سخنان عجیب اوپنهایمر پس از آزمایش اولین انفجار اتمی: دنیا دیگر مثل سابق نخواهد شد / اکنون من مرگ شدم نابودگر دنیاها... + ویدئو

سخنان عجیب اوپنهایمر پس از آزمایش اولین انفجار اتمی: دنیا دیگر مثل سابق نخواهد شد / اکنون من مرگ شدم نابودگر دنیاها... + ویدئو

  ساعدنیوز: این سخنان رابرت اوپنهایمر، پدر بمب اتم، دو دهه بعد از نخستین آزمایش سلاح هسته‌ای در یک مصاحبه گفته شد. اوپنهایمر معتقد بود که ساخت بمب اتم لازم بود تا جنگ جهانی دوم به پایان برسد. اما این موضوع که با ساخت بمب اتم نابودی جهان را ممکن کرده است آزارش می‌داد. اوپنهایمر باقی عمرش همواره نگران تعارض میان اخلاق و پیشرفت‌های علمی بود.

به گزارش سرویس تاریخ ساعدنیوز، رابرت اوپنهایمر در سال 1904 در نیویورک متولد شد. از دوران کودکی علاقه‌ زیادی به علوم طبیعی و فلسفه داشت. استعداد و نبوغش باعث شد در سن 15 سالگی وارد دانشگاه هاروارد شود. او در هاروارد تحت تأثیر استاد برجسته فیزیک، پروفسور پرسی ویلیامز بریجمن، قرار گرفت و خیلی زود در حوزه فیزیک نظری پیشرفت چشمگیری کرد. پس از فارغ‌التحصیلی، برای ادامه پژوهش به اروپا رفت و با فیزیکدانان بزرگی مانند نیلز بور و ماکس پلانک همکاری کرد. این همکاری‌ها جایگاه او را در میان فیزیکدانان نظری برجسته جهان تثبیت کرد.

با آغاز جنگ جهانی دوم، اوپنهایمر به اهمیت تحقیقات هسته‌ای در ساخت بمب اتم پی برد. او به آمریکا بازگشت و رهبری پروژه محرمانه "منهتن" را برای ساخت نخستین بمب اتمی، پیش از آلمان نازی، بر عهده گرفت. توانایی‌ علمی و مدیریتی او باعث شد تا دانشمندان برجسته‌ای از سراسر جهان به این پروژه بپیوندند و در نهایت آن را به موفقیت برسانند.

زندگینامه رابرت اوپنهایمر

جولیوس رابرت اوپنهایمر در 22 آوریل 1904، در یک خانواده یهودی غیرمتعصب در نیویورک و با نام خانوادگی اصلی فریدمن متولد شد. پدرش، جولیوس سلیگمان اوپنهایمر، بازرگان موفق پارچه بود و مادرش الا، نقاشی می‌کرد. او یک برادر کوچک‌تر به نام فرانک داشت که بعدها نیز در مسیر علم فیزیک گام برداشت.

اوپنهایمر

خانواده اوپنهایمر در منطقه‌ای اعیان‌نشین به نام ریورساید درایو، نزدیک خیابان 88 غربی منهتن، زندگی می‌کردند. این خانواده کلکسیون هنری ارزشمندی از آثار هنرمندانی مانند پابلو پیکاسو، ادوارد ویلارد و ونسان ون گوگ در اختیار داشتند.

اوپنهایمر دوران ابتدایی را در مدرسه آلکوین گذراند و سپس وارد مدرسه جامعه فرهنگ اخلاقی شد که فلیکس آدلر برای ترویج آموزش بر اساس اصول اخلاقی بنیان‌ نهاده بود. او در این دوران به ادبیات انگلیسی و فرانسوی، کانی‌شناسی، و در سال‌های پایانی تحصیل، به شیمی علاقه‌مند شد.

پس از پایان دبیرستان، وارد دانشگاه هاروارد شد و در رشته شیمی به تحصیل پرداخت، در عین حال در حوزه‌هایی چون تاریخ، ادبیات، فلسفه و ریاضیات نیز مطالعاتی داشت. علاقه‌اش به علوم تجربی به‌ویژه فیزیک تجربی، او را به سوی پژوهش‌های علمی سوق داد و پس از سه سال، مدرک لیسانس هنر را دریافت کرد.

