شب قدر ناشنوایان و کمشنوایان در حرم رضوی/ سمفونی سکوت و ثنا

تا بوده همین بوده؛ موسیقی، لحن و سوز نهفته در صدا، اشک را بی اختیار از لانه چشمها بیرون میکشد. آدم با هر اندوه پنهانی که داشته باشد، با نخستین فراز و فرود واژهها در گلوی روضه خوان، بغضش زمین میافتد و میشکند. گاهی اوقات حواس کسی به کلمات نیست.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد، اینجا اما همه چیز بر اساس کلمات شکل میگیرد. کلمات در سکوت، راه خود را از میان چشمها باز میکنند و به قلبهای بی قرار میرسند. دعای جوشن، واژه به واژهاش معنا میشود در دستها و لبهایی که پی در پی، انگشت اشارهشان سمت آسمان بالا میرود.
در محفل اهالی سکوت، هیچکس از هیچ فرازی جا نمینماند. یک نفر در مقام مترجم، دعا را به فارسی با زبان اشاره ترجمه میکند. دستها را بالا میبرند و از عذاب آتش پناه میگیرند. آنچه در چشمهای آرام و نگاه دنبالهدار آنهاست، مفهومی ورای بغض و تمناست. مثل کودکی که به تازگی خواندن و نوشتن آموخته، دارند مناجات در شب بیست و سوم ماه رمضان را زندگی میکنند.
آنها در پایان هر فراز، مثل یک سمفونی جمعی باشکوه، برابر رهبر اجرایشان در نهایت نظم و همبستگی، الغوثها را روی دست در هوا میگردانند و روانه آسمان میکنند. سکوت، از سقف مدرسه دودرب بالا میرود و شور میگیرد و به عرش میرسد. واعظ مراسم، از اهمیت شب سوم قدر میگوید. از بخشش بینهایتی که آخرین فرصت برای زندگی دوباره است.
حجت الاسلام شهاب مرادی سخنران این مراسم، گاه گداری، نگاه به مترجمها میاندازد. مترجم، جوری کلماتش را دنبال میکند که هیچ حرفی هدر نرود. اینجا همه چیز قدر و قیمت دارد. چند صد جفت چشم مشتاق و آماده، میزبان موعظههای آخرین شب قدرند.
مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد
آقای مرادی از خلوص جمع، میگوید. از انرژی خالص و بیپرده ای که در هوای مدرسه جاری شده و جای دیگری نظیرش را تجربه نکرده است. اینجا کسی حرف اضافهای نمیزند. پچ پچهای در کار نیست. همه برای نوشیدن روایات و آیات و نجواها به اینجا آمدهاند. هیچ کجا مثل چنین جمعی نمیتواند بغض سنگین این جمع بغض آلود را نرم و آهسته بشکند.
قرآنها که به روی دست میآید، حجت الاسلام مرادی الهی العفو میگوید و جمع یکصدا زمزمه میکند: «خدایا ببخش» و این زیباترین و بیریاترین و سادهترین شکل تمناست که میشود در چنین شبی بر لبها جاری کرد.
حالا روضه خوان، هم نوا با مستمعین میشود. چارچوبهای همیشگی درهم شکسته و انگار میشود خدا را به دور از تشریفات مرسوم صدا زد. خدایا به علی ببخش. به فاطمه ببخش. و به حسن و حسین ببخش. اشکِ شمعدانیهای دور حوضچه میان مدرسه هم با چک چک باران پشت پنجرهها در هم آمیخته. مگر میشود این همه زلال و بی تکلف، دست به دامن خدا شد؟
نوبت به امام هشتم که میرسد، حجت الاسلام مرادی میگوید: آقا امام رضا (ع) زبان اشاره میداند. زبان سکوت میداند. میخواهم چیزی نگویم تا با هر زبانی که میدانی با امام رئوف رازدل بگویی. زیر سقف کتابچههای آبی حرم که بر سر هر کدامشان سایه انداخته، ابری از حاجت و دلتنگی باریدن گرفته است. در آخرین توسل، خدا را به حجتش قسم میدهند تا ببخشد و ببخشاید، کتابها به زمین میآید. خدا را چه دیدید. شاید فردا روزی آن قرآنی که قسمت ما میشود تا لیله القدرمان را در حرم مطهر با آن سحر کنیم، مثل امشبی سایهبان سر کسی بوده که در نهایت سکوت، مرزهای استجابت دعا را شکافته و حاجتش روا شده است.
انتهای پیام/