به گزارش سرویس تاریخ ساعد نیوز، ازدواجهای نخست محمدرضا پهلوی ناموفق بودند. ازدواج نخست او با فوزیه به پیشنهاد پدرش انجام گرفت و با سردی بین طرفین به شکست انجامید. خود محمدرضا عاشق ایران دخت فرزند بزرگ احمدشاه قاجار بود که رضاشاه با ازدواج آنها مخالفت کرد.
پس از فوزیه، شاه با ثریا اسفندیاری ازدواج کرد که واقعا عاشقش بود، اما آن دو بچهدار نمیشدند و با وجود اینکه پزشکان دلیلی برای عدم باروری ثریا نیافته بودند، شاه و ملکه زیر سایه فشار اطرافیان برای آوردن جانشینی برای سلطنت از هم جدا شدند.
شاه پس از جدایی از ثریا میخواست با ماریا گابریلا فرزند پادشاه ایتالیا ازدواج کند، اما گابریلا در میانه رابطه منصرف شد و این ازدواج هیچ وقت به انجام نرسید. در این مقطع شاه نگران مساله جانشینی خود نیز بود و همه اطرافیان و درباریان به دنبال همسر مناسبی برای وی بودند.
فرح برای رفع مشکلی نزد اردشیر زاهدی (همسر اول شهناز پهلوی) که مسئول تمشیت امور دانشجویان خارجی بود میرود. زاهدی در این دیدار به وی میگوید «اعلی حضرت مایلند با شما ملاقات کنند.» فرح نیز به ویلای اردشیر زاهدی در حصارک میرود که شهناز دختر بزرگ شاه یک میهمانی در آن ترتیب داده بود. در آن میهمانی شاه به فرح رسما علاقمند میشود و ترتیب یک مراسم رسمی خواستگاری را میدهد.
اردشیر زاهدی در خاطراتش ادعا میکند شاه از آن رو به فرح علاقهمند شد که او خاطرات مادام ارفع خدمتکار دوران کودکی شاه را تداعی میکرد. مادام ارفع توسط رضاشاه استخدام شده بود که محمدرضا را به سبک فرانسوی تربیت کند و شاه نیز علاقه بسیاری به او که از مادرش به وی نزدیکتر بود، داشت.
به همین دلیل شاه به زبان فرانسوی از فرح خواستگاری کرد و به گفته زاهدی فرح که تا آن زمان تحت تاثیر همکلاسیهای خود «چپ میزد» یا به قول خودش به فقرا علاقهمند بود غرق در تجمل شد و دیگر کارش شده بود خرید از بوتیکهای لوکس فرانسوی و ذوق زده شدن از هدایای گرانبهای اعلی حضرت.
سرانجام شاه و فرح در 29 آذرماه سال 1338 ازدواج کردند. مراسم در کاخ گلستان برگزار شد و بیش از 400 مهمان به جشن دعوت شدا بودند و شاه با خونسردی و خوشحالی میخندید و سیگار میکشید. فرح دیبا درباره مراسم عقد میگوید: «بر خلاف رسم که عروس باید بعد از سه بار به سوال عاقد که آیا مایل است با داماد ازدواج کند یا نه پاسخ دهد، من همان بار اول بله را گفتم. آنجا بود که فهمیدیم هیجان زیادی یکی از مهمترین رسوم ازدواج را از یادمان برده! بله من برای شاه حلقه ازدواج نخریده بودم! یعنی با خودمان گفتیم که برای شاه چه حلقهای میتوانیم بخریم! آقای زاهدی همانجا حلقه را از دستش باز کرد و به من داد. حلقهای که پادشاه تا آخرین روز حیاتش در دستش بود و حالا در دست من است.»
ده ماه پس از ازدواج آن دو، نخستین فرزند ذکور شاه به دنیا آمد و خیال وی از بابت مساله جانشینی راحت شد. او هرگز خیال نمیکرد که هفده سال بعد طوفانی انقلابی وزیدن خواهد گرفت و ولیعهدش هیچگاه به سلطنت نخواهد رسید.
منبع ویدیو: یوتیوب پیشگامان تاریخ