اوپنهایمر سپس برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و در دانشگاه گوتینگن، زیر نظر ماکس بورن، تحصیلات خود را پی گرفت. در آنجا با دانشمندان برجسته‌ای همچون ورنر هایزنبرگ، پاسکوال جردن، ولفگانگ پائولی، پل دیراک و انریکو فرمی آشنا شد و در مباحث علمی آن دوران نقش فعالی ایفا کرد. او در مارس 1927، در سن 23 سالگی، موفق به دریافت دکترای فلسفه شد.

در طول دوران تحصیل، مقالات علمی متعددی منتشر کرد و در گسترش نظریه مکانیک کوانتومی سهم بسزایی داشت. مقاله‌ معروف او به همراه ماکس بورن، درباره تقریب بورن–اوپنهایمر، تأثیر مهمی در پیشرفت فیزیک نظری گذاشت. اوپنهایمر بی‌تردید یکی از چهره‌های برجسته فیزیک قرن بیستم به‌شمار می‌آید.

آغاز مسیر حرفه‌ای رابرت اوپنهایمر

در آغاز مسیر حرفه‌ای خود، ژولیوس رابرت اوپنهایمر به عنوان یک استادیار در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، شروع به کار کرد. او در محیط آموزشی این دانشگاه، به عنوان یک مشاور و همکار نسلی از فیزیکدانان، با استعداد و علاقه‌مند به علم مورد تحسین قرار گرفت. همکاران و دانشجویانش از استعداد و دانش او در مباحث فیزیکی تحسین و تحت تأثیر قرار می‌گرفتند. او در تدریس و رهبری دانشجویان خود، با اخلاقیات و ذائقه نفیس خود، تأثیرگذار بود.

در حین حضور در دانشگاه، اوپنهایمر همکاری‌های موثری با فیزیکدانان معروفی مانند ارنست لارنس داشت و به آنها در تفسیر داده‌های تولید شده توسط ماشین‌های آزمایشگاه کمک کرد. این همکاری‌ها در نهایت به ایجاد آزمایشگاه ملی لارنس برکلی منجر شد.

اوپنهایمر

همچنین، اوپنهایمر در تلاش برای جذب رابرت سربر به دانشگاه برکلی بارها موفق نشد؛ اما این موانع و رد شدن‌ها او را از پیگیری اهداف و رسیدن به موفقیت باز نداشت. اوپنهایمر با اینکه با موانعی مواجه شده بود، به عنوان یک نماینده فعال و با ارزش از جامعه علمی و آکادمیک شناخته می‌شد.

اوپنهایمر نه تنها به عنوان یک دانشمند بلکه به عنوان یک معلم و رهبر آموزشی، تأثیرگذار بود و به جوانان و همکارانش الهام می‌بخشید. او با ارتقاء دانش و ایده‌هایش، به پیشبرد علم و فهم بهتر مسائل پژوهشی کمک کرد و برای پیشرفت جامعه علمی و فناوری تلاش می‌کرد.

در طول حیات علمی خود، ژولیوس رابرت اوپنهایمر به عنوان یک دانشمند بسیار موفق و تأثیرگذار شناخته می‌شد. وی در زمینه‌های مختلفی از علوم فیزیک و نجوم تحقیقات مهمی انجام داد. این تحقیقات شامل:

نظریه طیف پیوسته و فوتوالکتریک: اوپنهایمر در زمینه نظریه طیف پیوسته و اثر فوتوالکتریک مطالعات بسیاری انجام داد و مقالات مهمی منتشر کرد که موفقیت‌هایی مانند پیش‌بینی وجود پوزیترون را به او داد.

مسائل نجومی و فیزیک هسته‌ای: اوپنهایمر به بررسی مسائل نجومی و هسته‌ای پرداخت و پیش‌بینی‌هایی مهم مانند نوترون، مزون و ستاره‌های نوترونی را ارائه کرد.

