سرمایه اجتماعی و حضور مردم در صحنه، برای تجات اقتصاد کشور یک ضرورت است

 سرمایه اجتماعی و حضور مردم در صحنه، برای تجات اقتصاد کشور یک ضرورت است

  اقتصادنیوز: می‌گویند معیشت مردم را به مذاکرات گره نزنید، اما مردم عقل دارند و هر روز با چشم خود می‌بینند که هرگاه دود سفید از مذاکرات بلند می‌شود، غول تورم و گرانی، هر چند موقت، قدری مهار می‌شود و هر بار که اخبار مبهم از راه می‌رسد، این غول دوباره گزنده‌تر و بی‌رحم‌تر پیش می‌تازد.

به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه اعتماد نوشت: باز در میانه‌ همین روزهای دشوار و پُرابهام، ایران همچنان ظرفیت‌هایی زنده و قابل اتکا برای بهبود اوضاع دارد.

آنچه امروز بیش از راه‌حل‌های اقتصادی کوتاه‌مدت ضرورت دارد، احیای رابطه‌ای صادقانه، منصفانه و معنادار میان مردم و حاکمیت است؛ رابطه‌ای بر پایه شنیدن، اعتماد و انصاف. فرصتی کم‌نظیر پیش ‌روی کشور قرار دارد تا با آغاز یک گفت‌وگوی ملی، سرمایه اجتماعی آسیب‌دیده را بازسازی و از تکرار خطاهای پُرهزینه گذشته پرهیز کند. دورانی که در آن سکوت خریدنی بود و رضایت با پرداخت یارانه تامین می‌شد، دیگر گذشته است.

امروز آنچه در معرض تهدید است، نه فقط معیشت، که بنیان‌های مشروعیت و پایداری نظم اجتماعی است. جامعه‌ای که احساس کند شنیده نمی‌شود، دیر یا زود راه خود را از ساختار رسمی جدا می‌کند.

اگر سیاستگذاران در این بزنگاه تاریخی، به جای شوک ‌درمانی‌های تکراری، سیاست‌ورزی گفت ‌و گو محور را جایگزین نکنند، نه تنها فرصت عبور کم‌هزینه از وضع کنونی از دست خواهد رفت، بلکه باید هزینه‌های تلخ‌تری بابت بی‌اعتمادی انباشته ‌شده پرداخت شود.

در روزگاری زندگی می‌کنیم که نامعلومی آینده، به مولفه مسلط در ذهن و روان جامعه بدل شده است. در سه دهه گذشته، همواره سه ضلع اصلی علت نارضایتی مردم، در نظرسنجی‌ها تکرار شده‌اند: تورم و گرانی افسارگسیخته، بیکاری و فقدان امنیت شغلی و فساد، نابرابری و تبعیض ساختاری. در کنار این مسائل مزمن، هر از گاهی بحران‌هایی برآمده از زیرساخت‌های فرسوده یا اقلیم ناپایدار -از قطعی برق و کمبود آب و گاز گرفته تا ترافیک مزمن شهری و حاشیه‌نشینی رو به گسترش- بر وخامت اوضاع می‌افزاید.

با این حال، آنچه امروز بیش از گذشته ذهن جامعه ما را می‌آزارد، نه صرفا این مشکلات دیرپا، بلکه افق مبهم آینده و احساس شکنندگی بنیان خانواده‌ها در برابر حوادث پیش‌بینی‌ناپذیر است. تعلیق آینده، کابوسی پنهان اما موثر است که آرامش روانی جامعه را ربوده و نه فقط طبقات محروم، بلکه لایه‌های متوسط را نیز گرفتار اضطراب مزمن و بی‌پناهی جمعی کرده است.

تحریم‌های فزاینده، تهدیدهای گاه‌ و بیگاه امنیتی، ترس از جنگ یا خرابکاری، بحران‌های اقلیمی، فرسودگی زیرساخت‌ها و اختلال در منابع انرژی، همگی بسان شوک‌هایی‌اند که به‌ صورت متناوب، بر روان جامعه فرود می‌آیند و چشم‌انداز پیش‌رو را غبارآلودتر می‌کنند. با این‌ همه، شاید خطای راهبردی ما این باشد که همچنان به دنبال راه‌حل‌های کوتاه‌مدت برای بحران‌هایی هستیم که نه کوتاه‌دامنه‌اند و نه سطحی.

