عصر جدید تعلیم و تربیت با لگد سازگار نیست!

تنبیه بدنی دانشآموزان، نبود سازوکارهای نظارت بر عملکرد معلمان، نبود دورههای تخصصی برای تربیت نیروی انسانی و عدم اجرای دقیق قوانین، مسائلی نیستند که بتوان با سکوت، نادیدهشان گرفت.به هیچ عنوان، سکوت، راهحل نیست؛ بیتوجهی، هیچ زخمی را درمان نمیکند.

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، تا همین هفتاد، هشتاد سال پیش معروف است و خیلی هم معروف است که مردمان در شهر میگشتند و هر مکتبخانهای را که با ترکه چوب، بیشتر بر سر و روی شاگرد میزد و اثر کبودی آن دیده میشد، برای تحصیل فرزندانشان انتخاب میکردند و پول بیشتری میدادند تا بچه اینگونه تعلیم شود! بعد هم از سعدی علیهالرحمه یاد میکردند که در داستانی فرموده وقتی اولیای یک مدرسه، «معلم ترشروی تلخگفتار بدخوی مردمآزار» را اخراج کردند و کرسی معلمی را به «پارسای سلیم نیکمرد حلیم که سخن جز به حکم ضرورت نگفتی و موجب آزار کس بر زبانش نرفتی» سپردند، اوضاع چنان شد که «کودکان را هیبت استاد نخستین از سر برفت و معلم دومین را اخلاق ملکی دیدند و یکیک دیو شدند. به اعتماد حلم او ترک علم دادند. اغلب اوقات به بازیچه فرا هم نشستندی و لوح درست ناکرده در سر هم شکستندی»! و خلاصه بله «استاد معلم چو بود بیآزار/ خرسک بازند کودکان در بازار» و دستآخر همچون سعدی نتیجه میگرفتند که «پادشاهی پسر به مکتب داد/ لوح سیمینش بر کنار نهاد/ بر سر لوح او نبشته به زر/ جور استاد به ز مهر پدر»! اما نه سعدی از نظام تعلیموتربیت انتظار مشت و لگد زدنها و با کابل سیاهکردنها را داشت و برداشتی اینچنین از نکته سعدی مغالطه است و نه رسوم و سنتهای قدیم را میتوان ادامه داد و نه چنین چیزی در گذشته غلبه داشته، بلکه مهر و عطوفتها بیشتر هم بودهاست و نه اینکه خلاصه معلمی که نتواند با بچههای هر دوره از زمان بسازد و دوستی کند و کنار بیاید، میتواند در این زمانه به کار ادامه دهد. این است که کتکزدن بچهها هرچند زیاد نیست، اما آنچه گهگاه منتشر میشود هم تأسفبار است و باید آموزشوپرورش برای عصر جدید تعلیموتربیت آماده شود.
هر بار که خشونت در کلاسهای درس رخ میدهد، زخمی تازه بر پیکر آموزش وارد میشود. به تازگی فیلمی در فضای مجازی منتشر شده که قلبها را به درد آورده است؛ معلمی مسن، در برابر چشمان حیرتزده دانشآموزان، نوجوانی را با سیلی و لگد تنبیه میکند. معلمی که باید تجربه زیادی در نحوه برخورد با دانشآموزان داشته باشد. این فیلم تلخ اما، تنها یک حادثه نیست، بلکه یادآور زخمی کهنه است؛ تکرار تنبیه بدنی در مدارس. با وجود ممنوعیت قانونی، این رفتار همچنان در برخی کلاسها تکرار میشود و فضای آموزش را از محیطی امن، به میدان خشم و ناکامی بدل میکند. هر بار، دانشآموزان ترس و بیپناهی را تجربه میکنند، مردم خشمگین میشوند، مسئولان وعده میدهند، اما این چرخه دردناک همچنان ادامه دارد.
چقدر دیگر باید شاهد این وقایع باشیم؟ به نظر میرسد نیازمند نظارت سختگیرانهتر، آموزش اصولیتر برای معلمان و اجرای جدیتر قوانین در این خصوص هستیم. بدون شک دانشآموزان، آینده جامعهاند. حال اگر جامعهای کودکان و نوجوانان خود را از یاد ببرد، در حقیقت آینده خود را گم کردهاست.