نظریه میدان کوانتومی و الکترودینامیک کوانتومی: او به توسعه نظریه میدان کوانتومی و الکترودینامیک کوانتومی مشغول بود و در این زمینه‌ها به تحقیقات مهمی پرداخت.

تئوری بارش پرتوهای کیهانی و تونل‌زنی کوانتومی: اوپنهایمر به بررسی تئوری بارش پرتوهای کیهانی و تونل‌زنی کوانتومی پرداخت و مقالات معروفی در این زمینه منتشر کرد.

مدل‌های فیزیک هسته‌ای و رادیواکتیویته: او به بررسی مدل‌های فیزیک هسته‌ای و رادیواکتیویته پرداخت و تحقیقاتی مهم در این زمینه انجام داد.

همچنین، اوپنهایمر با تأثیرگذاری و همکاری با دیگر دانشمندان، بخصوص دانشجوانش، در پیشرفت علم و فناوری تأثیرگذار بود. او به عنوان یک دانشمند ایده‌آل شناخته می‌شد که از تمامیت و سرعت تحقیقات خود برای پیشبرد دانش علمی استفاده می‌کرد و در عین حال دانش آموزان خود را برای ادامه تحقیقات و پژوهش‌های علمی ترغیب می‌کرد.

زندگی شخصی و سیاسی

اوپنهایمر در سال 1946 میلادی زندگی می کند. مادر اوپنهایمر در سال 1931 درگذشت و او بیشتر به پدرش پایبند شد. پس از درگذشت پدرش در سال 1937 و به ارث ماندن یک مبلغ قابل توجه، او اموال خود را به دانشگاه کالیفرنیا اهدا کرد تا برای بورسیه های تحصیلی استفاده شود.

در دهه 1920، اوپنهایمر از مسائل سیاسی و جهانی کم اطلاع بود و تا سال 1929 از وقوع سقوط بازار بورس خبر نداشت. او پس از آن زمان به طور فزاینده‌ای به مسائل سیاسی علاقه‌مند شد و در اعتصاب ساحل غربی در سال 1934 و جنگ داخلی اسپانیا در سال 1936 دخالت داشت.

اوپنهایمر به عنوان یکی از حامیان حزب کمونیست شناخته می‌شود و در فعالیت‌های این حزب در دهه‌های 1930 و 1940 سهیم بوده است. او در برکلی عضوی از گروهی بود که به طور مخفی به حزب کمونیست تعلق داشتند. اما در دفتر تحقیقات فدرال (FBI) مورد بررسی قرار گرفت و مورد نظارت قرار گرفت.

اوپنهایمر روابط عاطفی متعددی داشته است و در نهایت با روث تولمن، همسر دوستش، رابطه‌ای پایدار داشته است. به طور کلی، زندگی شخصی او در کنار فعالیت‌های سیاسی پر از رخدادهای جالب و پیچیده بوده است.

اوپنهایمر

پروژه منهتن

در تاریخ 9 اکتبر 1941، دو ماه پیش از ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم، رئیس‌جمهور فرانکلین دی. روزولت برنامه‌ای برای ساخت بمب اتمی تصویب کرد. ارنست لارنس اوپنهایمر را در تاریخ 21 اکتبر وارد پروژه منهتن کرد. اوپنهایمر مسئولیت تحقیقات طراحی بمب خاص این پروژه را از طریق آرتور کامپتون در آزمایشگاه متالورژی برعهده گرفت.

در تاریخ 18 مه 1942، رئیس کمیته تحقیقات دفاع ملی، جیمز بی. کونانت، از اوپنهایمر خواست که بر روی محاسبات سریع نوترون‌ها کار کند، که اوپنهایمر به آن پاسخ داد. او به عنوان "هماهنگ کننده پارگی سریع" شناخته شد، که اشاره به انتشار واکنش زنجیره‌ای نوترونی سریع در بمب اتمی دارد.

اوپنهایمر اولین اقدام خود را با برگزاری یک مدرسه تابستانی برای تئوری بمب اتمی در برکلی انجام داد. او گروهی از فیزیکدانان اروپایی و شاگردان خودش را به کار برای تعیین مراحل ساخت بمب اختصاص داد.

