دوشنبه، 08 اردیبهشت، 1404

بهتاش فریبا: علی پروین قبل بازی جام جهانی گفت لباس مشکی بپوشیم بگوییم عزا داریم تا کمتر گُل بزنند!

به گزارش سرویس ورزش ساعدنیوز، بدون تردید یکی از بهترین هافبک‌های تاریخ استقلال بهتاش فریبا است. ستاره‌ای که در میانه میدان نمایش درخشانی در ترکیب استقلال داشت و با آرامش خاص و مثال‌زدنی خود، نقش مهمی در موفقیت‌های آبی‌ها ایفا کرد. فریبا گرچه در تیم ملی دوران کوتاهی داشت ولی با آقای گلی در جام ملت‌های آسیا 1980 نام خود را ماندگار کرد. با این حال خروج زودهنگام از فهرست تیم ملی آن هم در اوج آمادگی یکی از حسرت‌های همیشگی ستاره‌ای است که روزگاری برای فوتبالیست شدن، از خانه فرار کرده بود.

از تجربه جام جهانی بگویید.

قبل از این که تیم ما برای جام جهانی انتخاب شود، یک بازی مانده بود که بازی هایمان تمام شود تیم ما سقوط کرد. بعد به کویت رفتیم. مربی تیم کویت، آقای زاگالوف بود. پریرا هم کمکش می‌کرد و بعدا سرمربی تیم برزیل شد. یادم است آقای مهاجرانی شب مصاحبه کرد و گفت می‌خواهم امیدهایم را جلوی کویت بگذارم. ما الان با عرب‌ها و بخصوص در فوتبال کری خوانی داریم ولی آن زمان فقط با کویت بود. این بود که خیلی مهم بود برای آن‌ها که ما را ببرند. برای ما هم مهم بود. آقای زاگالو هم گفت به نظرم می‌خواهند رکب بزنند. با شرایطی که بین دو تیم بود و برد و باختش مهم بود حتما تیم اصلی را می‌گذارند. خلاصه ما می‌دانستیم که باید امیدها بازی کنند. دقیقه 20 و خرده ای فیصل دخیل یک گل به ما زد. دقیقه 50 و خرده ای یک شوت از راه دور 35 متری به ترابلسی زدیم. یک ارسال هم کردم که حسین فداکار پاس به عقب داد و خیلی هم گل زد. بازی را 2-1 بردیم. جالب است برخورد آقای زاگالو بعد بازی را بگویم خیلی تبریک گفتند. خیلی به آقای مهاجرانی تبریک گفتند که اصلا فکر نمی‌کردم جوان‌ها را بگذارید و جوان‌ها در کویت انقدر خوب بازی کنند. هم خوب بازی کردیم و هم بردیم. آن گلی که آن جا زدم شاید باعث شد که به جام جهانی بروم. جام جهانی هم بزرگ ترین تورنمنت بود و برای ما که جوان بودیم خیلی کیف داشت. خیلی لذت داشت که به جام جهانی رفته ایم. جایی را هم آقای ابوالفضل جلالی هماهنگ کرده بود. متلی برای ما گرفته بود و همه خودمان بودیم و فقط تیم ما بود. وقتی اولین بازی به شهر کوردوبا رفته بودیم، وقتی از هواپیما پیاده شدم آقای جلالی خیلی بلد بود چه کار کند. دو مدرسه را تعطیل کرده بود و بچه‌ها را آورده بود و دست هر کدام یک پلاکارد داده بود. عکس همه ما در پلاکاردها بود. از هواپیما که پیاده شدیم، یک تونل درست کرده بودند و در لابی فرودگاه رسیدیم. آن جا هم یک گروه موسیقی آورده بود که آهنگ‌های بندری می‌زدند. یادم است محمد صادقی و بچه‌های جنوبی ما رفتند و حتی شروع به رقصیدن کردند. بعد اتوبوس سوار شدیم. نزدیک‌های هتل دیدیم بوی قرمه سبزی می‌آید و گلپایگانی می‌خواند. یک فضای کاملا ایرانی درست کرده بود. واقعا بلد بود. خلاصه تجربه بزرگی بود.

