بازخوانی یک پرونده جنایی؛ «سکوت» را جدی بگیریم

بازخوانی یک پرونده جنایی؛ «سکوت» را جدی بگیریم

 تهران- ایرنا- ۲۸ اسفند ماه ۱۴۰۳ در نخستین جلسه دادگاه بعد از ارتکاب جرمش آن هم قتل فجیع همسر و مادر تنها فرزندش حضور یافت و با اعتماد به نفس کامل گفت: پشیمان نیستم و تقاضای بخشش ندارم.

از مرد تحصیل کرده‌ای می‌گوییم که از قضا همسرس «منصوره قدیری جاوید» نیز خبرنگار و پژوهشگر ایرنا بود؛ پدر یک نوجوان ۱۵ ساله که بعد از ۱۷ سال زندگی مشترک، ۲۰ آبان‌ماه پارسال با ضربات دمبل و چاقو همسرش را به قتل رساند و وقتی در نخستین جلسه دادگاه حضور یافت، احساس ندامت و پشیمانی نکرد و بارها اذعان کرد که اختلاف خانوادگی تنها انگیزه‌اش برای قتل بوده است.

در آن سوی این تراژدی، مادری سالخورده و داغدیده است، مادری که بعد از «منصوره» روزهای بسیار سختی را گذراند و داغ سنگین فرزندش را به دوش کشید؛ مادری که به گفته دامادهایش جز احترام و محبت از او چیزی ندیده‌اند. مادری که همه تلاش او در دوران کودکی فرزندانش، تربیت افرادی بود که در چارچوب انسانی حرکت کرده و از مسیر خود منحرف نشوند؛ منش و رفتاری که به گفته همکاران در «منصوره» به معنای واقعی دیده می‌شد؛ بانویی مهربان، صبور و محترم، بانویی که هیچگاه اعتراض نکرد؛ ناامید نشد و مبنای زندگی خود را بر مدارا، گذشت و مهربانی گذاشت.

مادر «منصوره» در حالی در نخستین دادگاه قاتل فرزندش حضور یافت که حال مساعدی نداشت؛ شنیدن صحبت‌های قاتل و اینکه چگونه فرزندش را به قتل رسانده برای یک مادر غیرقابل تحمل است. بویژه آن جایی که قاتل می گوید: وقتی ضربات دمبل را بر سرش فرود می‌آوردم، تعجب کرده بود و مدام می‌گفت: چرا؟ چرا؟

«منصوره» هر چند می‌دانست که با مردی ناشکیبا و نامهربان زندگی می‌کند اما صبورری کرد و مدارا، حتی تا روز حادثه هرگز گمان نمی‌کرد همسرش قصد کشتن او را دارد و گفتن «چراهای» متوالی گویای همین واقعیت است. مادر «منصوره» وقتی در دادگاه، فریاد و صحبت‌های دامادش را می‌شنید، تعجب می‌کرد، گویا او را تازه دیده است؛ عصبانیت و فریادهای بی‌امانش همه برایش تازگی داشت؛ او در گفت‌وگو با همکاران دخترش بارها گفته هرگز تصور نمی‌کرد دخترش با چنین مرد خشنی سال‌ها زندگی کرده است.

به راستی چگونه می‌شود که دست آدمی به خون عزیزش آغشته می‌شود؟ اینکه دستان مرگ را بر گردن عزیزت گره کنی و آن‌قدر بفشاری تا به زندگی‌اش خاتمه دهی؛ این بی‌رحمی و سنگدلی به یک‌باره از کجا آمده؟ در حوادث روزنامه‌ها و فضای مجازی، شنیده‌ و خوانده‌ایم که پدری فرزندش را خفه کرد یا مردی همسرش را به قتل رساند؛ حتی مادری فرزندش را به آغوش مرگ سپرد. قصه‌های تلخ پدرکشی، همسرکشی، برادر یا خواهرکشی، همه تلخ و دردناک است. گاه جزئیات برخی از قتل‌های خانوادگی آنچنان دردآور و غیرقابل تصور است که آن حادثه ذهن را درگیر خود می‌کند.