در چنین فضایی، مهم‌ترین وظیفه حاکمیت، مدیریت عدم قطعیت است؛ به جای آنکه به بحران بعدی واکنش نشان دهد، باید پیش از وقوع، تدبیری برای کاهش ضربه‌های احتمالی داشته باشد.

نخستین گام در این مسیر، پرهیز از تزریق شوک‌های تازه به جامعه است. امروز دیگر زمان آزمون و خطاهای پرهزینه و تصمیمات غیرکارشناسی نیست. حتی ساده‌ترین تصمیمات اقتصادی و فرهنگی، اگر فاقد پشتوانه گفت‌وگو و اقناع عمومی باشد، ممکن است چنان تند و عمیق بر پیکر اجتماع فرود آید که ترمیمش ماه‌ها و شاید سال‌ها به طول انجامد.

گام دوم، گفت‌وگو با مردم و نخبگان است. نه با شعار، نه با کلی‌گویی، بلکه با زبان روشن، با پذیرش واقعیت‌ها و دعوت عمومی برای مشارکت در تصمیم‌گیری. جامعه‌ای که احساس کند در تعیین سرنوشت خود سهیم است، درد را بهتر تاب می‌آورد. باید کارشناسان، فعالان صنفی، استادان دانشگاه، کنشگران اجتماعی و حتی منتقدان، نه‌تنها شنیده شوند، بلکه به عنوان بخشی از راه‌حل به رسمیت شناخته شوند.

گفت‌وگو، کلید نجات است. در این میان، آنچه بیشتر از همه نیازمند بازبینی است، قرارداد اجتماعی میان مردم و حاکمیت است. سال‌هاست که در فضای سیاسی ایران، به‌ویژه در دهه‌های پس از جنگ، نوعی قرارداد نانوشته شکل گرفته بود؛ نوعی معامله میان رضایت عمومی و توزیع منابع. اما این مدل، با کاهش درآمدهای دولت، دیگر کارآمد نیست.

جامعه امروز ایران، نه تنها خواهان بهره‌مندی اقتصادی است، بلکه به ‌دنبال عدالت، شفافیت، آزادی بیان و احترام به کرامت انسانی نیز هست. جامعه‌ای که تحقیر نمی‌خواهد، بلکه شراکت می‌طلبد. باید به سمت قرارداد اجتماعی تازه‌ای رفت که دیگر بر پایه «توزیع رانت» بنا نشده باشد، بلکه بر پایه حق مردم بر دانستن، انتخاب کردن و مطالبه‌گری استوار باشد. به‌ بیان دیگر، آنچه باید بازسازی شود، نه فقط اقتصاد و معیشت، بلکه اعتماد عمومی، سرمایه اجتماعی و پیوند گسسته حاکمیت با بدنه جامعه است.

این پروژه البته زمانبر است، اما هیچ آینده امیدبخشی بدون آن متصور نیست. ایران هنوز فرصت دارد. فرصت دارد که با کاهش تنش در داخل و خارج، بازسازی تدریجی اعتماد، مشارکت دادن صادقانه نخبگان و طراحی یک الگوی اقتصادی- اجتماعی نوین، از شرایط فعلی عبور کند. جامعه ایران زنده، پیچیده، آگاه و منتقد است، اما همچنان امید دارد؛ اگر ببیند که دیده می‌شود، اگر بداند که صدایش شنیده می‌شود. یادمان نرود، بزرگ‌ترین خطای استراتژیک در شرایط ابهام، خودفریبی و انکار است. در مقابل، بزرگ‌ترین شجاعت سیاسی، پذیرش خطا و اصلاح مسیر در تعامل با مردم است.

آینده ایران، در گرو همین انتخاب‌هاست. اکنون زمان تصمیم‌های دشوار اما واقعی است؛ برای آینده‌ای پایدار، عادلانه و همراه با مردم.

برچسب
 

 منبع خبر

جدیدترین ویدئوها

بیشتر ببینید ›

از بین اخبار