به گزارش همشهری آنلاین؛ با دنبال کردن مواضع ترامپ، چه در کمپین های انتخاباتی و چه پس از تکیه زدن بر صندلی ریاست جمهوری آمریکا، درمی یابیم که او با برساخت دوگانه «حمله نظامی- توافق» و تاکید وسواس گونه روی بازداشتن ایران از دسترسی به سلاح هسته ای، نتایجی فراتر از توافق و «حل مساله» زیرنظر دارد. جنگ روانی رئیس جمهور آمریکا علیه ایران، دو روز پیش با ادعای ارسال نامه به رهبر انقلاب و تهدید به مذاکره! سویه و صورتی دیگر به خود گرفت. ترامپ چه میخواهد.
ترامپ در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، با حمله به اهمال کاری دموکرات ها خاصه شخص بایدن، آنها را فراهم آورنده شرایط مناسب برای مانور آزادانه تهران و اضلاع مقاومت در منطقه تصویر کرد و مدعی شد که در صورت پیروزی، ایران را پای میز مذاکره خواهد کشاند. او پس از پیروزی، مترصد تحقق آنچه گفته بود، برآمد و با زبان زور و قراردادن ایران در چارچوبه تحمیلی «یا مذاکره-یا جنگ»، کوشید شکل متفاوتی از دیپلماسی را بیازماید و به زعم خود، تهران را از دستیابی به بمب اتم بازدارد.
تهران ابتدا با وجود ارسال برخی پالس های مثبت از جمله ارجاع ترامپ به فتوای رهبری مبنی بر حرام بودن ساخت و به کارگیری سلاح های نامتعارف، پا پس کشید و بعد از فرمایشات رهبر انقلاب مبنی بر غیر عقلانی و غیر شرافتمندانه بودن مذاکره، باب تعامل را موقتا بست. مدتی بعد از این فرمایشات، قالیباف رئیس مجلس از نوشته ای سخن به میان آورد که در آن، خلع سلاح ایران مطالبه شده بود. رسانه ها این اظهارات را به عنوان نامه ترامپ به ایران تعبیر کردند اما مشاور قالیباف، گمانه ها را رد کرد.
پس از فرمایشات رهبر انقلاب، موضع ایران درباره مذاکرات از حالت پاندولیِ گذشته بیرون آمد و به شفافیت گرایید؛ «ایران تحت شرایط تحمیلی مذاکره نمی کند». این موضع، اخیرا نیز در دیدار لاوروف، وزیر خارجه روسیه با مقامات کشورمان در تهران تکرار شد. پوتین به واسطه رابطه مثبتش با ترامپ، مدتی است سعی دارد «واسط حل و فصل کم هزینه مساله هسته ای» باشد؛ به نحوی که بنابر بر گفته اخیر پسکوف، سخنگوی کرملین، برنامه هسته ای ایران به «حوزهای جداگانه» برای گفت و گوهای مسکو و واشنگتن تبدیل شده است. اخیرا نیز نیروی هوایی آمریکا با برگزاری یک رزمایش مشترک با رژیم صهیونیستی، غیر مستقیم ایران را در معرض تهدید قرار داد.
پس از بازخوانی مختصر آنچه در 4 ماه گذشته میان ایران و آمریکا رفت، مناسب است که دوگانه سازی های ترامپ حول مذاکره و حمله نظامی را از زاویه ای دیگر مورد بررسی قرار دهیم. همانطور که در ابتدای نوشتار اشاره شد، ترامپ با دوقطبی سازی های این چنینی، نتایجی فراتر از توافق و «حل مساله» را زیرنظر دارد. باید گفت که آمریکا به مذاکره از موضع برابر اساسا هیچ گونه اعتقادی ندارد و هدف ترامپ، خلع سلاح ایران برای تامین امنیت تل آویو است. این خلع سلاح البته صرفا معطوف به تامین امنیت باند اراذل و اوباش حاکم بر سرزمین های اشغالی نیست و اهدافی بالاتر از جمله زمینه سازی برای خلع قدرت در تهران و گذار از جمهوری اسلامی را مدنظر دارد؛ تلاش برای بازسازی سرنوشت معمر قذافی، که سلاح داد و سقوط را چشید. ساقط کردن نظام، پس از سقوط دولت در سوریه جدی تر شد به نحوی که رهبر انقلاب، آن را با ضرب المثل «شنیدن بوی کباب» توصیف کردند.
ترامپ با اصرار هیستریک بر اینکه «ایران اجازه ندارد بمب اتم داشته باشد» و الصاق دوگانه «مذاکره-جنگ»، میکوشد افکار عمومی ایرانیان را مقابل اراده حاکمیت قرار بدهد و با تقویت گزاره عوامانه «هسته ای رو بده بره»، داشتن توان دفاعی را مغایر احراز «زندگی معمولی» جا بیاندازد. طرح ادعای نامه نگاری با رهبر انقلاب که دو روز پیش ترامپ آن را در گفت و گو با «فاکس نیوز» مطرح کرد، سویه و صورتی جدید از عملیات روانی ترامپ است.
نکته دیگری که نباید درباره تکرار گزاره های نخوت آلود و ملال آور ترامپ درباره توان دفاعی ایران از نظر دور داشت، این است که ترامپ سعی دارد ایران را با «خطر مستمر بقا» رو به رو سازد و کاری کند که تهران جز صیانت نفس، فرصت نظرداشت به هیچ کلان پروژه توسعه محور، «در» یا «ورای» سرحدات خود را نیابد. ایرانِ باب طبع ترامپ و یاران او، یک ایران عاجز و محدود به مرزهای سرزمینی است.