تهران انگار ترک خورده/نمایش نوکیسه‌ها روی شکاف‌های طبقاتی!

 تهران انگار ترک خورده/نمایش نوکیسه‌ها روی شکاف‌های طبقاتی!

  این روزها فقر در پایتخت عریان‌تر از همیشه نمایان شده و از طنین آن پوسته تهران دوباره ترک خورده و طبقه‌ای که با درد و رنج مردم و جامعه فرسنگ‌ها فاصله دارند در خیابان‌های شهر جولان می‌دهند.

تهران دوباره ترک خورده/نمایش نوکیسه‌ها روی شکاف‌های طبقاتی!

تهران پر جذبه‌ی دهه ۷۰، ۸۰ و حتی اوایل دهه ۹۰ دیگر آن شهری که می‌شناختیم نیست. پایتخت ایران جدا از شلوغی، ترافیک و انواع آلودگی‌ها که نفس ساکنانش را به شماره انداخته با پدیده نه چندان نوظهوری پنجه در پنجه شده که رج به رج طبقات اجتماعی و اقتصادی شهر را نشانه گرفته است.

به گزارش تابناک، در خیابان‌های تهران فاصله میان جنوب و شمال دیگر فقط یک جغرافیا نیست؛ دیواری است بلند، نامرئی اما زخم‌زننده که هر روز عمیق‌تر می‌شود. یک‌سوی این دیوار مردمی ایستاده‌اند که روزگار را با حساب و کتاب‌های دقیقه‌ای سر می‌کنند؛ سوی دیگر جماعتی جولان می‌دهند که پول برای‌شان نه ابزار زندگی بلکه صحنه نمایش قدرت است. پدیده‌ای که سال‌هاست نام «نوکیسه‌ها» را یدک می‌کشد و نماد شکاف و فاصله طبقاتی در جامعه است؛ فاصله‌ای که حالا دیگر نه تنها در سطح اقتصادی بلکه در ذهن و روح جامعه هم ریشه دوانده است.

خیابان‌ها، ویترین اختلاف طبقاتی

کافی است در یکی از خیابان‌های لوکس شهر قدم بزنید. خودروهای میلیاردی، ویترین مغازه‌هایی که لباس‌هایشان قیمت چند سال حقوق یک کارگر است و برج‌هایی که طبقات بالایی آن گویی از آسمان سر برآورده‌اند. اینجا زندگی جریان دارد اما نه آن زندگی که مردم در جنوب و شرق و حتی غرب تهران یا شهرستان‌های اطراف آن می‌شناسند. اینجا ثروت در دست کسانی است که اغلب آنها نه به‌واسطه تولید و کار بلکه با رانت، سوداگری و بهره‌گیری از ناپایداری‌های اقتصادی به درآمدهای فرازمینی‎ رسیده‌اند.

واژه «نوکیسه‌ها» سابقه‌ای چند دهه‌ای در ایران دارد. بارها این اصطلاح را شنیده‌ایم یا با آدم‌های نوکیسه حشر و نشر داشته‌ایم. هر دهه هم تعاریف مخصوص به خود را داشته که با دهه بعد تفاوتی معنادار پیدا کرده اما تعریف عامیانه آن را می‌توان در یک جمله خلاصه کرد؛ «نوکیسه‌ها یک‌شبه ره صد ساله رفته‌اند». نوکیسه‌ها کسانی هستند که ریشه‌های آنها نه در کارخانه‌ها و زمین‌های کشاورزی که در نوسانات قیمت دلار، انباشت ملک و ساختمان‌های خالی و معاملات پشت پرده است. آنها از دل تحریم‌، تورم و رکود اقتصادی سر برآورده‌اند. در شرایطی که بسیاری از مردم برای خرید اقلام اساسی با مشکل مواجه‌اند، نوکیسه‌ها پشت فرمان خودروهای لاکچری خود، قیمت ساعت‌های میلیونی‌شان را در شبکه‌های اجتماعی با افتخار جار می‌زنند.

نمادهای شکاف طبقاتی!