معلم حرفهای خشونت ندارد
در دنیای پیچیده تعلیم و تربیت، رسانهها نقش اساسی در انعکاس مشکلات آموزشی دارند. سیدمحمد مرد، دکترای مدیریت آموزشی در گفتوگو با «جوان» به این موضوع اشاره میکند که رسانهها، اغلب مسائل آموزشوپرورش را در چارچوبی ساده و قابلفهم ارائه میدهند، اما این روند ممکن است به زیان نظام آموزشی تمام شود: «جامعه دوست دارد که مسائل پیچیده را خلاصه کند تا فهم آنها آسانتر شود، اما این نگاه سطحی، مشکلات اصلی را از دیدهها پنهان میکند.»
او میگوید: «رسانهها، در بیشتر موارد، تنها بخشی از بحران آموزشوپرورش را برجسته میکنند؛ مدارس محروم، شهریههای سرسامآور و تنبیه بدنی دانشآموزان. تنبیه بدنی بهویژه زمانی برجسته میشود که قابل تصویرسازی باشد؛ مثلاً دانشآموزی با کبودی، انتقال به بیمارستان، یا ترسی که در چشمان او موج میزند. این تصاویر احساسات عمومی را تحریک میکنند، اما آنچه در پس پرده باقی میماند، نظام آموزشیای است که با کمبود معلمان توانمند، ضعف برنامههای درسی، و فقدان روشهای نوین تدریس دستوپنجه نرم میکند.»
معلم حرفهای نیازی به خشونت ندارد
دکتر مرد تأکید میکند که تنبیه بدنی در مدارس ابتدایی باید بهطور کامل ریشهکن شود، اما در کنار تنبیه بدنی، نوعی دیگر از خشونت در مدارس جریان دارد؛ تنبیه روانی: «نادیده گرفتن، تحقیر، جدا کردن دانشآموز از جمع و محروم کردن او از فعالیتهای گروهی، آسیبهایی هستند که گاه اثرات مخربتری از تنبیه فیزیکی دارند. این روشها شاید در رسانهها بازتاب نیابند، اما در ذهن دانشآموز حک میشود و اعتمادبهنفس او را بهشدت کاهش میدهد.»
او بر اهمیت «تقویت مثبت» به عنوان بهترین روش اصلاح رفتار تأکید دارد: «تشویق، نهتنها جایگزینی برای تنبیه است، بلکه تأثیری پایدارتر در شکلدهی رفتارهای مطلوب دانشآموزان دارد. معلمان حرفهای، بهجای مجازات، از انگیزههای درونی و بیرونی بهره میبرند؛ از پاداشهای ملموس گرفته تا حس رضایتی که دانشآموز با عملکرد مثبت خود تجربه میکند، اما نکته اساسی این است که اصلاح کلی نظام تربیتی باید در دستور کار قرار گیرد تا مدارس به جای فضایی آمیخته با ترس، مکانی برای تعامل و رشد شوند.»
دکترای مدیریت آموزشی، تجربهکلاسهای پرجمعیت را مثال میزند: «کلاسهایی با 40 تا 60 دانشآموز وجود دارد که معلم، بدون تنبیه و تنها با مهارتهای مدیریتی، کلاس را بهخوبی کنترل میکند. این یعنی یک معلم حرفهای نیازی به خشونت ندارد؛ او با فضاسازی آموزشی، ارتباط سازنده، و روشهای تدریس خلاقانه، نظم را برقرار میکند.»
مشکلاتی فراتر از تنبیه بدنی
با این حال، برخی دانشآموزان به دلایل مختلف رفتارهای مخرب از خود نشان میدهند. دکتر مرد معتقد است: «ممکن است دانشآموزانی که از خانوادههای پرتنش آمدهاند، در مدرسه رفتارهای غیرقابلکنترل بروز دهند. در یک مدرسه استاندارد، این دانشآموزان باید تحت نظر مشاوران قرار گیرند تا مشکلاتشان ریشهیابی شود، اما در بسیاری از مدارس، چنین برنامهای وجود ندارد و بدتر اینکه، برخی معلمان، ناهنجاریهای رفتاری آنها را با خشونت پاسخ میدهند.»
او میگوید: «آموزشوپرورش تلاش کرده تا مطالبه عمومی برای حذف تنبیه بدنی را برآورده کند. هر زمان که خبری از خشونت علیه دانشآموزان منتشر میشود، مسئولان واکنش سریع نشان داده و معلمان خاطی را مجازات میکنند، اما مشکلات اصلی مدارس، فراتر از تنبیه بدنی است؛ فضای بیروح کلاسها، کمبود تعامل مثبت میان معلمان و دانشآموزان، محتوای درسی غیرکاربردی و نبود معلمان متخصص، مسائلی هستند که همچنان بدون پاسخ ماندهاند.»