سخت است کشتن زن و فرزند و همسر؛ سخت است کشتن پدر یا مادر، خواهر یا برادر، سخت است که با دستانت عزیزترین فرد زندگیت را نابود کنی و با چشمانت نظاره‌گر پایان زندگی‌اش باشی. قتل‌های خانواگی از جمله دردناکترین پرونده‌های جنایی دنیاست زیرا در این‌گونه قتل‌ها، قاتلان اعضای خانواده خود را هدف قرار می‌دهند.

به واقع چگونه گره‌های کودکی این چنین در بزرگسالی سرباز می‌کند؟ چه می‌شود که در برابر این گروه‌ها اطرافیان سکوت می‌کنند؟ تا چه زمان و کجا می‌توان پیش رفت و سکوت کرد؟ زنگ خطر کجاست و چه زمانی باید رفتارهای غیرمتعارف را جدی گرفت؟
این نخستین پرونده مرتبط به قتل‌های خانوادگی نیست و نخواهد بود و شاید زنان و مردانی بسیاری باشند که در چنین شرایطی همچون «منصوره قدیری جاوید» دست‌وپنجه نرم می‌کنند، سازش و مدارا می کنند و هرگز فکرش را نمی‌کنند که روزی به دست عزیزان خود به قتل برسند.

«افشین طباطبایی» روانشناسی است که تجربه بسیاری در مورد پرونده‌های مرتبط با قتل و تجاوز به عنف دارد، از رفتارهای پرخطر می‌گوید، اینکه چگونه این رفتارها را شناخت و آن‌ها را جدی گرفت.

بازخوانی یک پرونده جنایی؛ «سکوت» را جدی بگیریم

قاتلان ساختار مغزی سالمی دارند

«افشین طباطبایی» مشاوره خانواده و ازدواج و نویسنده و پژوهشگر اجتماعی در مورد حوادث مرتبط به مسائل خانوادگی به پژوهشگر ایرنا می‌گوید: این حادثه و حوادث مشابه دیگر از نظر علمی ثابت می‌کند که قاتلان ساختار مغزی سالمی دارند اما کاستی، گره و پریشان خاطری داشته که در دوره‌ای از زمان، خود را نشان می‌دهد و به مرور، علائم آن بروز می‌کند؛ در این مواقع، این افراد باور ندارند که بیمارند و از پریشان خاطری رنج می‌برند؛، عموما دارودرمانی را نیز نمی‌پذیرند در حالی که دارو یک تکنولوژی و برای درمان و بهبود شرایط آنهاست.

ساختار مغزی و عقلی چنین افرادی هیچگونه مشکلی ندارد بلکه مشکل اصلی و اساسی آنها، ساختارهای روحی و روانی آنهاست. وقتی چنین افرادی ازدواج کرده و در کنار همسر خود قرار می‌گیرند، از آن‌جایی که عموما در فرهنگ ما مرسوم نیست دختران و پسران پیش ازدواج به روانشناس یا روانپزشک متخصص مراجعه کنند، بیماری پنهان می‌ماند؛ علائم به مرور آشکار می‌شود و گاه عود می‌کند، به‌گونهای که در زمان‌هایی می‌تواند خطرناک باشد؛ چنین افرادی از دوران کودکی با گره و گرفتاری ذهنیِ درمان نشده، بزرگ شده، وارد جامعه می‌شوند و ازدواج می‌کنند اما غافل از آنکه در کنار بیماریِ درمان نشده آنها، خانواده جدیدی که شکل گرفته نیز درگیر بیماری‌های چنین فردی خواهند شد.

بازخوانی یک پرونده جنایی؛ «سکوت» را جدی بگیریم


بی‌تفاوت نباشید

این مشاور خانواده تاکید می‌کند: در برابر افراد بیماری که در نقش قاتل عرض اندام می‌کنند، نفر دومی که مظلوم واقع‌شده و حتی به قتل رسیده نیز وجود دارد. براین اساس باید نسبت به رفتار اطرافیان خود هوشیار و حساس بود و بی‌تفاوت از کنار آنها گذر نکرد به حدی که رفتارهای غیرعادی آنها به این دلیل که با آنها زندگی می‌کنید، عادی شود. زنان یا مردانی که سال‌ها مورد تحقیر قرار گرفته، کتک خورده و ناسزا شنیده‌ و نسبت به همه این رفتارها حساس نشده‌اند، باید بدانند آرام آرام به سمت خشونتی فراتر پیش خواهند رفت و اگر نروند در آرامش زندگی نخواهند کرد.

