گربه‌ای که جان یک انسان را گرفت؛ پشت‌پرده یک قتل وحشیانه!

گربه‌ای که جان یک انسان را گرفت؛ پشت‌پرده یک قتل وحشیانه!

  ساعدنیوز: اختلاف دو همسایه بر‌سر صدای گربه خانگی در باغچه ساختمان، به درگیری مرگبار کشیده شد.

به گزارش سرویس حوادث ساعدنیوز به نقل از هفت صبح، سر و صدای گربه اهلی که قبلا در خانه یکی از همسایه‌ها زندگی می‌کرد و حالا آن را به باغچه مجتمع مسکونی منتقل کرده بود؛ باعث اعتراض یکی از همسایه‌ها شد اما فردی که از گربه حمایت می‌کرد راضی نمی‌شد ‌‌حیوان را به جای دیگری منتقل کند.همین موضوع سبب شد درگیری بین دو همسایه بالا بگیرد و زمانی که گربه توسط همسایه معترض به ضایعاتی منتقل شد، جرقه کتک‌کاری مرگبار بین همسایه‌ها روشن شد که در این درگیری یکی از همسایه‌ها با اصابت ضربه چاقو از سوی همسایه دیگر به کام مرگ فرو رفت.

رسیدگی به این پرونده با اعلام مرگ مرد میانسالی به نام پرویز از سوی کادر درمان یکی از بیمارستان‌های غرب استان تهران در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت. بررسی‌های ابتدایی نشان می‌داد ‌پرویز که صاحب گربه بود، ساعتی قبل از قتل با جراحت وسیع و خونریزی شدید توسط برادر خود به بیمارستان منتقل شد. او به علت وخامت اوضاع جسمانی‌اش خیلی سریع برای معالجه به اتاق عمل جراحی منتقل شد اما به‌دلیل شدت جراحت وارد شده کادر درمان علی‌رغم تلاش زیاد موفق به نجات جان او نشدند.

در همان تحقیقات اولیه مشخص شد که پرویز ساعتی قبل از انتقال به بیمارستان در درگیری دسته‌جمعی با یکی از همسایه‌های خود به نام ناصر مورد اصابت ضربه مرگبار قرار گرفته بود.به این ترتیب ناصر تحت تعقیب قرار گرفت اما متواری شده بود. با این حال چند ساعت بعد متهم متواری با پای خود به پلیس مراجعه ‌ و خود را تسلیم ماموران کرد.متهم در اظهارات ابتدایی خود ادعا کرد ‌ از سوی پرویز و خانواده‌اش مورد اصابت ضربات چوب و چاقو قرار گرفته بوده و به همین دلیل اقدام به پرتاب ‌‌چاقو کرده است.

او همچنین به خاطر مجروح شدن از سوی برادر و پسر مقتول از این دو نفر شکایت کرد. متهم در شرح علت درگیری گفت:«مدتی بود که پرویز گربه‌ای را در باغچه مجتمع مسکونی نگهداری می‌کرد.سر و صدای گربه برای خانواده من آسایش نگذاشته بود و همچنین غذا دادن به گربه باعث شده بود که باغچه کثیف شود.من چندین بار به پرویز اعتراض کردم و از او خواستم گربه را به محل دیگری منتقل کند اما او به خرجش نمی‌رفت.

بالاخره اینقدر کفرم بالا آمد که روز حادثه گربه را به محل دفن ضایعات در نزدیکی خانه‌مان منتقل کردم.وقتی پرویز متوجه این موضوع شد، خیلی خشمگین شد. درنتیجه با هم درگیر شدیم که در این درگیری او کشته شد.» با توجه به اقاریر صریح متهم و بازسازی صحنه جرم، پرونده برای رسیدگی به شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.

در دادگاه

در ابتدای جلسه رسیدگی، فرزندان و پدر مقتول به عنوان اولیای دم تقاضای قصاص متهم را مطرح کردند. سپس متهم در جایگاه دفاع قرار گرفت و گفت:«پرویز و پسر و برادرش به سمت من حمله کردند.من در یک دستم چوب و چاقو داشتم اما دلم نمی‌آمد آنها را بزنم.تا اینکه یکی از آنها با چوب ضربه محکمی به سر من زد که چشمانم سیاهی رفت و صورتم پر از خون شد.همان موقع چوب از دستم زمین افتاد و در آن لحظه برای دفاع از خودم چاقو را پرت می‌کردم که اصلا نفهمیدم چطور با مقتول اصابت کرد و منجر به مرگ او شد.»

سپس برادر مقتول که با شکایت ناصر متهم به شرکت در نزاع دسته‌جمعی و ایراد ضرب و جرح شده بود، در جایگاه حاضر شد‌ و گفت: «من در نزدیکی محل سکونت برادرم املاکی دارم و شب حادثه مهمان او بودم.برادرم به من گفته بود که با همسایه‌شان درگیر شده و می‌گفت ناصر تلفنی به او فحاشی کرده است.آن روز ابتدا به مغازه‌اش رفتم و داشتیم با هم به خانه‌اش می‌رفتیم که یکدفعه ناصر و پسرش با یک فرد دیگر به سمت برادرم حمله کردند.ناگهان ناصر به برادرم ضربه زد و فرار کرد.همه چیز در پنج ثانیه اتفاق افتاد و اصلا فرصتی نبود که من به سمت ناصر حمله کنم و او را بزنم.

ناصر برای ضربه زدن به برادرم کمین کرده بود و ما را غافلگیر کرد.برای همین اتهامم را قبول ندارم.در آن لحظه من فقط فریاد زدم و پسر برادرم را صدا زدم و گفتم ماشین بیاور پدرت را ببریم بیمارستان.در بیمارستان خودم بالای سر برادرم بودم که او از هوش رفت.بعد هم به اتاق عمل منتقل شد اما زنده نماند.» سپس پسر مقتول در دفاع از خودش در برابر شکایت ناصر گفت:«مدتی قبل ما یک بچه گربه پیدا کردیم و آن را به خانه‌مان بردیم.ما از گربه مراقبت کردیم تا بزرگ شد و خیلی او را دوست داشتیم.

او اهلی شده بود و نمی‌توانست در خیابان زندگی کند برای همین گربه را به باغچه منتقل کردیم.حدود 40 دقیقه قبل از درگیری مرگبار در مغازه کنار پدرم بودم که ناصر زنگ زد و به پدرم گفت گربه را به ضایعاتی برده است.پدرم به او می‌گفت باید گربه را پس بیاوری اما درگیری لفظی بین آنها بالا گرفت و ناصر به پدرم فحاشی ناموسی کرد.بعد که از مغازه خارج شدیم ناصر و پسرش و یک فرد دیگر به ما حمله کردند.پسر ناصر به سمت من آمد و ناصر و پدرم از ما فاصله داشتند که یکدفعه دیدم پدرم زمین افتاد.

من اصلا با ناصر درگیر‌ نشدم و اتهامم را قبول ندارم.» قاضی به پسر پرویز گفت:«شاهدان گفته‌اند تو چاقو در دست داشتی و پدرت هم چوب داشته.قبول داری؟» متهم گفت: «نه قبول ندارم! من هیچ چیزی در دستم نداشتم.» سپس وکیل متهم گفت:«خونریزی سر موکل من مشهود بوده و شاهدان می‌توانند این موضوع را تایید کنند.» قضات دادگاه برای اخذ شهادت شهود ادامه رسیدگی را به جلسه بعد موکول کردند.


برچسب
 

 منبع خبر