تویسرکانی در قسمت اول گفتوگوی خود با «پروژه تاریخ شفاهی روزنامهنگاری و رسانه ایران» ورود خود به حرفه روزنامهنگاری را شرح داد. بخش دوم این مصاحبه به فعالیت تویسرکانی در خبرگزاری پارس و کوچ وی از این رسانه اختصاص دارد.
مناصب شما در خبرگزاری پارس چه بود؟
ابتدا به عنوان خبرنگار در خبرگزاری استخدام شدم. مدتی هم دبیر خبر بودم. عشق این را داشتم در متن جامعه باشم و خبر تهیه کنم. پشت میز نشینی را نمیپسندیدم.گرفتن پست سازمانی و ریاست برایم خیلی آسان بود اما خودم خبر را انتخاب کردم. با این که دوستانم به کار من اعتماد داشتند و ارتقای شغلی مرا میپسندیدند خودم آن را دوست نداشتم.
آن زمان چیزی به نام اخبار ویژه هم در خبرگزاری پارس وجود داشت؟
بله. بولتن ویژه ای داشتیم که آقای «حائری» نامی مسئولش بود. اخبارش هم مربوط به دربار، ارتش و دستگاههای اطلاعاتی بود. این خبرها برای روزنامهها فرستاده نمیشد. فقط تایپ و برای دربار، نخست وزیری و ارگانهای اطلاعاتی ارسال میشد. حتی دوست نداشتند ما بدانیم در این بولتنها چه مطالبی نوشته شده است. بعدها که با آقای حائری رفیق شدیم گاهی اجازه میداد آنها را بخوانیم.
مدتی که در خبرگزاری پارس بودید با چه افراد شاخصی مصاحبه کردید؟
هم با شخص اول مملکت مصاحبه کردم و هم با امیرعباس هویدا نخست وزیر. تقریبا با همگی وزرا هم گفت و گو کردم. اما با آدمهای معمولی هم زیاد مصاحبه کردم. یادم است با یکی از همکارانم به کورههای آجرپزی پایین شهر رفتیم و از وضعیت زندگی، بهداشت و گرفتاریهای کارگران آنجا گزارش وگفتوگو تهیه کردیم.
مصاحبه شما با شاه در مورد چه بود؟
درباره کتابخانه آستان قدس رضوی که نظرتان چیست و آیا گسترش آن کافی و خوب است و چه کسانی میتوانند از آن بهره ببرند.
با هویدا سر چه گفت و گو کردید؟
با او بارها مصاحبه کردم. از مسائل کارگری گرفته تا مسائل اقتصادی. سفری هم با او رفتم. هویدا آن زمان دبیر کل حزب رستاخیز بود. برای حزبش تبلیغ میکرد. نزدیک ۲۷، ۲۸ روز با هواپیمای شخصی خود هویدا به تمام استانهای ایران رفتیم.
او در هر استان سخنرانی میکرد. سخنرانیهایش را ضبط و پیاده و تنظیم و به تهران ارسال میکردیم تا پخش شود. در برخی استانها مردم اعتراضاتی داشتند. یکی از این اعتراضات مصادف شد با استقلال بحرین از ایران. زمانی که به اتفاق هویدا در آبادان بودیم تعدادی از مخالفان جدایی بحرین شروع به شعاردادن کردند. هویدا هم آن بالا مشغول سخنرانی بود. او با منطق و ادبیات خود برای اینها صحبت میکرد. من به عنوان یک خبرنگار احساس کردم این جماعت قانع نشدند. هویدا آدم سیاسی کاری بود و نمیخواست بگوید این کار، کار انگلیسیهاست و آنها فشار آوردهاند و ما ناچار به این کار شدهایم.
من هم درباره این موضوع با هویدا گفتوگو کردم. ولی متوجه شدم طفره میرود. زیاد پاپیچش نشدم. ولی در همان مصاحبه کوتاه به مخاطب فهماندم که این موضوع از دست ایران خارج است. استنباط خود من این بود که بعد از بحرین، انگلیس دنبال سه جزیره تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی است.
به تهران که برگشتم با توجه به نقشی که در اتاق خبر پارس داشتم گفتم باید از امروز وضعیت آب و هوای این سه جزیره نیز در کنار وضعیت جوی دیگر استانهای ایران اعلام شود.
این باعث میشود که نام این سه جزیره که ایرانی الاصل و متعلق به ایران است با گوش مردم آشنا و طمع انگلستان کم شود. این مساله سبب شد تا حداقل در گوش و ذهنمان بماند که این سه جزیره برای ایران است. انشاءالله آنها که دنبال جدایی این سه جزیره از ایران هستند آرزوی خود را به گور ببرند.
با شاه فقط همان یک مصاحبه را انجام دادید؟
بله، البته مصاحبههای جمعی هم بود ولی پرسشها از قبل در کاخ نیاوران تعیین شده بود و فقط چند نفر حق سوال داشتند که بنده جزو آنها نبودم.

چه شد از خبرگزاری پارس رفتید؟
همانطور که عرض کردم من خیلی به خبرگزاری پارس علاقه داشتم. ولی دوستانم آقایان داریوش همایون و عطاءالله تدین وارد دولت شده بودند و به من پیشنهاد دادند بهتر است به اداره مطبوعات بروم. اداره مطبوعات آن ایام، خیلی روزنامهها را اذیت میکرد که این را بنویسید و آن را ننویسید و سانسور شدید بود. من آن موقع عضو هیات مدیره سندیکای مطبوعات بودم. پیشنهاد را قبول کردم و چندسالی رئیس اداره مطبوعات داخلی شدم. تا زمانی که رئیس بودم حتی یک مورد هم وجود نداشت که روزنامه یا نشریهای را توقیف کنیم. طبق قانون مطبوعاتی که روی میزم بود چند خط قرمز داشتیم. یکی مراجع تقلید بودند و دیگری ارتش و نیروهای اطلاعاتی.
اتفاقی هم در این زمینه نیفتاد مگر آن نامه کذایی احمد رشیدی مطلق که من از اول تا آخرش را در جریان بودم.
ادامه دارد...