نوکیسه‌ها فقط ثروت ندارند؛ آنها از ثروت ابزار قدرت ساخته‌اند. نمایش خانه‌های ویلایی، عکس‌های سفرهای خارجی، میزهای پر از غذاهای گران‌قیمت و لباس‌های برند فقط به رخ کشیدن رفاه نیست؛ پیامی است به دیگران: «ما اینجاییم و شما آنجا...» این نمایش، شکاف طبقاتی را از یک واقعیت اقتصادی به یک بحران روانی و اجتماعی تبدیل کرده است. مردم دیگر فقط فقیر نیستند؛ احساس تحقیر شدن دارند. مردمی که با حقوق‌های ناچیز، اجاره‌های کمرشکن و تورم افسارگسیخته دست‌ و پنجه نرم می‌کنند، هر روز در صفحات مجازی با تصویری از زندگی‌هایی مواجه می‌شوند که برایشان دست‌نیافتنی است. اینجا دیگر فقط نابرابری مالی مطرح نیست؛ اینجا آرزوها و امیدهای مردم به تاراج می‌رود.

رنجی که دیده نمی‌شود

اما این روها آنچه کمتر دیده می‌شود، رنج مردم عادی است. کارگر ساختمانی که دیگر توان اجاره همان خانه فرسوده حاشیه شهر را ندارد. معلمی که کرایه تاکسی برایش دغدغه روزانه شده است. پرستاری که اضافه‌کاری می‌کند تا بتواند قسط وامش را بدهد. این مردم هر روز از کنار ویترین زندگی نوکیسه‌ها عبور می‌کنند. دیوار فاصله آن‌قدر بلند شده که دیگر کسی امیدی به عبور از آن ندارد.

این شکاف طبقاتی به‌تدریج باور مردم را به عدالت اجتماعی فرسوده کرده است. وقتی جوانی می‌بیند مسیر پیشرفت نه درس و کار، که نزدیکی به مراکز قدرت و واسطه‌گری است، ارزش‌هایش تغییر می‌کند. جامعه، در سکوت، شاهد فروپاشی اخلاقی می‌شود. بی‌اعتمادی، سرخوردگی اجتماعی، و کاهش امید به آینده، دیگر نشانه‌های پنهان این نابرابری‌اند.

دولت تماشاگر یا عامل؟

در این شرایط نقش دولت و دیگر نهادها پرسش‌برانگیز است. شرایط و وضعیت اقتصادی در دهه‌های اخیر بستری را فراهم کرده که ثروت نه از مسیر تولید که از طریق سوداگری و روابط خاص به دست آید. خصوصی‌سازی‌های رانتی، توزیع نابرابر منابع و ضعف نظارت باعث شده این طبقه‌ خاص هم قدرت اقتصادی داشته باشد و هم قدرت سیاسی. در چنین فضایی، طبقات متوسط و پایین جامعه روزبه‌روز بیشتر به حاشیه رانده می‌شوند.

زنگ خطر برای جامعه

خطر اصلی اینجاست: شکاف طبقاتی، فقط یک مسئله اقتصادی نیست؛ شکاف میان مردم و دولت است. مردمی که احساس کنند دیگر جایگاه و اجر و قربی ندارند دیر یا زود اعتماد خود را از دست می‌دهند. دولت باید راهی پیدا کند. ناامیدی و خشم و اعتراض به فرسایش اعتماد اجتماعی که بزرگ‌ترین تهدید است منجر خواهد شد که به نفع هیچ‌کدام از طرفین نیست.

شکاف‌ها را پر کنید

با وجود همه این تلخی‌ها هنوز هم امید وجود دارد. اصلاح ساختارهای اقتصادی، شفاف‌سازی منابع ثروت، حمایت از تولید و کارآفرینی واقعی و برخورد جدی با فساد می‌تواند آغازگر مسیر بازسازی اعتماد باشد. جامعه ایران هنوز ظرفیت‌های زیادی دارد. هنوز مردم با وجود تمام رنج‌ها با هم‌اند. همین سرمایه اجتماعی می‌تواند پایه‌ای برای عبور از بحران‌ها باشد؛ به شرطی که اراده‌ای جدی برای ترمیم این شکاف وجود داشته باشد. شکاف طبقاتی، زخمی است که باید درمان شود. شکاف‌ها باید پر شود. خالی بودن این شکاف‌ها ممکن است یا می‌تواند همه چیز را با خود ببرد. نوکیسه‌ها شاید امروز با خنده از کنار ما عبور کنند اما تاریخ نشان داده «هیچ جامعه‌ای با چنین نابرابری‌هایی دوام نخواهد آورد».

علائم نوکیسگی!