در ماه ژوئن 1942، ارتش ایالات متحده منطقه مهندسی منهتن را برای انجام پروژه بمب اتمی تأسیس کرد و فرآیند انتقال مسئولیت به ارتش را آغاز کرد. سرتیپ لزلی آر. گرووز جونیور به عنوان مدیر پروژه منهتن منصوب شد.

تا تاریخ 12 اکتبر 1942، گرووز و اوپنهایمر تصمیم گرفتند که برای امنیت پروژه، یک آزمایشگاه مخفی در مکانی دورافتاده ایجاد شود. اوپنهایمر به عنوان سرپرست آزمایشگاه تسلیحات مخفی این پروژه منصوب شد.

آزمایشگاه لوس آلاموس در محل مدرسه سانتافه در نیومکزیکو بنا شد. اوپنهایمر گروهی از برترین فیزیکدانان آن زمان را برای کار بر روی این پروژه گرد هم آورد.

اوپنهایمر با مشکلات تقسیم بندی سازمانی در ابتدا مواجه شد، اما با سکونت مداوم در لوس آلاموس، هنر مدیریت در مقیاس بزرگ را آموخت و توانست درگیری های فرهنگی بین دانشمندان و ارتش را کنترل کند.

اوپنهایمر نه تنها با دانش علمی پروژه آشنا بود، بلکه همچنین به عنوان یکی از اعضای فعال در همه مراحل کار حضور داشت و موجب شور و شوق و چالشی بود که در آنجا برای تمامی افراد فضایی منحصر به فرد فراهم شد.

طرحی بمب

در دوران جنگ جهانی دوم، نگرانی‌های قابل توجهی در میان دانشمندان وجود داشت که برنامه تسلیحات هسته‌ای آلمان ممکن است با سرعتی بیشتر از پروژه منهتن پیشرفت کند. در نامه‌ای که در تاریخ 25 مه 1943 نوشته شده بود، رابرت اوپنهایمر به پیشنهاد فرمی برای استفاده از مواد رادیواکتیو برای مسموم کردن منابع غذایی آلمان پاسخ داد. اوپنهایمر از فرمی پرسید که آیا می‌تواند به اندازه کافی استرانسیوم تولید کند بدون اینکه مقدار زیادی راز فاش شود. اوپنهایمر اظهار کرد: "من فکر می‌کنم ما نباید برنامه‌ای را اجرا کنیم، مگر اینکه بتوانیم غذای کافی برای کشتن نیم میلیون مرد را مسموم کنیم."

در سال 1943، تلاش‌ها به سمت توسعه یک سلاح شکافت از نوع تفنگ پلوتونیومی به نام "مرد لاغر" هدایت شد. تحقیقات اولیه با استفاده از پلوتونیوم 239 تولید شده توسط سیکلوترون انجام شد. اما آنچه که در آوریل 1944 در آزمایشگاه لوس آلاموس دریافت شد، نشان داد که پلوتونیوم تولید شده توسط راکتور دارای غلظت بالاتری از پلوتونیوم 240 بود که نامناسب برای استفاده در سلاح‌های نوع تفنگ بود.

در ژوئیه 1944، اوپنهایمر تصمیم گرفت تا طرح تفنگ مرد لاغر را کنار بگذارد و به سمت سلاح‌های انفجاری حرکت کند. این تصمیم منجر به تبدیل نسخه کوچکتر مرد لاغر به "پسر کوچک" شد. با استفاده از لنزهای انفجاری شیمیایی، مواد شکافت‌پذیر را به شکل کوچک‌تر و متراکم‌تر فشرده می‌کردند. این کار امکان انفجار آنها را در مسافت‌های کوتاه فراهم می‌کرد و باعث کاهش زمان مورد نیاز برای جمع‌آوری جرم بحرانی می‌شد.