لزوم تدوین چارچوب حقوقی روشن
دکتر مرد همچنین بر اهمیت منزلت اجتماعی معلمان تأکید دارد: «برخی موارد خشونت، ناشی از تضعیف جایگاه معلم است. در برخی کشورها، بیاحترامی دانشآموزان به معلمان، تخلف قانونی محسوب میشود. حفظ اقتدار معلم، نهتنها برای او، بلکه برای کیفیت آموزش ضروری است.»، اما در کنار منزلت معلم، حقوق دانشآموز نیز باید مورد توجه قرار گیرد. در بسیاری از مدارس، دانشآموزان از حقوق خود بیاطلاع هستند و صرفاً از قوانین مدرسه تبعیت میکنند. دکترای مدیریت آموزشی پیشنهاد میکند: «چارچوب حقوقی روشنی برای معلمان و دانشآموزان تدوین شود تا تمام برخوردها در چارچوب قانونی انجام گیرد، نه در سایه خشونت.»
معلمی که تنبیه نمیکند رفتار را میسازد
تنبیه در کلاسهای درس، بیش از آنکه یک روش تربیتی باشد، واکنشی از سر درماندگی است. درماندگی از اینکه، دانشآموز از قوانین مدرسه سرپیچی میکند، نظم کلاس را بههم میزند یا بیاحترامی میکند. آنوقت است که برخی معلمان بهجای جستوجوی راهکار، مستقیماً به خشونت بدنی یا کلامی متوسل میشوند، اما آیا واقعاً هیچ راه جایگزینی وجود ندارد؟ دکتر پرویز رزاقی، روانشناس و مشاور تربیتی در این رابطه به «جوان» میگوید: «اصلاح رفتار باید با روشهای سازنده انجام شود. هیچ دانشآموزی ذاتاً ناهنجار نیست؛ بلکه تعامل مثبت میان معلم و دانشآموز میتواند مسیر رفتار او را تغییر دهد.»
رزاقی معتقد است که اولین قدم برای مدیریت رفتار دانشآموز، برقراری رابطهدوستانه و محترمانه بین معلم و شاگرد است: «وقتی دانشآموز به معلم اعتماد کند، حرفشنوی بیشتری خواهد داشت و فضای کلاس بهجای میدان نبرد، به محیطی سازنده تبدیل میشود، اما اگر این ارتباط شکل نگرفت، راههای دیگری برای کاهش ناهنجاریها وجود دارد؛ ایجاد فضای پرانرژی، سپردن مسئولیتهای مثبت به دانشآموز، تقویت انگیزه درونی و تشویق رفتار مطلوب.»
محیط مدرسه هم باید اصلاح شود
دکتر رزاقی همچنین تأکید دارد که گاهی خود ساختار مدارس باعث بروز رفتارهای ناهنجار در دانشآموزان میشود: «قوانینی که بیش از حد سختگیرانهاند، تکالیف و امتحاناتی که استرس شدید ایجاد میکنند، معلمانی که بیش از حد جدی یا خشک رفتار میکنند؛ همه اینها میتوانند مقاومت دانشآموز را افزایش دهند و او را به سرکشی سوق دهند.»
او هشدار میدهد که برخی از روشهای برخورد با دانشآموزان، اگرچه فیزیکی نیستند، اما آسیبهای جدیتری ایجاد میکنند: «نادیده گرفتن، تحقیر در جمع، محروم کردن از فعالیتهای گروهی و فاصله گرفتن از دانشآموز، همگی شکلهایی از تنبیه روانی هستند که میتوانند اعتمادبهنفس او را از بین ببرند و باعث سرخوردگی شوند. معلمی که از چنین روشهایی استفاده میکند، نهتنها به اصلاح رفتار کمک نمیکند، بلکه باعث تشدید مشکلات خواهد شد.»
معضل کمبود مشاوران حرفهای در مدارس
حفظ اقتدار کلاس نیازی به خشونت ندارد، بلکه کاریزما، احترام و قاطعیت در رفتار معلمان میتوانند جایگزین روشهای تنبیهی شوند؛ موضوعی که دکتر رزاقی بدان اشاره میکند: «وقتی معلم بتواند با ارتباط مؤثر، گفتوگوهای دوستانه و هدایت وتشویق دانشآموز به رفتار مطلوب، کلاس را مدیریت کند، نیاز به برخوردهای شدید کاهش مییابد.»
