یادداشت‌های علم، جمعه ۱۱ دی ۱۳۴۹: به شاه گفت گزارش ارتش، چرت است؛ خیلی تعجب کرد

 یادداشت‌های علم، جمعه ۱۱ دی ۱۳۴۹: به شاه گفت گزارش ارتش، چرت است؛ خیلی تعجب کرد

  یادداشت‌های اسدالله علم: راجع به کارخانه قند آستان قدس و ارتش عرض کردم که گزارش ارتش [چرت] است. خیلی تعجب فرمودند. بعد از ظهر سفیر انگلیس به دیدنم آمد، ببیند راجع به نفت مذاکرات چه خواهد بود. به او گفتم، بعد پشیمان شدم که نکند این مطلب محرمانه بود - به این جهت سر شام به شاهنشاه عرض کردم. فرمودند: چیزی نیست، به هر حال که روز یازدهم ژانویه مطلب را می‌گفتیم. راجع به جزایر پرسیدم. گفت: لوس به ایران می‌آید و آخرین حرفش را خواهد زد. از نطق شاهنشاه در سازمان برنامه خیلی تعریف می‌کرد.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند.
جمعه ۱۱ دی ۱۳۴۹: صبح تنها سواری رفتم، بد نبود. بعد ساعت ۱۱٫۳۰ شرفیاب شدم، تا نزدیک ساعت ۲ شرفیاب بودم. تمام کارهای عقب افتاده را عرض کردم. پیشرفت کار جشن‌ها را عرض کردم و [گفتم]: از بخش خصوصی شصت ملیون تومان - ششصد ملیون ریال - برای مخارج جشن تعهد گرفته‌ام که دویست ملیون ریال آن را پرداخته‌اند. خیلی باعث تعجب شاهنشاه شد. بودجه دربار را عرض کردم که در پنجاه ملیون تومان (پانصد ملیون) ریال خیال دارم ببندم. فرمودند: زیاد است. البته هشتاد ملیون ریال مخارج بیوتات سلطنتی که دولتی است، هم اضافه می‌شود. در خصوص خرده مالکین هرچه سعی کردم ترتیبی بدهم در ده باقی بمانند، ممکن نشد، قبول نفرمودند. فرمودند: فقط دولت تعهد کند که پول آنها را از زارعین بگیرد و پس بدهد. عرض کردم: صحیح نیست. فرمودند: چرا صحیح نیست؟ غیر از این، این دشمنی در ده همیشه باقی می‌ماند. عرض کردم: اینها نابود می‌شوند. فرمودند: اطلاعات تو غلط است - آخر غیر از من هیچ کس جرأت عرضی ندارد.
عرض کردم: این بیچاره‌ها در همان یک قطعه ملک کوچک، مرغ و گاو و گوسفند نگه می‌دارند و زندگیشان می‌گذرد. فرمودند: اینها هیچ کدام در ده نیستند، شهرنشین هستند. عرض کردم: این اطلاعات را به غلط به شما می‌دهند. شاهنشاه عصبانی شدند ولی به هر حال من عرضم را کردم و به هر حال فعلاً یک قدم جلو رفته‌ام و آن تعهد وصول پول آنهاست وسیله دولت.
راجع به کارخانه قند آستان قدس و ارتش عرض کردم که گزارش ارتش [چرت] است. خیلی تعجب فرمودند.
بعد از ظهر سفیر انگلیس به دیدنم آمد، ببیند راجع به نفت مذاکرات چه خواهد بود. به او گفتم، بعد پشیمان شدم که نکند این مطلب محرمانه بود - به این جهت سر شام به شاهنشاه عرض کردم. فرمودند: چیزی نیست، به هر حال که روز یازدهم ژانویه مطلب را می‌گفتیم. راجع به جزایر پرسیدم. گفت: لوس به ایران می‌آید و آخرین حرفش را خواهد زد. از نطق شاهنشاه در سازمان برنامه خیلی تعریف می‌کرد.
بعد از شام با دکتر ایادی راجع به کارخانجات قند مدتی حرف زدم، قرار شد بالاخره فردا ساعت ۴ بعد از ظهر پیش من بیاید که صحبت بیشتری با حضور متخصصین بکنیم. من یقین دارم پیش خواهم برد. چون خالصانه به امام رضا خیال خدمت دارم...
برچسب
 

 منبع خبر