داستان جوجه کبوتر بهونه گیر و درس زندگی

داستان جوجه کبوتر بهونه گیر و درس زندگی

 داستان آموزنده ای از جوجه کبوتری که بهانه گیری را کنار گذاشت و پرواز را یاد گرفت.

قصه کوتاه جوجه کبوتر بهونه گیر برای کودکان

یه روزی روزگاری توی یک لونه کبوتر چهار تا جوجه وجود داشت. یکی از اون جوجه ها بهونه گیر بود هر غذایی که بابا کبوتر میاورد و مامان بهشون می داد یه عیبی می گذاشت و نمی خورد.

اما بقیه ی جوجه ها با اشتها غذاها رو می خوردند تا اینکه چند ماه گذشت و جوجه ها پرهاشون بزرگ شد و وقت پرواز کردنشون رسید.

یکی یکی از مامان و بابا پرواز کردن یاد گرفتند و رفتند گردش... اما جوجه ی بهونه گیر که هنوز پرهاش درست در نیومده بودند نمی تونست پرواز کنه.

خواهر و برادراش هر روز میومدند و از چیزهای قشنگی که دیده بودند تعریف می کردند. جوجه بهونه گیر خیلی دلش برای پرواز کردن لک زده بود بهونه رو گذاشت کنار و حسابی غذا خورد.

قصه کوتاه

چند روز که گذشت پرهای اون هم دراومد و پرواز کرد و اونقدر بهش خوش گذشت که آرزو کرد کاش بهونه نمی گرفتم و غذاهام رو می خوردم و زودتر پرواز می کردم.

separator line

 

 منبع خبر