قصه تصویری پیشی مرتب و تمیز و اژدهای شلخته برای کودکان

داستان کودکانه پیشی مرتب و تمیز و اژدهای شلخته

پیشی کوچولو و اژدها دوستای خوبی برای هم هستن. اون دو تا با هم دیگه تو یه غار بزرگ زندگی می کنن. اما یه مشکل کوچیک دارن : پیشی تمیز و مرتبه و دوس داره همیشه وسایلش سر جاش باشه و همه چی تمیز باشه اما اژدهای داستان ما شلخته است.

مثلا پیشی کوچولو بعد از غذا خوردن ظرفاشو می شوره، اونا رو خشک میکنه و همه رو مرتب سر جاش می چینه. اما اژدها ظرفای غذاشو همونطوری کثیف رو میز رها می کنه.

پیشی همه جا را جارو و گردگیری می کنه اما اژدها وقتی از بیرون میاد پاهاشو خوب تمیز نمی کنه و همه جا رو خاکی و کثیف می کنه.

پیشی دندوناشو با دقت مسواک می زنه اما اژدها وقتی می خواد مسواک بزنه خمیر دندون رو به همه جای آینه می پاشه و آینه رو کثیف می کنه.

یه روز پیشی از اینکه خودش همه جا رو تنهایی مرتب کنه خسته شده بود، به خاطر همین فکری به ذهنش رسید. اون غار رو ترک می کنه و از کوه پایین می ره.

از تپه ها رد شد، از باتلاق و وسط جنگل هم گذشت . تا این که به مغازه ی معجون فروشی رسید.

پیشی کوچولو وارد مغازه می شه. این مغازه مال یه جادوگره. جادوگر به پیشی سلام می کنه و ازش می پرسه : «خب چی می خوای پیشی؟ واسه چی اینجا اومدی؟» پیشی به جادوگر می گه : «جادوگر من از تو یه معجونی می خوام که هم خونه ایم،اژدها، تبدیل به یه اژدهای مرتب و تمیز بشه. دیگه از این همه کثیف کاری خسته شدم.»

جادوگر آستیناشو بالا می زنه، یه قابلمه ی بزرگ بیرون می آره و می گه : «صبر کن الان معجون تمیزکاری رو برات درست می کنم.» جادوگر یه دستمال تمیزکاری ،یه جاروخاک انداز، صابون و آب به قابلمه اضافه می کنه و در آخر یه طلسم جادویی می خونه.

معجون آماده می شه. جادوگر اونو تو بطری میریزه و به پیشی می گه : «هر روز سه قطره از این معجون رو روی اژدها بپاش. به زودی می بینی که اژدهای تو مرتب و تمیز می شه.»

پیشی با خوشحالی به غار برمی گرده. خیلی هیجان زده است و دوست داره هر چه زودتر معجون جادویی رو روی اژدها امتحان کنه.

پیشی به اژدها می‌گه : « این معجون بهت کمک می‌کنه کمتر شلخته باشی».

و یعد سه قطره از معجون رو روی اژدها می‌پاشه.

ناگهان، اژدها ظرف های کثیف رو می بینه. متوجه خاک روی زمین می شه. خمیر دندون رو روی آینه می بینه و تعجب می کنه و می گه : «وای چه قد همه جا کثیف و شلخته است! من چطوری اینا رو نمی دیدم؟»

اژدها شروع می کنه به تمیز کاری. اول ظرف ها رو می شوره. اونا رو اونقدر میسابه تا وقتی که حسابی برق بزنن.

اژدها جارو رو بر می داره و زمین رو چند بار جارو می کنه.

اژدها وسایل تمیز کاری رو بر میداره و به سمت حموم و دستشویی میره. اول آینه ی حموم رو تمیز می کنه. وان رو تمیز می کنه. سینک ظرفشویی رو پاک می کنه. پیشی از این که اژدها خیلی تمیز شده خوشحاله. غار خیلی تمیز و مرتب شده.

کمی بعد، قبل از اینکه پیشی ناهارش رو تمام کنه، اژدها ظرفهای پیشی رو می گیره و بهش می گه : «زود باش دیگه می خوام بشورمشون.»

اژدها تمام روز خونه رو جارو می کنه. اون اونقدر مشغول جارو زدنه که دیگه وقت نمی کنه با پیشی بازی کنه.

وقت خواب، پیشی دندوناشو مسواک می زنه. اژدها بعد از این که مسواک زدنش تموم می شه بارها و بارها آینه رو تمیز می کنه.

اون شب پیشی تو تختش خوابش نمی بره. با خودش می گه : «دلم برای اژدهای قدیمی که شلخته و شلوغ بود تنگ شده.»

پیشی بلند میشه، به سمت سینک ظرفشویی می ره و معجون رو دور می ریزه.

صبح روز بعد، اژدها دوباره شلخته و شلوغ شده. دیگه معجونی هم نیست که روش بریزن.

پیشی با خودش می گه کاش می شد بدون معجون اژدها تمیز و مرتب بشه. به اژدها می گه: « می شه وقتی من ظرف‌ها رو می‌شورم تو اونا رو خشک ‌کنی؟» اژدها با خوشحالی قبول می کنه. اون از اینکه کنار دوستش پیشیه خوشحاله.

پیشی زمین رو جارو می کنه و به اژدها می‌گه :« میشه خاک‌انداز رو برای من نگه داری؟» اژدها با خوشحالی می گه : «بله حتما!»

پیشی به اژدها می گه: « اگه من حموم رو تمیز کنم، تو آینه رو تمیز می کنی؟» اژدها وسایل تمیزکاری رو میاره و آینه رو تمیز می کنه.

پیشی و اژدها با هم غار رو تمیز می کنن و خیلی سریع کارها انجام می شه. اژدها به پیشی می گه : « چه قدر کنار هم کار کردن سرگرم کننده است!» پیشی می گه : «عالیه! خیلی خوش می گذره. تازه وقتی کارهامون تموم بشه هنوز وقت برای بازی کردن داریم.»

پیشی خوشحاله که غار تمیز شده و اژدها به حالت قبلی خودش برگشته. اونا بعد از تمیزکاری با هم دیگه کلی بازی میکنن و از این که با تقسیم کردن کارها هم خونه شون تمیزه و هم وقت بازی دارن خیلی خوشحالن.