از علی پروین نقل می‌کنم. می‌گویند زمانی که تیم برای گرم کردن رفته بود و در زمین آری هان و نیکنز و... و بازیکنان بزرگ را می‌بینید، در رختکن علی پروین می‌گوید لباس مشکی بپوشیم و بگوییم عزا داریم که کمتر به ما گل بزنند.

این هست. ولی قبل از این که به جام جهانی برویم، به فرانسه رفتیم و با تیم ملی فرانسه بازی کردیم. آن جا هم نیم ساعت جای آقای نایب آقا که مصدوم شده بود آمدم، آن جا هلند بازی داشت. آن جا رفتیم که بازی هلند را ببینیم. روز بارانی بود. 25 دقیقه گذشت. یادم نمی‌آید با چه تیمی بازی کرد، ولی 5 گل زد. حشمت خان گفت بلند شوید باران می‌آید. البته ما می‌دانستیم که می‌خواهد روحیه ما خراب نشود. علی آقا هم کلا آدم شیرینی است. این حرف را در رختکن زد. البته روز قبل با او مصاحبه کردند و گفت سه تا می‌زنیم. ولی در رختکن که آمدیم گفت مشکی‌ها را بپوشید. خاطرات زیاد است. یادم است روی نیمکت نشسته بودیم. با هلند بازی می‌کردیم. بازی ما 5 عصر بود. نانینگا را در دقیقه 80 عوض کردند. یک بازیکن بلندقد سر زن بود. تا به دفاع وسط‌های ما رسید، که عمونصی و حسین کازرانی بودند، دیدم حسین آقا دارد با او حرف می‌زند. نانینگا حسین آقا را نگاه می‌کند و می‌خندد. بازی تمام شد و به رختکن آمدیم. به او گفتم که به او چه گفتی؟ داشت می‌خندید. گفت چیزی نگفتم. عمو نصی گفت 5و نیم بعد از ظهر به او گفته گورمورنینگ. او هم آفتاب را نگاه می‌کرد و من را نگاه می‌کرد. خاطرات زیاد است. یک بار با هواپیما به مندوزا رفتیم. خیلی‌ها از هواپیما می‌ترسیدند. همینطور مرحوم ناصرخان که وحشتناک می‌ترسید. به آن جا رسیدیم. تعدادی از ایرانی‌ها آمده بودند و اولین حرفی که به ما زدند گفتند پرواز خوب بود؟ گفتیم چطور؟ گفتند اینجا معروف به چاله‌های هوایی است. نیم ساعت هواپیما بالا و پایین می‌شد. من که هیچ وقت نمی‌ترسیدم وحشت کرده بودم. موقع برگشتن به ناصرخان اصرار کردیم و گفت هواپیما سوار نمی‌شوم. برگشتنی با قطار آمدیم. خوب هم بود.

آن بازی اول با هلند، دقیقه 7 بازی پاس علی پروین به حسین فرکی می‌رسد و حسین فرکی تک به تک می‌شود. اگر آن گل را می‌زد جریان بازی تغییر می‌کرد.

تکل هم کرد ولی به توپ نرسید. فکر می‌کنم اگر آن گل را می‌زدیم شاید تعداد گل‌های آن‌ها بیشتر می‌شد. فکر می‌کنم محمد صادقی بود. گفت گردنم لاستیک سابی پیدا کرد انقدر که سر می‌چرخاندم. همه چیز هلندی‌ها در فوتبال از ما قوی تر بود. ولی بچه‌ها زحمت کشیدند. همین بازی پرو ، اگر با دقت بیشتر می‌دیدید ممکن بود 4-4 شود. چهار موقعیت خوب داشتند.

برای دنبال کردن>> اخبار ورزشی و حواشی زندگی ورزشکاران با ما همراه باشید.

8 ساعت پیش

دسته‌بندی‌ها