این روانشناس تربیتی تأکید دارد که خشونت هیچگاه باعث اصلاح رفتار نمیشود، بلکه باعث میشود فاصله میان معلم و دانشآموز بیشتر شود و چرخه سرکشی ادامه یابد: «اگر نظام آموزشی بخواهد به محیطی سالم و پیشرفته تبدیل شود، بهتر است معلمان روشهای نوین مدیریت رفتار را جایگزین روشهای سنتی (تنبیه) کنند؛ کاری که نهتنها به دانشآموزان کمک خواهد کرد، بلکه معلمان را نیز از فشار روانی ناشی از برخوردهای خشونتآمیز دور میکند.»
بدون شک یکی از مشکلات مدارس کشور، کمبود مشاوران حرفهای است؛ مشاورانی که واسطه میان معلمان و دانشآموزان هستند. دکتر رزاقی در این رابطه میگوید: «مشاوران توانمند میتوانند به اصلاح رفتارهای ناهنجار کمک کرده و راهکارهایی اصولی برای بهبود ارتباط مؤثر در مدرسه ارائه دهند. حال اگر مدارس بتوانند فضایی همراه با همدلی، تعامل مثبت، درک روانی و شخصیتی در تعامل با دانشآموز ایجاد کنند، میزان خشونت به شدت کاهش یافته و ارتباط اثربخش و رفتار سازنده و مطلوب، جایگزین رفتارهای نابهنجار میشود.»
مدیریت کلاس مهارتی که باید آموخته شود
بیتردید کلاس درس باید جایی باشد که در آن، دانشآموز احساس امنـیــت کـنــد، کنجکاویاش شکوفا شود و یادگیری برایش به تجربهای شیرین تبدیل شود، اما تحقق این هدف، بیش از هر چیز، به مهارتهای معلمان بستگی دارد؛ به توانایی آنها در ایجاد فضایی که نظم و احترام در آن جریان داشته باشد، نه ترس و خشونت.
نرگس ملکزاده، کارشناس آموزش، معتقد است که حفظ نظم در کلاس، نه با تنبیه بلکه با مهارتهای حرفهای معلم امکانپذیر است و در این رابطه به «جوان» میگوید: «بسیاری از چالشهایی که معلمان با آن روبهرو میشوند، ناشی از نداشتن شناخت کافی از روانشناسی رشد و تربیتی است. وقتی معلمان بدانند که هر گروه سنی چه ویژگیهای رفتاری دارد، دیگر نیازی به برخوردهای تنبیهی نخواهد بود. آنها یاد میگیرند که چطور از روشهای جایگزین استفاده کنند؛ روشهایی که بهجای اجبار، بر تعامل و اعتماد متقابل تأکید دارند.»
او همچنین بر اهمیت آموزش تخصصی معلمان تأکید دارد: «معلمان باید در دورههای دانشگاهی و کارگاههای عملی، نحوهمدیریت کلاس، کنترل هیجانات و برقراری ارتباط مؤثر با دانشآموزان را بیاموزند، زیرا بسیاری از برخوردهای نادرست در کلاس، واکنشهای تکانشی و لحظهای هستند؛ دانشآموزی که از روی هیجان بیاحترامی میکند و معلمی که نتوانسته خشم خود را کنترل کند.»
خشم پنهان از تفاوتهای آموزشی
اما مشکل فقط به معلمان مربوط نمیشود؛ موضوعی که ملکزاده بدان اشاره میکند: «خشم پنهان دانشآموزان بعد دیگر ماجراست؛ شرایط اجتماعی، اقتصادی و حتی فضای فیزیکی مدرسه بر رفتار دانشآموز تأثیر میگذارد. مثلاً بسیاری از دانشآموزان، مدارس خود را با مدارس خاص مقایسه میکنند، تفاوتهای آموزشی را میبینند و از کمبود امکانات و ضعف روشهای تدریس، احساس سرخوردگی میکنند. این احساس محرومیت، در درازمدت به خشم تبدیل میشود؛ خشمی که ممکن است در کلاس سر باز کند.»
