پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
پاملا هریمن، عروس اشرافی وینستون چرچیل و یکی از افراد مورد اعتماد او دههها پس از مرگاش منشاء بحث و گفتگو شد.
سوالی که مطرح شد این بود که آیا پاملا هریسن سیاستمداری باهوش بود یا انسانی «عاری از شرم» و «زننده»؟
میتوان او را به شش نامش صدا زد: پاملا بریل دیگبی چرچیل هیوارد هریمن - یک اشراف زاده بریتانیایی که به صحنه سیاست آمریکا راه یافت و در نهایت سفیر این کشور در فرانسه شد و در زندگی عده زیادی از شخصیتهای مطرح سیاسی و فرهنگی قرن بیستم تاثیری مثبت به جا گذاشت.
وقتی فقط ۲۰ سال داشت - آنطور که در جدیدترین زندگینامه پاملا هریمن آمده، پدرشوهرش وینستون چرچیل او را بهعنوان «مطمئنترین و متعهدترین سلاح مخفی خود» برگزید. در طول جنگ جهانی دوم پاملا با پذیرایی از شخصیتهای مهم آمریکایی و اغوای آنها به پیشبرد اهداف بریتانیا علیه نازیها کمک میکرد.
بعدتر تأثیر او حتی بیشتر هم شد و با شخصیتهای معروفی از جمله اعضای خانواده کندی، بیل کلینتون، نلسون ماندلا و ترومن کاپوتی رابطه داشت و حتی کاپوتی بعدها در یکی از آثار خود او را هجو کرد.
تصویری از پاملا ( دومین نفر از سمت راست) متعلق به ۱۹۳۶. او در خانوادهای اشرافی در شهرستاندورست واقع در جنوب انگلستان بزرگ شد
بیش از ۲۸ سال از زمانی که پاملا هریمن حین شنا در استخر هتل ریتز پاریس خونریزی مغزی کرد و از دنیا رفت میگذرد. با این حال شخصیت او همچنان منشا اختلاف نظرهای زیادی است و واکنشهای متفاوت به زندگینامه جدید او اثباتی بر همین واقعیت است.
کتاب «شاهنشان؛ زندگی حیرتانگیر پاملا هریمن تنیده با قدرت، اغوا و دسیسه» نوشته سونیا پورنل از نظر عدهای به منزله بزرگداشت زندگی تاثیرگذار انسانی جسور، زیرک و جاهطلب در آمریکا، بریتانیا و سایر نقاط اروپاست. برخی دیگر اما این کتاب را ستایش بیرویه از زنی میدانند که برای پیشرفت خود از رابطه جنسی استفاده میکرد. آنها میگویند در این کتاب تاثیر پاملا هریمن در حوزه سیاست بزرگنمایی شده است.
پاملا در ۱۹۲۰ در خانوادهای اشرافی به دنیا آمد. پدرش یک اشرافی ورشکسته بود که از نظر مالی به شدت در مضیقه قرار داشت. او برای «ازدواج با پسری از خانوادهای سطح بالا » پرورش یافت اما سال ۱۹۳۸ وقتی برای اولین بار در فصل جشنهای طبقه اشراف در لندن حاضر شد، نتوانست شوهر پیدا کند.
سال بعد، راندولف چرچیل، تنها پسر وینستون چرچیل در یک تماس تلفنی از او خواستگاری کرد. راندولف فکر میکرد در جنگی که به تازگی شروع شده بود کشته خواهد شد و دلش میخواست یک پسر داشته باشد. به همین دلیل موقع صرف شام با پاملا خیلی زود سر اصل مطلب رفت. پورنل مینویسد: « او پاملا را دوست نداشت... اما پاملا آنقدر سالم به نظر میرسید که بتواند فرزندی برایش به دنیا بیاورد.» پاملا هم که به شدت مشتاق بود از زندگی کسلکننده با والدینش در دورسِت فرار کند ، پیشنهاد راندولف را پذیرفت.
قمار او نتیجه داد، البته نه در زندگی زناشویی. راندولف، یک دائمالخمر دردسرساز بود و چه قبل و چه بعد از به دنیا آمدن پسرشان رفتاری تحقیرآمیز با پاملا داشت. اما در ماه مه ۱۹۴۰، وقتی پدر شوهرش نخست وزیر بریتانیا شد رسید، پاملا در اتاقی پا گذاشت که همه چیز آنجا اتفاق میافتاد. او بعدها در این باره گفت: «هیچ کس هرگز به اندازه من این فرصت را نداشت که سیاست را از درون تماشا کند.»
