در دل کوهستانهای زاگرس، جایی که چهار فصل در رنگها و طراوتشان به هم میپیوندند، کتابخانه عمومی یاسوج آماده میشود تا با افتتاح بخش کودک کتابخانه های عمومی، گامی متفاوت در عرصه فرهنگ و آموزش بردارد. این فضا که به گفته محسن جبارنژاد، مدیرکل کتابخانههای عمومی استان کهگیلویه و بویراحمد، یکی از مدرنترین پروژههای کتابخانهای جنوب کشور در حوزه کودکان است، قرار است بهزودی افتتاح شود؛ افتتاحی که شاید فراتر از یک خبر عمرانی یا فرهنگی، نماد تغییری عمیق در نگرش به کودکی و آموزش در مناطق کمتر برخوردار کشور باشد.
نگاهی نو به نیازهای کودکانه در دل طبیعت
آنچه این پروژه را از نمونههای مشابه در دیگر نقاط کشور متمایز میکند، تنها وسعت ۳۰۰ مترمربعی یا طراحی مدرن آن نیست، بلکه رویکردی است که در پشت صحنه این طراحی قرار دارد. جبارنژاد می گوید که طراحی این فضا با توجه ویژه به نیازهای روانشناختی کودکان و همچنین با تکیه بر عناصر فرهنگی بومی استان صورت گرفته است؛ مسألهای که در طراحیهای فرهنگی کشور کمتر شاهد آن بودهایم.
در واقع، برای نخستینبار است که در قالب یک فضای عمومی فرهنگی، تلاش شده تا تجربه کتابخانهای کودکان نه صرفاً با کتاب، بلکه با موسیقی، بازی، نمایش، رنگ و حتی فصول سال پیوند بخورد. اینجا قفسههای کتاب از نمادهای بهار و تابستان آغاز میشوند و با رنگهای پاییز و زمستان به پایان میرسند. چنین طراحیای بیش از آنکه یک ایده تزئینی باشد، حامل پیام است: کودک باید طبیعت را بشناسد، با فرهنگ بومی خود آشنا شود و در عین حال، تجربهای آموزشی و سرگرمکننده داشته باشد.
کتابخانهای برای تمام اعضای خانواده
اما این فضا تنها برای کودکان طراحی نشده است. مدیرکل کتابخانههای عمومی استان میگوید محیط به گونهای ساخته شده که خانوادهها نیز بتوانند همزمان با حضور فرزندانشان در فضای کودک، از محیطی آرام و فرهنگی بهرهمند شوند. به عبارتی دیگر، این پروژه نه صرفاً یک بخش کودک، بلکه یک «پاتوق فرهنگی خانوادگی» است؛ مفهومی که در بسیاری از کشورهای توسعهیافته از دههها پیش مورد توجه بوده اما در ایران، هنوز در مراحل آغازین خود قرار دارد.
کتابخانهها در ایران غالباً تصاویری ایستا از صندلیهای چوبی، قفسههای بلند، سکوت محض و کارکنانی با نگاههای جدی را به ذهن متبادر میکنند. اما آنچه در یاسوج در حال شکلگیری است، تلاشی برای عبور از این تصویر کلاسیک و حرکت به سوی نگاهی تازه به کارکرد کتابخانههای عمومی است. جبارنژاد این تحول را چنین توصیف میکند: «کتابخانهها دیگر فقط برای امانت کتاب نیستند؛ آنها باید به محیطهایی پویا تبدیل شوند که نیازهای فرهنگی و اجتماعی جامعه را پاسخ دهند.»
از قصهگویی تا موسیقی کودکمحور
بخش دیگری از ویژگیهای این فضا، برنامهریزی دقیق برای فعالیتهای فرهنگی است. به گفته جبارنژاد، بخشی از فضا به نشستهای نمایشنامهخوانی، قصهگویی و بازیهای آموزشی اختصاص یافته است؛ برنامههایی که در کنار ایجاد سرگرمی، به تقویت مهارتهای زبانی، اجتماعی و خلاقیت کودکان کمک میکنند.
نکته قابل توجه دیگر، توجه به موسیقی است. موسیقیهایی که در این فضا پخش خواهند شد، کاملاً کودکمحور و آرامشبخش هستند. اگرچه ممکن است پخش موسیقی در کتابخانهها در نگاه سنتی ایرانی امری نامأنوس تلقی شود، اما این رویکرد در بسیاری از کشورهای جهان، یکی از اصول اساسی طراحی فضاهای فرهنگی برای کودکان محسوب میشود. فضای کودک نیاز به صدا دارد، اما نه هر صدایی؛ صدایی که خیالپردازی را بیدار کند، نه آن را خاموش.
نمادی از عدالت فرهنگی یا گامی نمادین؟
افتتاح چنین پروژهای در یاسوج ـ یکی از شهرهای کمتر برخوردار از نظر زیرساختهای فرهنگی در مقایسه با کلانشهرهای کشور ـ از جنبهای دیگر نیز قابل تحلیل است. آیا این اقدام نشانی از توجه بیشتر دولت و نهادهای فرهنگی به مناطق پیرامونی است؟ یا باید آن را گامی نمادین در مسیر طولانی تحقق عدالت فرهنگی دانست؟
در سالهای اخیر، همواره گلایههایی از تمرکز پروژههای فرهنگی در تهران و چند شهر بزرگ کشور وجود داشته است. اما ساخت چنین فضایی در یاسوج، آن هم با طراحی بومی و روانشناختی، میتواند الگویی باشد برای توسعه متوازنتر زیرساختهای فرهنگی در سراسر کشور.
کتابخانه آینده، فراتر از کتاب
شاید مهمترین پیامی که در این پروژه نهفته است، همین باشد: آینده کتابخانهها، دیگر صرفاً با کتاب تعریف نمیشود. فضای کتابخانهای امروز باید بتواند پاسخگوی نیازهای نسلی باشد که در دنیای دیجیتال رشد میکند و به محتوای تعاملی، متنوع و سرگرمکننده نیاز دارد. اگر کتابخانه نتواند در برابر موبایل و تبلت و شبکههای اجتماعی، تجربهای جذابتر و هوشمندانهتر ارائه دهد، چه بسا در ذهن کودک جایگاهی نخواهد یافت.
جبارنژاد در پایان به خدمات جدیدی اشاره میکند که در دیگر بخشهای کتابخانه عمومی یاسوج نیز در حال راهاندازی است؛ از سالنهای مطالعه خصوصی گرفته تا پانسیونهای فرهنگی برای گروههای مختلف سنی. این سخنان نشان میدهد که هدف، تنها ساختن یک بخش کودک نیست، بلکه آغاز فصلی تازه در تعریف کتابخانههای عمومی به عنوان مراکز فرهنگی چندمنظوره است.
اگر چنین رویکردی تداوم یابد و در سایر شهرهای استان نیز پیادهسازی شود، شاید بتوان گفت کتابخانههای عمومی پس از دههها، بار دیگر به یکی از ارکان اصلی فرهنگسازی در جامعه بازخواهند گشت؛ البته اینبار نه با سکوت و قفسههای بلند، بلکه با رنگ، صدا، بازی و کودکی.