هر چند قوانین صریحی برای منع تنبیه بدنی وجود دارد، اما ملکزاده هشدار میدهد که بسیاری از مدارس به این قوانین پایبند نیستند: «هر برخورد اصلاحی در کلاس باید همراه با توضیح و گفتوگو باشد. معلم نباید صرفاً واکنش نشان دهد، بلکه باید با آرامش، دانشآموز را متوجه اشتباهش کند. حتی سکوت بجا و رفتار سنجیده معلم میتواند نوعی اصلاح باشد، اما اصلاحی که نه خشونت دارد، نه احساس تحقیر را منتقل میکند.»
آنچه نظام آموزشی بیش از هر چیز به آن نیاز دارد، تغییر رویکرد است؛ رویکردی که به جای ممنوع کردن تنبیه، فضایی ایجاد کند که دانشآموز نیازی به تنبیه نداشته باشد. این تحول، تنها با آموزشهای تخصصی به معلمان، تقویت تعاملات مثبت، و تدوین قوانینی روشن برای حفظ احترام دانشآموزان امکانپذیر است. ملکزاده باور دارد که اگر این تغییرات بهدرستی اجرا شوند، کلاسهای درس نهتنها سالمتر و پویاتر خواهند شد، بلکه کیفیت آموزش نیز متحول خواهد شد. شاید روزی برسد که در مدارس، نیازی به تنبیه نباشد؛ روزهایی که دانشآموز با احترام رشد کند و معلم با آرامش، هدایتگر مسیر یادگیری باشد.
زخمهای تنبیه فراموش نمیشوند
تنبیه، روشی است که شاید برخی آن را برای کنترل رفتار کارآمد بدانند، اما تأثیری بسیار عمیقتر و مخربتر از آنچه تصور میشود، دارد؛ تأثیری که نهتنها دوران کودکی، بلکه تمام مسیر زندگی فرد را تحتالشعاع قرار میدهد. ساناز طغرائی، روانشناس در گفتوگو با «جوان» تأکید دارد کودکانی که در خانه یا مدرسه مورد خشونت جسمی یا کلامی قرار میگیرند، در بزرگسالی با اضطراب، پرخاشگری و مشکلات روانی دستوپنجه نرم خواهند کرد: «آنها با زخمهایی رشد میکنند که دیده نمیشوند، اما احساس میشوند؛ زخمهایی که میتوانند روی روابط اجتماعی، عملکرد تحصیلی و حتی شخصیت فرد تأثیر بگذارند.»
طغرائی توضیح میدهد: «بسیاری از بزرگسالانی که دچار اختلالات روانی همچون اضطراب شدید یا رفتارهای ضد اجتماعی شدهاند، در کودکی خود قربانی خشونت بودهاند. آنچه کودک میآموزد، در آینده همان چیزی است که اجرا میکند. اگر او خشونت ببیند، یاد میگیرد که خشونت راهحل مشکلات است؛ اگر تحقیر شود، یاد میگیرد که ارزش خود را زیر سؤال ببرد؛ اگر ترس را تجربه کند، در زندگی، با ترس تصمیم خواهد گرفت.»
ترسهایی که منتشر میشوند
اما آسیبهای تنبیه تنها روانی نیستند؛ طغرائی در این رابطه میگوید: «استرس ناشی از تنبیه، رشد مغز را مختل میکند. مناطقی از مغز را که مسئول تصمیمگیری، مدیریت احساسات و تمرکز هستند، تحتتأثیر فشار روانی قرار میگیرند و رشد طبیعی آنها متوقف میشود. این کودکان، بیش از دیگران مستعد رفتارهای خشونتآمیز خواهند شد. آنها در مدرسه، دوستانشان را کتک میزنند، و در آینده، خشونت را در روابط خانوادگی خود ادامه میدهند. آنها یاد میگیرند که اطاعت از زور، تنها راه بقاست؛ نه گفتوگو، نه استدلال، نه درک متقابل.»
این روانشناس تأکید دارد که تنبیه، چیزی جز مجازات نیست؛ در حالی که تربیت، فرآیندی است که به رشد فرد کمک میکند: «وقتی معلم یا والدین بهجای خشونت، از گفتوگو و آموزش استفاده کنند، کودک یاد میگیرد که چگونه مشکلاتش را بدون پرخاشگری حل کند.» او پیشنهاد میدهد: «مدارس باید مهارتهای حل تعارض و حل مسئله را آموزش دهند، نه تنبیه. معلمان، پیش از ورود به کلاسهای درس، باید از نظر سلامت روان ارزیابی شوند تا اطمینان حاصل شود که تحت فشارهای روانی شدید قرار ندارند.»