در ماه مه 1945، یک کمیته موقت برای مشاوره و گزارش در مورد سیاست‌های زمان جنگ و پس از جنگ در زمینه استفاده از انرژی هسته‌ای تشکیل شد. این کمیته یک پانل علمی متشکل از اوپنهایمر، آرتور کامپتون، فرمی و لارنس را تشکیل داد تا در مورد مسائل علمی و نظامی به آن مشاوره دهند. این پانل نه تنها در مورد اثرات فیزیکی بمب اتمی، بلکه در مورد تأثیرات نظامی و سیاسی آن نیز نظراتی ارائه کرد.

اوپنهایمر

ترینیتی

در ساعات اولیه صبح 16 جولای 1945، در نزدیکی آلاموگوردو، نیومکزیکو، آزمایش اولین سلاح هسته‌ای جهان در لوس آلاموس برگزار شد. نام این سایت "ترینیتی" بود که اوپنهایمر آن را در سال 1944 انتخاب کرده بود. در آن لحظه‌های تاریخی، اوپنهایمر و همکارانش شاهد یک انفجار غیرقابل تصور بودند. اوپنهایمر به آیاتی از باگاواد گیتا فکر کرد که نشان دهنده تأملات او درباره عظمت و ناپدید شدن دنیا بود. این آزمایش تبدیل به یکی از لحظات تاریخی مهم در تاریخ بشریت شد و اوپنهایمر پس از آن به مبارزه برای کنترل بر سلاح‌های هسته‌ای و صلح جهانی پرداخت.

فعالیت های پس از جنگ اوپنهایمر

پس از پایان دوره‌ی استماع امنیتی در سال 1954، فرانک اوپنهایمر به زندگی حرفه‌ای و علمی‌اش ادامه داد. در ادامه فعالیت‌های او بعد از جنگ، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

تدریس و تحقیقات علمی: اوپنهایمر پس از اتمام دوره‌ی استماع امنیتی به تدریس فیزیک در دانشگاه‌ها پرداخت. او به عنوان استاد در دانشگاه مینه‌سوتا و سپس در دبیرستان فیزیک تدریس کرد. همچنین، او به فعالیت در زمینه تحقیقات علمی در حوزه فیزیک ادامه داد و به بنیان‌گذاری کاوشگری در سانفرانسیسکو پرداخت.

مبارزه برای استرداد رویای حرفه‌ای: پس از سلب مجوز امنیتی، اوپنهایمر با مشکلات حرفه‌ای مواجه شد. او برخی از فرصت‌های شغلی خود را از دست داد و برخی از دانشجویان و همکاران سابقش نیز از او دور شدند. او به دنبال اثبات وفاداری و عشق خود به ایالات متحده بود و سعی کرد این امر را بازتأیید کند.

تأثیر در علم: هر چند که اوپنهایمر به دسترسی به پروژه‌های علمی حساس محدود شده بود، اما همچنان در زمینه‌هایی که قبلاً در آن‌ها فعالیت داشته بود، فعالیت خود را ادامه داد. او تلاش کرد تا با تدریس و تحقیقات خود در زمینه‌ی فیزیک، به توسعه‌ی علمی کمک کند.

روشنگری و مبارزه برای عدالت: اوپنهایمر بعد از جلسات استماع امنیتی، به عنوان یک نماد از مبارزان برای عدالت محسوب می‌شد. تا جایی که می‌توانست، او در جامعه‌ی علمی و فرهنگی به ترویج ایده‌هایی مانند عدالت اجتماعی، آزادی علمی، و تضمین حقوق شهروندی مشارکت کرد.

با تمام این مشکلات و مخالفت‌ها، فرانک اوپنهایمر به دستاوردهای خود در علم ادامه داد و در طول زندگی‌اش به عنوان یک شخصیت مهم و تأثیرگذار در جامعه‌ی علمی به یاد ماند.

اوپنهایمر و انیشتین

سالهای پایانی زندگی اوپنهایمر

در سالهای پایانی زندگی خود، رابرت اوپنهایمر به دو فعالیت عمده می‌پرداخت: ادامه سخنرانی‌ها و نوشتن در زمینه‌های علمی و فلسفی، و بازدید از موسسات دانشگاهی و جوامع مختلف. او توسط بسیاری به عنوان یک چهره موثر و بحث برانگیز در جوامع دانشگاهی و علمی شناخته می‌شد.