باید این زنگ خطرها را جدی گرفت نه اینکه پیش خود بگویید اخلاقش است یا منظوری ندارد و غیره، بلکه باید زنگ خطرها را بشنوید و لازمه این شنیدن، آموزش و آگاهی است. در دادگستری واحد پیشگیری از جرم فعال است برای روزهایی که یک فرد احساس خطر می‌کند تا از جرمی پیشگیری شود یا اورژانس اجتماعی؛ این‌ها باید به مردم آموزش داده شود.

نسبت به رفتار اطرافیان خود هوشیار و حساس باشید و بی‌تفاوت از کنار آن گذر نکنید به حدی که رفتارهای غیر عادی آنها به این دلیل که با آنها زندگی می‌کنید، عادی شودوی به پرونده‌ای در این زمینه اشاره می‌کند: در پرونده‌ای که به‌تازگی اتفاق افتاده بود، مرد خانواده به دلیل شرب خمر، همسرش را به شدت کتک زده بود و کودک ۹ ساله‌اش ضمن اینکه شاهد ماجرا بود، آموزش دیده بود تا این‌گونه موارد را از چه طریقی گزارش دهد.
کودک با هوشیاری که متوجه وخامت اوضاع شده بود بلافاصله با ۱۲۳ اورژانس اجتماعی تماس می‌گیرد و با ورود کارشناسان، از یک اتفاق ناگوار جلوگیری می‌شود. مرد تحت درمان قرار گرفته و به او گفته می‌شود باید دارو استفاده کند؛ از سوی دیگر زن و کودک به دلایل جراحات جسمی و روحی تحت نظر قرار می‌گیرند.

در پرونده دیگری، یک خانم و دختر نوجوانش توسط پسر ۱۸ ساله‌اش مورد ضرب و شتم قرار گرفته و این مساله ادامه‌دار بود؛ مادر خانواده سال‌ها سکوت کرده بود که در نهایت دختر خانواده سکوت را شکسته و این مورد را گزارش می‌دهد و پسر خانواده تحت درمان قرار می‌گیرد.

موارد مشابه این چنینی بسیار است؛ در مورد دیگری، پسر خانواده ضمن ضرب و شتم خانواده، یکی از خواهران خود را کشته و چهارانگشت دست خواهر دیگرش را قطع می‌کند؛ این در حالی است که با آموزش و شناخت رفتارهای خطرناک می‌توان از بروز حوادث ناخوشایند جلوگیری کرد.

طباطبایی بار دیگر به پرونده منصوره قدیری‌جاوید گذری می‌زند و می‌گوید: سکوتی که سال‌ها بین زوجین حاکم بود نیز در این اتفاق بی‌تاثیر نبود؛ از سوی دیگر باید نسبت به رفتار همسری که سرشار از گره‌های عاطفی است، حساسیت نشان می‌داد؛ علم روان‌شناسی براین باور است، فردی که در قالب قاتل عرض اندام می‌کند حتی با نیت و انگیزه قبلی یا با برنامه‌ریزی، دارای گره‌های روحی و روانی است؛ شاید در ظاهر وانمود کند این چنین نیست اما می‌خواهد کینه‌هایش را فریاد بزند، حال با کشتن همسر.

ضرورت آموزش به کودکان درباره واکنش‌ها در شرایط بحرانی
با این توضیح باید از کودکی آموزش‌های لازم به دانش‌آموزان داده شود تا جنس و نوع رفتارهای خطرناک را شناخته و بدانند چنین رفتار و برخوردی زنگ خطر است. باید سواد برخورد با شرایط بحرانی را بالا ببریم مگر غیر این است که ما مانور زلزله در مدارس برگزار می‌کنیم تا دانش‌آموزان با شیوه محافظت از خود در برابر بلایای طبیعی همچون زلزله آشنا شوند؛ آیا نباید به آن‌ها آموزش دهیم که در برابر شعله خشم باید چه اقداماتی انجام دهند؟

بوجود آمدن خشم استثنا ندارد؛ گاه ریشه در گذشته داشته که ذره‌ذره جمع شده و در جایی خود را بروز می‌دهد. نزاع‌های خیابانی، چاقوکشی، تجاوز به عنف و قتل‌، همه از آسیب‌هایی است که ضرورت افزایش سواد اجتماعی را مطرح می‌کند. خشم و خشونت سراغ همه آدم‌ها می‌رود و آنچه آن‌ها را متمایز می‌کند شیوه غلبه، کنترل و مدیریت خشم و همچنین آموزش لازم در برابر مواجهه با افراد خشمگین و خطرناک است.