در آن زمان بریتانیا به تنهایی مقابل ماشین جنگ نازیها قرار گرفته بود و چرچیل به کمکهای آمریکا نیاز فوری داشت که خیلی هم زود از راه نرسیدند. پس از سقوط پاریس، نظرسنجیها نشان داد که رایدهندگان در ایالات متحده حتی نسبت به قبل تمایل کمتری برای پیوستن به آرمان متفقین داشتند.
پاملا سال ۱۹۳۹، اوایل جنگ جهانی دوم در لندن با راندولف چرچیل ازدواج کرد
پاملا از خطرات آگاه بود. او بعدها گفت: «وقتی آمریکا وارد جنگ میشد، اوضاع امن بود. زمانی که آنها در جنگ نبودند، شرایط مخاطرهآمیز میشد.» چرچیل شیفته عروس سرخوش و شاداب خود بود. او ترتیبی داد که پرترهای جذاب از پاملا با پسر شیرخوارهاش روی جلد مجله لایف که در آن زمان پرتیراژترین مجله ایالات متحده بود، کار شود. این عکس را سیسیل بیتون، عکاس مورد علاقه خانواده سلطنتی گرفت. او همچنین از متحدش لرد بیوربروک خواست تا یک کمد لباس جدید برای پاملا فراهم کند. چرچیل برای خوشامدگویی به هری هاپکینز، اولین فرستاده روزولت به بریتانیا از پاملا استفاده کرد و هری هاپکینز هم او را فردی «خواستنی» یافت.
مارس ۱۹۴۱ وقتی آورل هریمن، دیپلمات ثروتمند آمریکایی در راستای برنامه کمک به بریتانیا - راه نجاتی که چرچیل به شدت به آن نیاز داشت- به لندن رفت پاملا خودش پیشنهاد داد که با او وقت بگذراند.
به این ترتیب پاملای ۲۱ ساله با هریمن ۴۹ ساله متاهل وارد رابطه شد و چرچیل هم که مشتاق بود بفهمد هریمن چه میگوید و چه میکند، آخر شبها موقع ورق بازی با پاملا از او اطلاعات کسب میکرد. راجر لوئیس در نقدی که بر کتاب شاهنشان برای روزنامه تایمز نوشته، این ایده که پاملا اطلاعات حیاتی در اختیار پدر شوهرش میگذاشته را رد و او را «مزدوری دارای وسواس جنسی» توصیف میکند.
تصویری از پاملا متعلق به ۱۹۴۵ (آخرین نفر سمت چپ) به همراه پدر شوهرش، وینستون چرچیل -که آن زمان نخستوزیر بریتانیا بود - مادر شوهرش، کلمنتین و سایر اعضای خانواده در عمارت چارتول در انگلستان
فرانک کوستیگلیولا، استاد تاریخ دانشگاه کانتیکت و نویسنده کتاب «اتحادهای گمشده روزولت: سیاست شخصی چگونه به شروع جنگ سرد کمک کرد» به بیبیسی گفت: «با توجه به اهمیت اطلاعات در زمان جنگ، پاملا دارایی فوقالعادهای برای چرچیل محسوب میشد. هر فکر دیگری غیر از این، به معنای ناآگاهی از تاریخ است و بوی زنستیزی میدهد.»
پورنل در کتاب خود سوءاستفادههای جنسی هریمن را انکار نمیکند و چگونگی تبدیل شدن او به «بزرگترین روسپی درباری دوران خود» را به تصویر میکشد. هریسون سالزبری، روزنامهنگار آمریکایی هم یک جمله معروف دارد که میگوید در طول جنگ جهانی دوم در لندن، «سکس مانند مه در هوا معلق بود».
چیزی که پاملا را متفاوت میکرد، نه داشتن رابطه با شرکای جنسی جدید که تعداد افرادی بود که به آنها رابطه داشت. برخی از معشوقهای او عبارت بودند از ادوارد آر مورو، خبرنگار شبکه سیبیاس ، سرلشکر فرد اندرسن، از فرماندهان نیروی هوایی آمریکا، سرهنگ جاک ویتنی، افسر اطلاعاتی دفتر خدمات راهبری آمریکا ( اواساس)، همینطور بیل پیلی مدیر سیبیاس و از افراد ستاد ژنرال آیزنهاور، رییسجمهور پیشین آمریکا.
