یکشنبه، 04 خرداد، 1404

طلاق‌های عجیب / شوهر شلخته زندگی 20 ساله را به جدایی کشاند؛ بچه‌هایم از پدرشان خجالت می‌کشند می‌گویند جدا شو

*چند سال است با همسرت زندگی می‌کنی؟

ما تقریباً 20 سال است که ازدواج کرده‌ایم.

*مشکلات شما از چه زمانی شروع شد؟

مشکلات زیادی داشتیم. من در تمام این سال‌ها سعی کردم مشکلات را برطرف کنم و زندگی خوبی داشته باشیم اما شوهرم اصلاً با من همکاری نکرد.

*بیشتر توضیح بده. چرا این اتفاق افتاد؟

شوهرم مردی است که دلش می‌خواهد هر طوری دوست دارد، زندگی کند. او اصلاً به من و بچه‌ها اهمیت نمی‌دهد. اگر چیزی ما را ناراحت کند، اصلاً برای او مهم نیست. مثلاً اینکه به نظافت اهمیتی نمی‌دهد. بچه‌های من بزرگ شده‌اند و در خانه‌ام رفت‌وآمد زیادی هست، آنها از کثیفی خانه و نامرتبی ظاهر پدرشان خجالت می‌کشند.

*یعنی مساله فقط شلختگی همسرت است؟

فقط این نیست. او مراقب حرف زدنش، غذا خوردنش و حتی نشست و برخاستش مقابل دیگران نیست. آداب معاشرت را رعایت نمی‌کند. به همه بی‌احترامی می‌کند. خیلی تلاش کردم شوهرم درست شود و نشد.

*چه کار کردی که کمکش کنی؟

بارها او را برای مشاوره بردم. خودم پیش مشاور رفتم و به من گفته شد که شوهرم باید تحت درمان قرار بگیرد اما او قبول نکرد. حالا که بچه‌ها بزرگ شده‌اند و از رفتار پدرشان خجالت می‌کشند، مجبورم از او جدا شوم.

*نظر شوهرت چیست؟

او می‌گوید باید او را همین‌طور که هست قبول کنیم. حاضر نیست خودش را عوض کند. او هنوز باور نکرده داریم جدا می‌شویم و فکر می‌کند برای ترساندنش این کار را می‌کنم اما واقعیت این است که نمی‌توانم این وضعیت را تحمل کنم و می‌خواهم از شوهرم جدا شوم.

*بچه‌ها چه می‌گویند؟

راضی هستند. به من می‌گویند جدا شو تا با هم زندگی کنیم.

منبع: اعتمادآنلاین


2 ماه پیش

دسته‌بندی‌ها