در زمینه مهارت‌های زندگی در مدارس و کنترل خشم در برخی از سازمان‌ها در برابر ارباب رجوع دچار خلاء آموزشی هستیماین مشاور خانواده نسبت به خلاء آموزش‌های لازم در زمینه مهارت‌های زندگی در مدارس و کنترل خشم در برخی از سازمان‌ها در برابر ارباب رجوع انتقاد می‌کند و می‌گوید: باید این آموزش‌ها به عنوان مهارت اجتماعی مورد توجه قرار گیرد تا از بروز حوادث ناگوار در آینده جلوگیری شود. در کنار این موارد، باید رفتارهای پرخطر و ترک صحنه‌های خطر نیز آموزش داده شود.

این نویسنده و پژوهشگر اجتماعی به مساله بی‌تفاوتی مردم در برابر یکدیگر نیز اشاره می‌کند، اینکه در پرونده قدیری‌جاوید همسایگان صدای درگیری زوجین را شنیده اما نسبت به آن بی‌تفاوت بودند در حالی که زنگ زدن به پلیس ۱۱۰ و اورژانس اجتماعی یا درب منزل را زدن یک وقفه‌ای ایجاد کرده و شاید جلوی اتفاقات بد را می‌گرفت.

بازخوانی یک پرونده جنایی؛ «سکوت» را جدی بگیریم

شرط ازدواج سالم، مشاوره پیش از ازدواج و هم کفو بودن

طباطبایی از جوانان می‌خواهد پیش از ازدواج حتما با متخصص ازدواج و روانشناسان متخصص در امر ازدواج مشاوره کرده و نسبت به این مساله بی‌تفاوت نباشند زیرا ممکن است با افرادی وارد زندگی مشترک شوند که آنها سرشار از گره و پیچیدگی‌های عاطفی باشند و زندگی مشترک نه فقط بیماری آنها را درمان نکرده بلکه گره‌های روانی‌شان را تشدید کند؛ حتما باید با افراد با تجربه حتی در مورد خانواده دو طرف تحقیق کرد. نکته دیگر در مساله تشکیل خانواده، هم کفو بودن(متناسب و هماهنگ بودن) در ازدواج است، مساله‌ای که شاید اصلا جدی گرفته نشود اما بدانیم که اگر بخواهم با غیرهم کفو ازدواج کنیم درگیر چالش‌هایی خواهیم شد که به راحتی قابل حل نیست.

نسبت به مشاوره پیش از ازدواج بی‌تفاوت نباشند زیرا ممکن است با افرادی وارد زندگی مشترک شوید که آنها سرشار از گره و پیچیدگی‌های عاطفی باشندوی می‌گوید: شناخت علایم و نشانه‌ها در مورد افرادی که دارای اختلال‌های شدید روانی هستند، اهمیت زیادی دارد؛ این افراد علائم و نشانه‌هایی دارند که باید با دارو و روش‌های درمانی دیگر کنترل شود؛ به عنوان مثال بیماری(مرد) داشتم که دست روی همسرش بلند می‌کرد؛ این بیمار به‌شدت نیازمند دارو بود اما قبول نمی‌کرد که دارو استفاده کند؛ اصلا باور نداشت که بیمار است؛ می‌گفت مگر من دیوانه‌ام؟
با چند جلسه مشاوره پذیرفت دارو استفاده کند؛ چند ماهی از وی خبری نشد تا اینکه یک روز به مطب آمد و به پایم افتاد و خدا را هزار بار شکر کرد؛ گفت از زمانی که دارو درمانی را آغاز کرده‌ام، هم رفتارم با همسرم بهترشده و هم خودم آرام شده‌ام.

