پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند.
شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۵۱: صبح شرفیاب شدم. کارهای نفتی را عرض کردم...
آیت الله خوانساری که مقلد شیعیان و در تهران است گزارش عرض کرده بود، که سجد و مدرسه جعفری جنب صحن عتیق را تعمیر کند، تصویب فرمودند. فرمودند: بهتر است پای خوانساری را در مشهد باز کنیم که در آن جا دربست در دست میلانی مجتهد و مقلد شیعیان که در مشهد سکونت دارد، نباشد. احسنت بر این فکر و پیش بینی دقیق شاه.
در مورد والاحضرت شاهدخت شهناز که زن خسرو جهانبانی شده است و معلوم شد این خسرو از پدر سوخته های روزگار است.... - با آن که خودش را به درویشی و هیپیگری می زند - فکری به خاطرم رسیده بود، عرض کردم. آن این بود که چون معلوم شد این پسره جز به پول و مال دنیا به چیزی نمی اندیشد، اجازه فرمایید از طرف خودم به پدر او، سپهبد امان الله جهانبانی که اکنون سناتور است، بگویم این طور احساس کرده ام اگر این رویه خسرو و شهناز ادامه پیدا کند، شاهنشاه شهناز را از ارثیه محروم خواهند ساخت. یقین دارم این حرف من تمام فامیل جهانبانی و این پسره را [شوکه] choqué خواهد کرد و ممکن است در رویه این پسره که بیچاره دختر را برای منافع شخصی گرفتار [السدی] خوردن و حشیش کشیدن کرده است تغییر بدهد. با خنده پسندیدند. فرمودند: فکر ماکیاولی است. عرض کردم: با مردمان بد باید بدرفتاری کرد، ولی استدعا دارم این عرض من در شاهنشاه اثر نگذارد و دختر را از ارثیه محروم نفرمایید. فرمودند: هرگز، ولی فکرت خوب است.
ظهر با بچه های مرحوم دکتر اسدی و دوست عزیزم علینقی اسدی پیش دخترم رودی نهار خوردم......
سر شام در کاخ علیا حضرت ملکه پهلوی رفتم. اتفاقاً در حضور اعلیحضرتین فقط دامادهای شاه بودند: پهلبد، شوهر والاحضرت شمس و بوشهری، شوهر والاحضرت اشرف. بحث طولانی بین شاهنشاه و شهبانو در مورد عدم رضایت مردم در گرفت. شنیدنی بود. من مداخله کردم و بدیهی است که طرف شاه را گرفتم. چون شهبانو تحت تأثیر احساسات قرار میگیرند. درست است که این حرفها به جای خود خوب است و واقعاً یک عامل تعدیل کننده میباشد، اما نه این که بگویند، هر چه میکنیم بد است و هیچ کاری نمیکنیم و طرف روزنامه های بدخواه خارجی را بگیرند. اگر این طور باشد، پس باید بمیریم. عرض کردم: البته از معایب بری نیستیم، ولی این قدر هم که می فرمایید معایب نداریم. اگر این همه از معایب خیر، از خرده گیری بداندیشها بترسیم، در هیچ کاری موفق نمیشویم و دست به سیاه و سفید نمی توانیم بزنیم. این چه [عقدهای] complexe است که علیا حضرت را گرفته است؟ قدری در خوردن شراب بوردوی اعلا زیاده روی کرده بودم، با جرأت حرفهای خودم را زدم.
عصری هم جلسه دو ساعته با معاونین خودم درباره اداره کردن محصلین ایران در خارج که تحت تأثیر خارجی قرار میگیرند، داشتم. میخواهم این کار را در دست بگیرم و این خدمت آخرین را هم به شاهنشاه عزیزتر از جانم بکنم. واقعاً که تنها و یک تنه همه ناملایمات و سختی ها را به خاطر پیشرفت ایران میکشد.