در سال 1955، اوپنهایمر کتاب "ذهن باز" را منتشر کرد که در آن به مسائل مربوط به سلاح‌های هسته‌ای و ارتباط آنها با جامعه عمومی پرداخت. او همچنین در سالهای بعدی سخنرانی‌های متعددی در دانشگاه‌ها و مؤسسات مختلف ارائه کرد و مقالاتی در زمینه‌های فلسفه، علم، و اجتماع منتشر نمود.

اوپنهایمر همچنین به توسعه آکادمی جهانی هنر و علم پرداخت و در سال 1960 به آن پیوست. او به عنوان یکی از دانشمندان و فیلسوفان برجسته در جهان، در تبادل نظرها و محافل علمی بین‌المللی مشارکت داشت.

همچنین، اوپنهایمر توجه ویژه‌ای به مسائل مربوط به دشواری مدیریت قدرت دانش در دنیایی که آزادی علم برای تبادل نظر به دلیل مسائل سیاسی مختل شده بود، داشت. او در سال 1953 سخنرانی‌هایی با عنوان "ریث را باز" در بی‌بی‌سی ایراد کرد و از مدیریت قدرت دانش در جامعه هشدار داد.

اوپنهایمر همچنین به عنوان یک فعال صلح و ضد سلاح‌های هسته‌ای شناخته می‌شد و در سالهای پایانی زندگی خود به توسعه ایده‌های صلح‌آمیز و ارتقاء آگاهی در مورد خطرات سلاح‌های هسته‌ای اختصاص داد.

با دریافت افتخاراتی مانند افسر لژیون افتخار فرانسه و عضویت در انجمن سلطنتی بریتانیا، شهرت و اعتبار او در محافل بین‌المللی بیشتر گسترش یافت و او در سالهای پایانی زندگی‌اش نیز به عنوان یکی از شخصیت‌های مهم و تأثیرگذار در زمینه علم و فلسفه شناخته می‌شد.

مرگ رابرت اوپنهایمر

زندگی و مرگ اوپنهایمر نشان‌دهنده تراژدی‌ها و پیروزی‌هایی است که می‌توانند در زندگی یک دانشمند برجسته رخ دهند. مبارزه او با بیماری و نهایتاً مرگش در اثر سرطان گلو، پایان زندگی پرتلاطم اما بسیار تأثیرگذار او را رقم زد. جایگاه او در تاریخ به عنوان پدر بمب اتمی، همراه با نبردهای اخلاقی و سیاسی که در طول زندگی‌اش با آن‌ها روبرو بود، همواره مورد بررسی و تأمل قرار گرفته است.

مراسم یادبود او، که شخصیت‌های برجسته علمی، سیاسی و نظامی در آن شرکت داشتند، نشان‌دهنده احترام و تقدیر عمیقی است که جامعه نسبت به کار و زندگی او احساس می‌کرد. اما میراث اوپنهایمر فراتر از زندگی حرفه‌ای او و حتی فراتر از مرگش ادامه یافت. سرنوشت تراژیک دخترش تونی، که در نهایت به خودکشی انجامید، و همچنین زندگی و مرگ همسرش کیتی، نشان‌دهنده تأثیرات پیچیده‌ای است که شهرت، میراث سیاسی و تنش‌های شخصی می‌توانند بر خانواده‌های دانشمندان داشته باشند.

میراث اوپنهایمر در جامعه علمی و فرهنگی گسترده است. از آموزش و پژوهش‌های پیشرفته تا داستان‌های نمادین و تراژدی‌های شخصی، زندگی او یک یادآوری قدرتمند از تأثیر عمیقی است که یک دانشمند می‌تواند بر جهان داشته باشد، هم به لحاظ تکنولوژیکی و هم به لحاظ اخلاقی. نسل‌های آینده به یاد خواهند داشت و از زندگی و کار او درس خواهند گرفت، چرا که تاریخ اوپنهایمر نمایانگر بخشی از تاریخ بشریت در مواجهه با قدرت و مسئولیت است.


 

 منبع خبر