باید بپذیریم علم روانشناسی درمانگر است و دارو یک فناوری برای کمک به بشر و افرادی است که از درون دچار بیماری‌های روحی و روانی شده و نیازمند کمک هستند؛ نه فقط کمک به آنها بلکه کمک به خانواده و اطرافیانشان.

توصیه یک روانشناس به زوجین

دکتر «امین رفیعی» پزشک و متخصص روانشناسی سلامت نیز در این زمینه به پژوهشگر ایرنا می‌گوید: وقتی ارتباط زناشویی بین زوجین شکل می‌گیرد چنانچه یکی از آنها دچار بیماری روحی و روانی باشد در زندگی‌شان، این بیماری تاثیرگذار خواهد بود؛ براین اساس وقتی در چنین پرونده‌هایی، فردی دست به قتل طرف مقابل خود می‌زند، به طور قطع دارای خشم فروخورده است که به اختلال شحصیت و در نهایت اختلال روانی منجر شده؛ با این حال در چنین پرونده‌هایی برای اینکه جلوی جرائم مشابه گرفته شود، باید به صورت تخصصی ابعاد شخصیت قاتل بررسی شود.

وی در توصیه به خانواده‌ها، به توجه به درمان بیماری‌های روحی و روانی اشاره می‌کند؛ اینکه وقتی متوجه می‌شوید رابطه‌ای دچار مشکل است از متخصصان کمک گرفته و درمان را شروع کنید و چنانچه مساله قابل درمان و اصلاح نیست، «طلاق» را بپذیرید. در هر صورت فردی که در چنین رابطه‌هایی می‌ماند دچار خشونت خانگی اعم از جسمی و روحی می‌شود، باید خود را از چنین فضایی نجات دهد تا به خشونت جسمی که قتل است، منجر نشود. البته در این راستا نیازمند اصلاح برخی قوانین هستیم تا خشونت‌های خانگی نیز کاهش یابد و در کنار آن به آموزش شهروندان توجه داشته باشیم و از مشاوره پیش از ازدواج غفلت نکنیم.

بررسی ابعاد پرونده به لحاظ جرم شناسی

«مجید قورچی‌بیگی» دانشیار گروه حقوق جزا دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی نیز در گفت‌وگو با پژوهشگر ایرنا، از منظر حقوقی و قضائی و جرم شناختی به بررسی این پرونده پرداخت.

وی با یادآوری اینکه هنوز رای قطعی این پرونده صادر نشده است، می‌گوید: شاید به لحاظ حقوقی و قضائی این پرونده پیچیدگی‌های فنی حقوقی خاصی نداشته و به لحاظ ادله اثباتی نیز پیچیده به نظر نرسد؛ از سوی دیگر قاتل اقرار صریح نسبت به ارتکاب جرم داشته و از سلامت عقلی و ذهنی نیز برخوردار بوده است.

نوع قتل نیز دارای پیچیدگی‌های ویژه‌ای نیست اما به لحاظ جرم‌شناسی علت‌شناختی که ذهن بسیاری را درگیر کرده که چرا چنین قتلی رخ داده، باید لایه‌های عمیق‌تر این حادثه بررسی شود که آن هم نیازمند دسترسی به اطلاعات عمیق‌تری از زندگی شخصی قاتل است تا بستر خانوادگی او که مربوط به زندگی خصوصی آن‌ها می‌شود در دسترس قرار گیرد که آن نیز نیازمند انجام مصاحبه‌های عمیق با قاتل است؛ بر این اساس ضرورت دارد تا نهادهای پژوهشی در این زمینه ورود کرده و صاحب‌نظران و پژوهشگران اطلاعات جرم‌شناختی این حادثه را بررسی کرده تا از وقوع قتل‌های این چنینی پیشگیری شود.

بازخوانی یک پرونده جنایی؛ «سکوت» را جدی بگیریم


وی در توضیح جرم‌شناسی پرونده «منصوره جاوید» می‌گوید: به نظر می‌رسد قتل به صورت لحظه‌ای و آنی انجام شده و پیش از قتل بحث و درگیری وجود نداشته اما این حادثه در بستر اختلافات خانوادگی پایدار و مزمن و در طول سالیان اتفاق افتاده است؛ به نظر می‌رسد این خانم، خشونت‌های خانگی را به صورت روزانه یا هفتگی تجربه کرده و بین زوجین متراکه عاطفی نیز اتفاق افتاده است.

