به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعد نیوز، حسین پناهی متولد 6 شهریور سال 1355 در روستای دژکوه از توابع شعر سوق شهرستان کهگیلویه است. او بعد از تمام شدن تحصیل در شهر بهبهان به توصیه و خواست پدرش برای تحصیل به تهران رفت و سپس به محل تولدش برگشت. او چند ماهی روحانی بود تا اینکه به دلیل فشارهایی که بر او وارد شد نتوانست به عنوان یک روحانی به مردم خدمت کند. این اقدام باعث شد که از خانواده طرد شود. او در شهر تهران دوره بازیگری و نمایشنامه نویسی را گذراند. پس از آن بازیگر شد. شعر هم می سرود و آنها را دکلمه می کرد.
او در تاریخ 14 مرداد سال 1383 در سن 48 سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت و در قبرستان شهر سوق به وصیت خودش و در کنار مادرش دفن شد.
گفتگوی من و نازی زیر چتر
نازی : بیا زیر چتر من که بارون خیست نکنه
می گم که خلی قشنگه که بشر تونسته آتیشو کشف بکنه
و قشنگتر اینه که
یادگرفته گوجه را
تو تابه ها
سرخ کنه و بعد بخوره
راسی راسی ؟ یه روزی
اگه گوجه هیچ کجا پیدانشه
اون وقت بشر چکار کنه ؟
من : هیچی نازی
دانشمندا تز می دن تا تابه ها را بخوریم
وقتی آهنا همه تموم بشه
اون وقت بشر
لباسارو می کنه و با هلهله
از روی آتیش می پره
نازی :
دوربین لوبیتل مهریه مو
اگه با هم بخوریم
هلهله های من وتو
چطوری ثبت می شه
من : عشق من
آب ها لنز مورب دارند
آدمو واروونه ثبتش می کنند
عکسمون تو آب برکه تا قیامت می مونه
نازی : رنگی یا سیاه سفید ؟
من : من سیاه و تو سفید
نازی : آتیش چی ؟ تو
آبا خاموش نمی شن آتیشا
من : نمی دونم والله
چتر رو بدش به من
نازی : اون کسی که چتر رو ساخت عاشق بود
من : نه عزیز دل من ‚ آدم بود