این که پاملا چه اطلاعاتی در اختیار چرچیل قرار میداد یا چرچیل از او میخواست به آمریکاییهای قدرتمندی که با آنها نزدیک بود چه بگوید، ناشناخته باقی مانده است. اما پورنل در کتاب خود مینویسد: «حرفهای او در اتاق خواب به گوش رهبران جهان میرسید و سیاستهای سطح بالا در هر دو طرف اقیانوس اطلس را تحت تاثیر قرار میداد.»
راجر لوئیس در نقد خود بر کتاب پورنل این توصیف او را «مبالغهآمیز» میداند، هرچند باید این نکته را هم در نظر گرفت که راندولف پس از مطلع شدن از رابطه پاملا با هریمن، والدینش را به دلیل همدستی در این کار به شدت سرزنش کرد.
رویای آمریکایی
پاملا پس از اتمام جنگ از راندولف طلاق گرفت و به پاریس رفت. او در آنجا با فهرستی از مردان ثروتمند از سراسر جهان از جمله شاهزاده علی خان، جیانی آنیلی و الی دو روچیلد وارد رابطه شد. این معشوقهای متمول با این که هزینه زندگی مجلل پاملا را تامین میکردند اما هیچ یک به او پیشنهاد ازدواج ندادند. در آستانه ۴۰ سالگی، پاملا لیلاند هیوارد، تهیه کننده موفق برادوی و هالیوود را متقاعد کرد که همسر جذاب خود نانسی - با اسم مستعار«اسلیم» - را ترک و با او ازدواج کند.
پاملا هیوارد- نامش پس از ازدواج با لیلاند هیوارد - و اسلیم کیث - که در حال حاضر همسر بانکدار و اشرافزاده بریتانیایی کنت کیث است - جزو «دسته قوها» هستند که اولین بار ترومن کاپوتی، نویسنده آمریکایی در شماره اکتبر ۱۹۵۹ مجله هارپرز بازار از آن یاد کرد. این خانمهای بسیار ثروتمند، به شدت زیبا و برازنده و متعلق به طبقه بالای جامعه عاشق کاپوتی بودند و به عنوان همراه و محرم خود به او اعتماد داشتند تا این که کاپوتی در نهایت اسرار آنها را در برای عموم فاش کرد.
لورنس لیمر، نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی در کتاب خود با عنوان «زنان کاپوتی: داستان واقعی عشق، خیانت و آواز قو برای یک عصر» پاملا را «قوی سیاه» نامیده، تا حدی به این دلیل که او شخصیت مشکوکی داشت. مجموعه تلویزیونی شبکه اف ایکس با عنوان « عداوت: کاپوتی علیه قوها» بر اساس کتاب لیمر ساخته شده است. لیمر به بیبیسی گفت: «او میدانست که میتواند در چنگ آوردن و نگه داشتن یک مرد، بیشرم باشد. اما در عین حال شخصیتی جالب و جذاب داشت و معلوم شد همسری فوقالعادهای هم هست.»
موقعیت حرفهای و همینطور اوضاع سلامت هیوارد پس از ازدواج با پاملا رو به افول گذاشت، اما پاملا همچنان به او وفادار ماند. حتی بروک هیوارد، دختر ناتنی پاملا که در کتاب پرفروش خاطرات خود پاملا را به فرار با جواهرات خانوادگی (و سایر تخلفات) متهم کرد، این موضوع را تصدیق کرده است. هیوارد می نویسد: «پاملا یک توانایی فوقالعاده داشت: او مردانی که دوستشان داشت را به خوبی درک میکرد.»
لیلاند در بهار ۱۹۷۱ از دنیا رفت. به گفته لالی ویموث، روزنامهنگار و همسایه پاملا او پس از مرگ شوهرش بسیار «غمگین» به نظر میرسید. کاترین گراهام، مادر لالی ویموث و ناشر واشنگتن پست در حال تدارک یک مهمانی بود و ویموث از پاملا خواست که به جای او در این مهمانی شرکت کند. پاملا در این مهمانی بعد از مدتها دوباره با آورل هریمن روبرو شد.