عموما خشونت‌های خانگی این گونه است که یکی از طرفین به ویژه مادر به خاطر فرزند تلاش می‌کند ظاهر زندگی خانوادگی خود را حفظ کند در حالی که از نظر روان‌شناسی، زندگی آنها کیفیت خوبی نداشته است. از سوی دیگر باید دید قاتل چه چیزهایی را تجربه کرده و چه چیزی سبب‌شده تا خشم خود را که در سال‌های زندگی مشترک بوجود آمده و در دوران رابطه ابراز و گفت‌وگو نمی‌کرده، این‌گونه بر سر همسرش فرود آورد؛ خشمی که به نفرت تبدیل شد تا تمامیت جسمانی همسرش را بگیرد. قاتل حتی چنین خشمی نسبت به فرزندش داشته است.

بیگی با بیان اینکه مولفه‌های بسیار مهمی در جرم‌شناسی وجود دارد که به چرایی جرم برسیم، ادامه می‌دهد: خشونت خانگی می‌تواند جنبه‌های روانی، فیزیکی و جسمی داشته باشد که از علت‌های اصلی قتل است. اما پرسش این است که چرا این خانم این زندگی را تحمل کرده و در چنین وضعیتی مانده است؟ چرا به نوعی خود را از موقعیت خشونت خارج نکرده است؟ در این جا قصد سرزنش بزه دیده را نداریم بلکه قصد بررسی ابعاد چنین خشونت‌هایی است تا موارد مشابه تکرار نشود. در ظاهر مقتول ملاحظه فرزند خود را داشته تا او آسیب نبیند.

اگر بخواهیم این مساله را از نظر حقوقی بررسی کنیم، باید بگویم که احتمالا این خانم حق طلاق نداشته و به لحاظ حقوقی اثبات عسر و حرج هم سخت بوده است؛ یا باید از مهریه می‌گذشته تا طلاق بگیرد؛ شاید به همین دلیل در این رابطه باقی‌مانده است. برداشت دیگر ما این است که گاهی افراد وقتی در یک رابطه می‌مانند آن رابطه برایشان عادی می‌شود. سکوت مقتول، معنای مختلفی می‌تواند داشته باشد؛ یا ساز و کار دفاعی بوده زیرا رنج شدیدی را تحمل می‌کرده یا می‌خواسته بگوید رفتارهایت برایم مهم نیست.

از نظر روان‌شناختی، خشم سازگار و غیرسازگار داریم؛ به طور نمونه وقتی کسی توهینی می‌کند، می‌تواند خشم سازگار از خودش نشان داده و از خودش دفاع کند که این یک مهارت است. مقتول در بستر آزمون و خطا به استراتژی سکوت رسیده است؛ در واقع او کامپیوتر عاطفی خود را خاموش کرده و هیچ سیگنالی دریافت نمی‌کرد. از نظر مباحث فرهنگی و اجتماعی نیز افراد از بیان وضعیت نامناسب زندگی خود احساس شرمساری می‌کنند در حالی که روابط آنها براساس استانداردهای روان‌شناسی نیست؛ زیرا تصور می‌کنند جامعه به آنها انگ‌هایی خواهد زد؛ بر این اساس افراد، سازش در همان رابطه را در پیش می‌گیرند به امید اینکه روابطشان در آینده بهتر شود در حالی که خروج از یک رابطه آسیب‌زا که منجر به قتل شود بهتر از ماندن در چنین روابطی است.

یک طرف این پرونده مقتول است که استراتژی اجتناب را در پیش گرفته؛ این استراتژی در کنار استراتژی خشونت قاتل خطرناک است که باعث‌شده قاتل خشمگین‌تر شود و این خشم به نفرت تبدیل شود و مدام در ذهنش مسائل را نشخوار کرده ودر نهایت به قتل منجر شده است.

