همشهری آنلاین _ فتانه احدی: زن ۶۰ ساله پس از تحمل سالها درد و رنج مرگ همزمان همسر و برادرش، بعد از عمل جراحی دیسک کمر، دچار حادثه تلخی شد. مدتی بعد از عمل اول دیسک کمر، وقتی صبحگل جانی موسی، از بیمارستان مرخص شد، بدنش دچار عفونت شد و بار دیگر راهی بیمارستان شد. ۲۸ روز ماندن در بیمارستان باعث شد تا صبحگل، از نظر روحی دچار مشکل شود. در همه مدتی که برای معالجه در بیمارستان به سر میبرد، دچار فشار روانی زیادی شده بود.
چند روز بعد از ترخیص از بیمارستان، وقتی از خواب بیدار شد، فرزندانش متوجه شدند که علائمی از سکته مغزی در چهره او دیده میشود.
بلافاصله او رابه بیمارستان بهارلو منتقل کردند. در آنجا بعد از ۵،۶ بار تشنج به کما رفت. بعد از ۱۰ روز با همه تلاشی که پزشکان برای نجات او کردند اما وی دچار مرگ مغزی شد. او در شرایطی قرار گرفت که با اهدای اعضای بدنش میشد به چند بیمار نیازمند، فرصت زندگی دوباره داد.
رسیدن به آرزو
مـرگ مـغزی مادر شوک بزرگی به فرزندانش وارد کرد. پزشکان به آنها گفتند که انتظار فایدهای ندارد ومادرشان را برنمیگرداند، اما اهدای اعضای بدن او میتواند چند نفر را به زندگی برگرداند. با اینکه مرگ مادر بعد از مرگ پدر ضربه سختی به آنها زده بود، با رضایت قلبی تصمیم گرفتند که این کار را انجام دهند.
مرتضی طاهرپور پسر صبحگل در گفت و گو با همشهری میگوید: ما کاملا با پروسه اهدای عضو آشنا بودیم. ۵ سال پیش پدرم نیز به دلیل غم و اندوهی که بر اثر مرگ داییام دچارش شده بود، به دلیل سکته مغزی، به کما رفت و مرگ مغزی شد. آن زمان ما باورمان نمیشد که در چنین موقعیتی قرار گرفتهایم و باید برای اهدای اعضای پدر تصمیم بگیریم. هر چند پدرمان کارت اهدای عضو داشت و ما میدانستیم که خودش راضی به این کار است. با این وجود با مادرمان صحبت کردیم و با رضایت او، اعضای پدرم را اهدا کردیم تا جان چند نفر نجات یابد.بعد از اتفاقی که برای پدرم افتاده بود، مادرم همیشه میگفت که آرزو دارد مانند پدرم این دنیا را ترک کند و اعضای بدنش اهدا شود.
وی افزود: بلاخره این تصمیم سخت را برای نجات چند انسان دیگر گرفتیم. با همه غم و اندوهی که داشتیم برگههای اهدای عضو را امضا کردیم و اجازه دادیم که اعضای بدن مادرمان نیز برای نجات جان بیماران نیازمند اهدا شود. با رضایت ما، مادرم به بیمارستان امامخمینی تهران منتقل شد و کبد، کلیههای او به بیماران نیازمند اهدا شد.