اصفهان، آیینه‌ای از حرم در شب میلاد امام رضا(ع)

اصفهان، آیینه‌ای از حرم در شب میلاد امام رضا(ع)

 اصفهان-شب میلاد هشتمین نور، در شهر هنر و تاریخ، ترکیبی از سنت، شور، و عشق بود. اصفهان برای ساعاتی به مشهدی دیگر بدل شد و دل‌ها به سمت ضریحی کوک شده بودکه در همین نزدیکی حضور داشت.

خبرگزاری مهر- گروه استان‌ها: هنگامه غروب آفتاب در اصفهان، طلوع گرمابخش جشن و سرور میلاد امام مهربانی‌ها بر دل‌های عاشقان تابید و صدای یا امام رضا یا امام رضا با نوایی دل‌نشین از کوچه‌ها به گوش می‌رسید. پیانو کوچکی به خود آویز کرده بودند و با چهره‌ای تیره و لباس‌هایی روشن و بلند در کوچه و محله به نواختن و ساز زدن مشغول بودند و مردم به یمن این شادی‌آفرینی هدیه مادی به آنها اهدا می‌کردند.

خیابان‌ها با چراغ‌ها و ریسه‌های آویزان از درختان، حال‌وهوایی آکنده از شور و نور داشت. بوی گل‌های تازه و عطر شمع‌های روشن در فضای گرم تابستانی در میانه چهارباغ عباسی با نسیم ملایمی که از سوی سی‌و سه پل می‌وزید، درهم می‌پیچید و دل‌ها را به آرامش دعوت می‌کرد.

در هر پیاده‌رو و میدان، دکه‌های کوچک و بزرگ با پارچه‌های سبز و طلایی برپا شده بود. غرفه به غرفه جوانان خوش‌رو با لباس‌های یکدست سفید و شال‌های سبز، با تبسمی مهربان ایستاده بودند و در هر غرفه خدمات مختلفی به مردم برای کودکان و بزرگسالان ارائه می‌دادند. خیمه‌ای هم برپا شده‌است که به رهگذران لیوان‌های سرد شربت تعارف می‌کردند و چای‌خانه حضرت به راه انداخته‌اند.

بستنی‌های سنتی با طعم زعفران و گلاب را در میان شادی مردم پخش می‌کردند و میان وعده اصلی مساجد شده بود که کام مردم را شیرین کنند.

اما قلب تپنده این شب، در چهارباغ بود. در میان درختان کهن این خیابان تاریخی، چادری بزرگ با گنبدی نورانی برپا شده بود. پرده‌های مخمل سبز با نقش‌های طلایی، دیوارهای چادر را پوشانده بود و در وسط، ضریحی نمادین با پنجره‌های مشبک و نور آبی، حال‌وهوای حرم امام رضا (ع) را تداعی می‌کرد. صدای زمزمه‌های "یا ضامن آهو" در فضا می‌پیچید و گویی تمام اصفهان، برای لحظه‌ای، خود را در مشهدالرضا می‌دید.

اصفهان، آیینه‌ای از حرم در شب میلاد امام رضا(ع)

نواهایی که از جان می‌آید

از دور، صدای دف و دهل و نغمه‌های پراحساس بلوچان، فضا را پر کرده بود. گروهی از مردان بلوچ با لباس‌های محلی سفید و سربندهای سبز، در حلقه‌ای ایستاده بودند و با چشمانی بسته، ذکر "یا رضا" سر می‌دادند. صدای گرم و گرفته‌شان، که از عمق جان برمی‌خاست، رهگذران را مجذوب خود می‌کرد. زنی سالخورده با چادر سفید، زیر لب زمزمه‌کنان به شعرها پاسخ می‌داد و اشک شوق در چشمانش می‌درخشید. کودکان هم با شاخه‌های گل به دست، دور این حلقه نورانی می‌چرخیدند و گاه در ضرب‌های دف همراهی می‌کردند.

در گوشه‌گوشه‌ی اصفهان، در کوچه‌ها و خیابان‌ها، در کنار موکب‌ها و زیر چادرهای برپا شده، صحنه‌ای تماشایی و تأثربرانگیز بارها تکرار می‌شد؛ هر جا که صدای صلوات خاصه‌ی امام رضا (ع) از بلندگوها بلند می‌شد، مردم، بی‌هیچ تفاوتی از هر قشری و با هر ظاهر و پوششی، یکپارچه می‌ایستادند. زن و مرد، باحجاب و بی‌حجاب، کودک و سالمند، در آن لحظه با دلشان متحد می‌شدند، قامت راست می‌کردند، دست ادب بر سینه می‌نهادند و با چشمانی پُر از احترام و شوق، سلام می‌دادند به امام رئوف، گویی که خود را در صحن سقاخانه یا مقابل گنبد طلای حرم احساس می‌کردند. آن لحظات، لحظه‌هایی از وحدت دل‌ها بود؛ جایی که محبت اهل‌بیت (ع) مرزهای ظاهری را کنار می‌زد و همه را در حریم معنویت و ادب رضوی گرد هم می‌آورد.

اصفهان، آیینه‌ای از حرم در شب میلاد امام رضا(ع)

مساجد و هیئت‌ها؛ آغوشی باز برای عاشقان

درِ مساجد، به روی همه گشوده بود. از دور که نگاه می‌کردی، گنبد و مناره‌های مساجد، با نورپردازی سبز و طلایی، همچون نگینی در تاریکی شب می‌درخشیدند. داخل حیاط مساجد، فرش‌های قرمز پهن شده بود و مردم روی سجاده‌های صف‌کشیده، در حالی که جرعه‌ای از شربت گلاب می‌نوشیدند، به مداحی‌های پرشور گوش می‌سپردند. در هیئت‌های کوچک محله‌ای، پیرمردان و جوانان با لباس‌های ساده، کنار هم نشسته بودند و با صدایی یکپارچه، مراسم مولودی را همراهی می‌کردند. روی سینی‌های نقره‌ای، نقل و نبات و حلواهای رنگی به مهمانان تعارف می‌شد و بوی عطر و گلاب فضای مسجد را آکنده بود.

شب آرام‌آرام به پایان می‌رسید، اما شور و نور آن هنوز در چشم‌های مردم موج می‌زد. خانواده‌ها با بسته‌های شیرینی و شمع‌های نیمه‌سوخته به دست، به سوی خانه‌هایشان بازمی‌گشتند، در حالی که ترانه‌های مولودی هنوز در گوششان زمزمه می‌شد. آسمان اصفهان، ستاره‌باران بود و گویی آسمان هم به احترام این شب، لباس نور بر تن کرده بود.

این شب، نه فقط یک جشن، که تجلی عشقی بی‌کران بود؛ عشقی که در هر کوچه و خیابان اصفهان جاری بود و یادآور می‌شد که رضا (ع) تنها یک نام نیست، که جانیست در جان‌های ما.

 

 منبع خبر