دنیای نوکیسه‌ها دنیای نمایش است، دنیای افراد جدیدی که در حال خلق فرهنگ جدیدی هستند؛ فرهنگی که در آن زرق و برق از هر اصل و قاعده‌ای مهم‌تر است. زندگی‌شان تبدیل به یک نمایشگر شده است؛ نمایش زندگی‌های تجملاتی که نه تنها هیچ ربطی به درد مردم ندارند بلکه هر روز عمیق‌ترین فاصله‌ها را میان آنها و ما ایجاد می‌کنند.

اما این نوکیسه‌ها تنها به نمایش ثروت و قدرت خود اکتفا نمی‌کنند. آنها با هر پستی و بلندی تلاش دارند تصویری از خود بسازند که نه تنها مردم را در دایره تحسین کنندگان خود بیاوردند بلکه آنها را تبدیل به سایه‌های خود کنند. در شبکه‌های اجتماعی، آنها زندگی‌های‌شان را با فیلترهای طلایی به نمایش می‌گذارند. تصاویر ماشین‌های لوکس در کنار برندهای پوشاکی که هیچ‌گاه برای مردم عادی قابل تصور نبوده است. در این میان مردم که روزها از صبح تا شب در حال مبارزه با مشکلات اقتصادی و معیشتی هستند نه تنها درک نمی‌کنند که چگونه این همه ثروت به دست آمده بلکه می‌بینند حتی در دنیای خودشان هم جایی ندارند.

نقش مردم عادی در بازی!

این نوکیسه‌ها به تدریج شکاف طبقاتی را نه تنها در سطح افراد عادی بلکه میان تمام طبقات اجتماعی گسترش می‌دهند. آنها در قدرت، در سیاست و در تصمیم‌گیری‌های کلان به‌عنوان بازیگران اصلی وارد میدان شده‌اند اما در این میدان دیگر افرادی که باید به مشکلات مردم توجه کنند هم در این نمایش‌ها غرق شده‌اند. مردم عادی با دیدن این موارد احساس می‌کنند نه تنها از رسیدن به ثروت دورند بلکه از درک و حمایت کانون‌های تصمیم‌ساز هم بی‌بهره‌اند و در دل این شکاف‌ها در حالی‌که سختی‌های اقتصادی‌شان را به دوش می‌کشند بیش از هر زمان دیگری حس می‌کنند دیگر هیچ‌گونه نقشی در این دنیای جدید ندارند.

داستان نوکیسه‌ها تنها به همین‌جا ختم نمی‌شود. آن‌ها نه تنها شکاف طبقاتی را به حفره‌ای عمیق تبدیل می‌کنند بلکه رنگ و لعاب طبقات اجتماعی را هم به سلیقه دلخواه خود تغییر می‌دهند. این شکاف‌ها دیگر تنها بین افراد جامعه نیست بلکه حالا از دل مردم به دیگر طبقات هم رسیده است. این شکاف‌های ایجاد شده چنانچه درمان نشود مردم را به شدت ناامید می‌کند.

دردهای ماندگار در دل مردم

به این بندیشیم که این دردها در دل مردم ماندگار می‌شود. آنها فکر می‌کنند راهی برای رسیدن به آرزوهایشان نیست و سهم‌شان از دنیای نوکیسه‌ها هم تنها حسرتی ماندگار است اما چرا؟ چون زندگی‌شان در حال تبدیل به نمایشی بی‌معناست. جایی‌که در آن هیچ‌چیز واقعی نیست، مگر نمایش و شبیه‌سازی!

این شکاف‌ها نباید روز به روز عمیق‌تر شود. این شکاف‌ها نباید باعث شود تا مردم احساس کنند راهی برای رهایی از این بند و گرفتاری‌ها نیست و نوکیسه‌ها آنها را در دنیای خود غرق کرده‌اند. این شکاف‌ها نباید به فریادی از سر ناچاری بدل شود. شاید حتی فردا هم دیر باشد. پژواک این شکاف‌ها اگر همه‌جا طنین‌انداز شود، امید را در جامعه خواهد کشت و این اتفاق نباید بیفتد!

امید، جان مردم است. امید نفس مردم است. امید بال و پر زندگی اجتماعی است حتی در برابر نمایش‌های پر زرق و برق نوکیسه‌ها. این نمایش ممکن است تا مدتی ادامه داشته باشد اما به یاد داشته باشیم که همواره در دلِ هر تاریکی نورِ جدیدی در راه است.

 

 منبع خبر