست. پیشنهادم این است که شما تعدادی مانند خود پیدا کنید و جمعی باشید که این حرفها را میزند تا نگویند فقط ضرغامی اینها را میگوید.
با این شورای نگهبان کنار نمیآیم. البته همان زمان که رد صلاحیتم کردند، چند نفر بودند که حرف زدند. اهل حرف زدن بودند و بیانیه دادند. ضرغامی که بلد بود به آنها جواب درست دهد، سکوت کرد. یکی از بزرگان وابسته به حاکمیت، حدیث (فی تَقَلُّبِ الْأحوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ) را برایم نقل کرد.
گفت آقای ضرغامی! سکوت شما با این که کاملا رسانه ای بودی، نشان داد که حواست به حفظ و سلامت نظام هست. من تا ماهها چیزی نگفتم. اما بعد از مدتی برای دیگرانی که میخواهند نامزد شوند بیانیه دادم. آقای رئیسی آن را خوانده بود. چیزی به نام جهاد تبیین نوشته بودم و به چند شبهه پاسخ داده بودم. مثلا آقائی گفته بود که اگر الان هم پست و مقامی داری به خاطر آقای رئیسی است. پاسخم این است که اگر آقای رئیسی اصرار و پیگیری نمیکرد، به دنبال این جایگاه نبودم. به او هم تذکر دادم که طرف خود را بشناس.
به آقای رئیسی گفتم اگر فشار روی شما است خودم میروم
آقای رئیسی با من تماس گرفتند و من نزد ایشان رفتم، از فلان جبهه و فلان عضو شورای نگهبان، خیلی داشت به ایشان فشار میآمد که ضرغامی چرا این حرفها را میزند؟ گفت آقای فلانی این را به من گفته است. گفتم جوابش این است. گفت همین را به او گفته ام. به آقای رئیسی گفتم پس موضوع روشن است، به آن آدم که میدانم سیاسی کار است، اگر باز هم این حرفها را زد، بگویید که ضرغامی یک جمله درمورد شما میگوید «آن زمان که رئیس صدا و سیما بودم، خیلی چیزها میدانستم که مصالح نظام ایجاب میکرد که به طرقی پیگیری کنم اما به آن فرد هشدار دادم که....» بعد از این پیغام من او سکوت کرد و آقای رئیسی را دیگر اذیت نکرد.
چند روز بعد پیش آقای رئیسی رفتم و گفتم اگر فشار روی شما است خودم میروم. گفت عملکردتان درست است، مگر این که بخواهید رفاقت خود را با من به هم بزنید. گفتم با شما هستم. یادتان باشد که بگویم رئیسی چقدر مظلوم بود و این جماعت نتوانستند او را تحمل کنند و چقدر او را زدند. در سالگردش به شما کد خواهم داد.
یکی از مداحان علیه من گفته بود که گندم ری را نمیخورید
ژست برای کسی است که به دنبال رئیس جمهور شدن باشد. یکی از مداحان علیه من گفته بود که گندم ری را نمیخورید. پیغام دادم که رئیس صدا و سیما بوده ام، وزارت بوده ام، ریاست جمهوری را هم گفته ام که کاندیدا نمیشوم. کدام گندم است که نخورده ام و برایش ژست میگیرم؟
اگر حرف حسابی به ذهن آدمها برسد یا بدانند اصلاحاتی باید انجام شود، باید بگویند. اگر اشتباه کرده باشند باید بگویند، یک لغزشگاه این است که بگویند شما که این بودی و چرا این شدی؟ یکی از بزرگان میگفت کسی که تغییر نمیکند، حیوان است. هزار سال پیش گربه هم همین بوده است.
اگر کسی شارلاتان بود و امروز حرفی زد و فردا چیز دیگری گفت و پست گرفت، آن متفاوت است. باید برای شما بگویم که روزی که در صدا و سیما بودم، بر اساس این تفکراتم چهها کردم. همان دو سه سال اول با حرفهایی که زدم و مواضعی که نشان دادم و ممنوع بود، اگر نگاه کارشناسی و تیزبین حضرت آقا نبود، آن جماعت پرقدرت هرگز اجازه نمیدادند که دوباره 5 سال دوم را ادامه دهم.
مگر کمونیستها در انقلاب نبوده اند؟
برای چه ممنوع بود. فیلم سفر سنگ به این خوبی، فرزانه تاییدی و رضا فاضلی بازی کرده اند. چه کسی گفته بود ممنوع است؟ گفتند دفاعیات گلسرخی را چرا پخش کردی. گفتم اصلا همین جمله «من که یک مارکسیست- لنینیست هستم» را در تیزر بیاورید و پانصد بار پخش کنید. مگر کمونیستها در انقلاب نبوده اند؟
روزی آقای ناطق نوری به من زنگ زد و گفت همسرم میگوید اینهایی که آقای ضرغامی نشان می دهد، آیا واقعا بود و پخش نمیشد؟ این جماعت چون پرقدرت هستند، به خیلی از چیزها فشار آوردند. البته من اهل تعامل هستم. هر انرژی و استعدادی در هر جایی بود، برای هر جناحی بود، تا جایی که کشش این مجموعه بود و میشد رفت، استفاده میکردم. توجیه هم میکردم.
در حاکمیت هستم ولی پست ندارم. همین الان اگر رژیم تغییر کند و نظام – خدای نکرده – سقوط کند و قرار باشد ده نفر بدون محاکمه اعدام شوند، ضرغامی حتما یکی از آنها است و اگر نکنند به من بر میخورد.
روزی خبرگان در جلسه عمومی من را دعوت کردند. از آقای مصباح تا آقای مهدوی کنی و آقای علم الهدی همه بودند. آقای رئیسی عضو هیئت رئیسه بود و به من گفت تا به حال سابقه نداشته است که در خبرگان که مهمان دعوت میشود و یک جلسه در اجلاس عمومی صحبت میکند، کسی سه جلسه دیگر صحبت کند. دیگر ببینید چه رخ داد. به نظرم آن نوارها قابل پخش است. محرمانه نیست. خدا آقای مهدوی را رحمت کند. جلسه را اداره میکردند.
پشت تریبون رفتم و گزارشی دادم. میدانستم روی چه چیزهایی حساس اند. زن، نمایش، موسیقی از حساسیت هایشان بود ولی به خوبی برایشان تبیین کردم. یکی یکی بلند شدند و تشکر کردند. بعد گفتند بعد از ظهر هم بیایید، ما حرف داریم. بعد از ظهر همه خبرگان نشستند و آن جا نشستم. یکی یکی بلند شدند و حرفهای خوبی زدند. من هم به برخی از آنها جواب دادم. وقت تمام شد و گفتند میخواهیم حرفهای آقای ضرغامی را بشنویم. جلسه را برای فردا هم تمدید کنید تا ایشان بیاید. ما همه هستیم. دوباره فردایش به جلسه سوم رفتم. بر اساس صحبتهای آنها نکاتی گفتم که نمیدانستند. همه شروع به تایید کردند. نتیجه این شد که خبرگان با آقا ملاقات کرد. اولین جمله ای که آیت الله یزدی گفت این بود که در این اجلاس، فلانی را دعوت کردیم تا درمورد مسائل صدا و سیما صحبت کند و آقایان هم سوالاتی پرسیدند. با توضیحاتی که ایشان داد، همه آقایان قبول کردند. با خوشحالی به آقا میگفت. بگذریم که این صحبتهای آقای یزدی بعدا پخش نشد.