وی ادامه می‌دهد: برخی از انواع جرایم، اکتسابی هستند؛ سرقت جرمی است که آنی انجام نمی‌شود؛ سارق دنبال فرصت می‌گردد تا برای مثال موبایل قاپی کند اما جرائمی مانند قتل، ناشی از هیجان و در لحظه است. گاهی در خیابان تنه کسی به فردی می‌خورد با هم درگیر شده و یک لحظه قتل اتفاق می‌افتاد اما در مورد این پرونده قتل در بستر خشونت خانوادگی و در بازه چند ساله اتفاق افتاده است؛ در واقع این خشونت خانگی انبار باروتی بوده که در یک لحظه منفجر شده است.

خروج از یک رابطه آسیب‌زا بهتر از ماندن در این رابطه است، خشونت خانگی انبار باروتی است که یک آن منفجر می‌شوداین جرم‌شناس با تاکید بر اینکه باید سازوکار اجتماعی موثرتری به لحاظ روان‌شناسی، مراقبتی، مالی و شغلی برای حمایت از زنان بزه‌دیده خشونت خانگی ایجاد شود، می‌افزاید: دست‌کم باید آگاه‌سازی انجام شود تا با اتخاذ راه‌حل، افراد قربانی خشونت نشوند؛ در این جا توانمندسازی زنان و آگاه‌سازی و تغییر نگاه مردان لازم و ضروری است.

از سوی دیگر زنان خشونت‌های خانگی را پنهان می‌کنند زیرا فکر نمی‌کنند که ممکن است خشونت‌های خانگی برای آنها خطری داشته باشد یا به قتل آن‌ها منتهی شود؛ اگر هم شکایتی کنند، نظام عدالت کیفری آن را به یک اختلاف خانوادگی تقلیل داده و زن را به عنوان قربانی خشونت نمی‌بیند؛ در واقع قربانیان خشونت خانگی جدی گرفته نمی‌شوند. این قشر نیازمند حمایت‌های خاص کیفری هم هستند؛ در فرآیند نظام عدالت کیفری باید تدابیری دیده شود که افراد بزه دیده بدانند که اگر شکایت کردند، به نتیجه خواهد رسید.

وی اضافه می‌کند: قاتل از نظر مسئولیت کیفری بر اساس بررسی پزشکی قانونی اختلال روانی نداشته است؛ مسئولیت او تام است اما از نظر اختلال‌های روان‌شناختی، انواع اختلال‌ها را تجربه کرده؛ مانند افسردگی.
تحولات خوبی در نظام حقوقی انجام شده است حالا این تحولات چقدر جدی گرفته می‌شود، جای بررسی دارد. به عنوان مثال پرونده شخصیت در کنار پرونده کیفری تشکیل می‌شود که ناظر بر اختلال‌های روان‌شناسی فرد است.

بیگی می‌گوید: یکی از آسیب‌های نظام حقوقی ما این است که خانواده را هر چه حفظ کنیم بهتر است؛ اگر این خانم می‌توانست بدون مسائل حقوقی و اجتماعی از این زندگی خارج شود حداقل شاهد این قتل نبودیم. اکنون نگرانی‌ها برای فرزند این خانواده تشدید شده زیرا دچار آسیب‌های شدیدی شده‌اند؛ پدر در زندان و منتظر اجرای حکم قصاص به سر می‌برد و مادر به قتل رسیده و از وضعیت تک والدینی به بی‌والدینی دچار شده است. در نهایت باید گفت زندگی فقط یک پوسته نیست که در ظاهر زن و مردی باشد و در نهایت فرزندی، بلکه محتوایی هم دارد و فرزند باید در بستر این محتوای سالم رشد کند.

این جرم‌شناس اضافه می‌کند: در جمع‌بندی، عامل کلیدی این قتل خشونت خانگی است؛ این بانوی محترم «قربانی سکوت» شد؛ به این معنا که خود در برابر خشونت خانگی سکوت کرد تا زمانی که ما در برابر این‌گونه خشونت‌ها ساکتیم، خشونت خانگی نیز در سکوت، قربانیان خود را قربانی می‌کند.
آنچه از این اتفاق برمی‌آید، سرتاسر سکوت است، از سکوت بانویی که به قتل منتهی شد؛ حال به دلیل عاطفه مادری یا جبر اجتماعی؛ سکوت قاتل و انباشت خشونت و نفرت تا سکوت همسایه‌ها که صدای فریادهای یک زن را شنیدند اما دم نزدند.

 

 منبع خبر