آورل یک سال قبل از آن همسرش را از دست داده بود و به این ترتیب آنها بلافاصله رابطه عاشقانهشان را از سر گرفتند و چند ماه بعد هم با هم ازدواج کردند. پورنل مینویسد: «در واشنگتن همه میگفتند پاملا با حیله و نیرنگ ترتیبی داده بود تا به این مهمانی دعوت شود و آنجا آورل را ببیند. مثل همیشه شایعات در مورد پاملا به اندازهای زننده بود که بسیاری از مردم حتی نگران صحت آن نبودند.»
هریمن در ۱۹۹۳ به عنوان سفیر آمریکا در فرانسه انتخاب شد
سال ۱۹۷۵ وقتی داستان کوتاه ترومن کاپوتی با عنوان «لا کوت باسک ۱۹۶۵» (La Côte Basque 1965) در مجله اسکوایر چاپ شد، پاملا که حالا نام فامیل خود را به هریمن تغییر داده بود، تا اندازهای طعم تحقیر را چشید. بانو اینا کولبرث، شخصیت اصلی داستان، زنی سنگدل بود که از برخی جهات شباهتهایی به او داشت. پاملا در دو دهه پایانی زندگیاش به یکی از بازیگران قدرت در واشنگتن تبدیل شد. اما در دو دهه پایانی زندگیاش، پاملا به عرصه سیاست پا گذشت.
پس از پیروزی رونالد ریگان، کاندیدای جمهوریخواه در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۹۸۰ آمریکا، او با بهرهگیری از ثروت میلیونی هریمن، حمایت مالی از نامزدهای حزب دموکرات و تبلیغات برای آنها را آغاز کرد. دو ريیسجمهور آینده آمریکا، یکی جو بایدن که آن زمان سناتور ایالت دلاور بود و دیگری بیل کلینتون، فرماندار وقت آرکانزاس از جمله افراد مورد علاقه پاملا بودند.
در نهایت هم کلینتون پس از رسیدن به قدرت در سال ۱۹۹۳، برای قدردانی از پاملا او را به عنوان سفیر آمریکا در فرانسه انتخاب کرد. پورنل در کتاب خود نوشته هرچند پاملا همسری وفادار و مهربان برای شوهر پا به سن گذاشته خود بود، با این حال بن بردلی، سردبیر پرسابقه واشنگتن پست از او به عنوان فردی یاد کرد که سیاستهایش «میان پاهایش» است.
پورنل به بیبیسی گفت استقبال گاه خصمانه از کتابش به او کمک کرده «بخش کوچکی از آنچه پاملا از سر گذرانده» را تجربه کند. او همچنین گفت با خواندن نامههای پاملا و مقالات مربوط به او (اسنادی که در حال حاضر در کتابخانه کنگره نگهداری میشوند)، بیش از پیش به سوژه کتابش علاقمند شد.
زندگی پاملا شاید به نوعی شبیه به تست «رورشاخ» باشد که در آن افراد مورد معاینه، تلقی خودشان را از لکههای عجیب و غریب جوهر میگویند. بستگی دارد دید شما نسبت به این استاندارد دوگانه دیرینه چه باشد. لیمر در اینباره میگوید: «این واقعیت هنوز هم وجود دارد. اگر یک زن با افراد زیادی بخوابد، 'بدکاره' است ، اما اگر یک مرد این کار را بکند فردی «جذاب و پرتوان از نظر جنسی» است.» سوال اینجاست که بر چه اساسی میتوان زنی متعلق به دورانی دیگر را قضاوت کرد؟ پاملا آشکارا از همان کودکی به قدرت علاقه داشت و این چیزی نبود که با توجه به تحصیلات کماش به تنهایی بتواند به آن برسد.
اما نظر پاملا در مورد خودش، نکات زیادی را روشن میکند . سال ۱۹۹۲ او در مصاحبه با مایکل گراس، خبرنگار مجله نیویورک گفت: «اصولاً، من همیشه دختری در پشت پرده هستم. این چیزی است که همیشه گفتهام و همیشه به آن اعتقاد داشتهام. من ترجیح میدهم دیگران را هل بدهم و جلو برانم و واقعاً دوست ندارم خودم مطرح شوم. از این که همسر دو مردی بودم که دوستشان داشتم، بسیار خوشحالم.»
منبع: بی بی سی