طغرائی همچنین هشدار میدهد که انتشار تصاویر و اخبار مربوط به تنبیه دانشآموزان، اضطراب شدیدی در نوجوانان ایجاد میکند: «این کودکان، با ترس از اینکه شاید روزی قربانی چنین خشونتی شوند، به مدرسه میروند. استرسی که میتواند بر یادگیری، عملکرد تحصیلی و حتی روابط آنها تأثیر منفی بگذارد.»
تحقیقات در سراسر جهان نشان داده که کودکانی که در مدرسه یا خانه مورد خشونت قرار گرفتهاند، در آینده احتمال بیشتری برای بروز رفتارهای مجرمانه دارند. خشونت، چرخهای است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، اما اگر این چرخه متوقف شود، جامعهای سالمتر خواهیم داشت؛ جامعهای که در آن، کودک یاد میگیرد که با منطق، آرامش و احترام، مشکلاتش را حل کند، نه با ترس و زور.
آقایان مسئول! سکوت، راهحل نیست
وقتی صحبت از آموزش و تربیت نسل آینده میشود، انتظار میرود که مسئولان، بیش از هر نهاد دیگری، پاسخگو باشند. انتظار میرود که آنها به سؤالات بنیادین پاسخ دهند؛ اینکه چگونه صلاحیت معلمان مورد تأیید قرار میگیرد؟ چگونه بر عملکرد آنها نظارت میشود؟ و چگونه از سلامت روانی و رفتاری افرادی که مسئول تعلیم و تربیت کودکان هستند، اطمینان حاصل میشود؟ اما در مقابل این سؤالات، سکوتی عمیق شکل گرفتهاست. خبرنگار «جوان» تلاش کرد تا از اداره کل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش، پاسخ روشنی دریافت کند، اما از سوی آنها هیچ توضیحی داده نشد. حتی هیچ قولی برای اصلاح مشکلاتی که هر روز در کلاسهای درس رخ میدهد نیز ندادند.
حال سؤال مهم این است؛ مسئولانی که فرصت پاسخگویی به مهمترین سؤالات آموزشی را ندارند، چگونه میخواهند بر این نظام نظارت داشته باشند؟ چگونه میخواهند راهکاری برای جلوگیری از آسیبهایی که نسل آینده را تهدید میکنند، ارائه دهند؟!
بیتردید، تنبیه بدنی دانشآموزان، نبود سازوکارهای نظارت بر عملکرد معلمان، نبود دورههای تخصصی برای تربیت نیروی انسانی و عدم اجرای دقیق قوانین، مسائلی نیستند که بتوان با سکوت، نادیدهشان گرفت. به هیچ عنوان، سکوت، راهحل نیست؛ بیتوجهی، هیچ زخمی را درمان نمیکند. مسئولیتپذیری، چیزی نیست که بتوان از آن گریخت، به خصوص وقتی سرنوشت یک نسل در دستان همین مسئولان است، اما این سکوت نمیتواند تا همیشه ادامه داشته باشد؛ صدای اعتراض، صدای مطالبه و صدای حقیقت، بالاخره شنیده خواهد شد، و روزی خواهد رسید که دیگر هیچ کودک یا نوجوانی با دستان لرزان، پشت میز مدرسه ننشیند، با ترس از آیندهای که قرار بود روشن باشد.
منبع: جوان
انتهای پیام/
مطالب مرتبط
- جدول قطعی برق این استان منتشر شد+ فیلم
- آغاز طرح ضربتی رفع خطر ساختمانهای ناایمن در تهران
- ببینید/ فیلم منتشرشده از شدت و وسعت انفجار در بخش اداری اسکله شهید رجایی
- گل های وحشتناک و از راه دور کریم باقری که هیج جا ندیدی +فیلم / اسطوره فقط آقا کریم
- رئیس سازمان امداد و نجات هلالاحمر عازم بندرعباس شد
- تلاش رژیم صهیونیستی برای تخریب مذاکرات
- شدت خسارت انفجار اسکله بندر رجایی به خودروهای اطراف ساختمان / شیشه تمام ماشینها پودر شدند + ویدئو
- فردا گرمترین روز اردیبهشت است؛ افزایش دمای هوا تهران به ۳۲ درجه