تصاویر دیده نشده مراسم چهارشنبه سوری و نوروزی مردم طهران در دوران قاجار/ از جشن و سرور در میدان ارگ تا آتش بازی باروتی

ساعد نیوز: با تصاویر دیده نشده از حال و هوای عید و جشن سرور کوچه پس کوچه های طهران در دوران قاجار همراه ما باشید.

به گزارش سرویس تاریخ ساعد نیوز، شاید برای شما هم جالب باشید که بیشتر درباره رسم و رسومات چهارشنبه سوری در دوران قاجار بدانید.
اجرای مراسم زورخانهای در جشن نوروز در میدان ارگ تهران در دوره قاجار
رسومات این شب خاص
خالی کردن حوضچهها
یکی از رسوم آن بود که زنهای تهرانی از یکی دو روز مانده به چهارشنبه سوری آبهای حوض و حوضچههای خانه را خالی کرده و پس از آن کمی سرکه و ذغال درون حوض میپاشیدند و آب حوضکش را خبر میکردند و یا اینکه دسته جمعی با زنان همسایه آبها را به نیت بیرون ریختن سیاهی و چرک دلی از خانواده به جوی میریختند، سپس یک حبه نقل یا نبات در حوضچه انداخته و آن را پر از آب میکردند و کسی تا در رفتن توپ سال نو (در آن روزگار تحویل سال جدید با شلیک کردن توپ مشخص میشد) حق دست زدن به آب را نداشت
خریدن کوزه نو
از دیگر رسوم این شب، خریدن کوزه جدید بود. بدین ترتیب که زن خانه باید تا پیش از ظهر روز سهشنبه کوزه جدیدی را بخرد و داخل آن را آب کند و روی طاقچه بگذارد. برخی هم رسم داشتند ابتدا کوزه کهنه را از بالای در نقارهخانه ( برجک سر در دروازه ارگ) پایین انداخته و شکسته شود و آن هنگام کوزه جدید بخرد.
آب دباغخانه
نخستین کار در بعدازظهر سه شنبه آخر سال این بود که دختران دم بخت روانه دباغخانه شوند و هر کدام از آب دباغخانه در کوزه یا بطری شیشهای بریزند؛ با یکدیگر حرکت کرده، از بدی ها صحبت کنند تا از دباغخانه خارج شوند و مادامی که وارد خانه میشوند با کسی صحبت نمیکردند و فقط آب دباغخانه ای که با خود به همراه آورده بودند برای رفع بلا به کلون در، پاشنهها و چهار طرف خانه میپاشیدند.
قلیاب سرکه
زنان در بعدازظهر شب چهارشنبه سوری هفت دختر بچه را باید یک جا جمع میکردند و یکی یکی به نوبت پشت هاون نشسته و قلیابها ( نوعی گیاه است که در گذشته از آن برای باطل کردن جادو و طلسم استفاده می شده و امروزه نیز مورد استفاده قرار می گیرد) را بکوبند، سپس آن را هفت قسمت، هر قسمت را جلوی یکی گذاشته تا هر کدام قلیاب را برداشته و در کاسهای مملو از سرکه بریزند و با قاشق چوبی به هم زده و سپس خانم خانه تا آفتاب از میان نرفته مقداری از آن را به چهار گوشه اطاق بپاشاند و بقیه را نیز در جایی بگذارد و زمانی که نیاز داشت برای رفع بلا از آن استفاده کند.
توپ مروارید
توپ نظامی بزرگی بود که در میدان ارگ تهران قدیم، روبروی نقارهخانه قدیم جای گرفته بود. این توپ بعدها به محوطه ساختمان باشگاه افسران وزارت جنگ (ساختمان کنونی شماره 7 وزارت خارجه) در شمال میدان مشق تهران جابجا شد. درباره این توپ روایات مختلفی ساخته و نقل شده بود، از جمله آن که این توپ از پرتغالیها به غنیمت گرفته شده یا این که از شیراز به اذن شاه چراغ بدون هیچ وسیلهای به اینجا آمده یا این که نادر شاه آن را از فتح هندوستان با خود آوررده که همگی این حکایات نادرست است؛ این توپ به دستور فتحعلیشاه قاجار در سال 1233قمری در اصفهان توسط استاد اسماعیل ریختهگر ساخته و اشعاری هم در مدح شاه بر روی آن حکاکی شد که با تماس دست با توپ مشخص است اما هیچ گاه دلیل ساخت این توپ مشخص نشد؛ شاید شاه قاجار میخواسته با ساخت تزیینی این توپ، اقتدار خود را نشان دهد. این توپ به دلیل آن که چندین طشتک به شکل و شمایل مروارید به دهانه توپ آویزان شده، توپ مروارید لقب گرفته است. زنان تهرانی به این توپ بسیار اعتقاد داشتند و شبهای جمعه به زیارتش میرفتند چون بر این باور بودند حاجتهایشان برآورده میشود، اما شب چهارشنبه سوری شلوغترین روز زیارتیاش بود که دختران و زنان، به چرخ ها و زنجیرهایش دخیل می بستند.
بته و بته افروزی
در تمام روزهای سال برای مصارف نانواییها و ... بته به تهران آورده میشد، اما در این روز به دلیل بته افروزی، حداقل دو برابر بته وارد تهران میشد؛ بدین صورت که بته فروش با شترهایی فراوان به بیابانهای شهرری و دهات اطراف، ورامین و علی آباد میرفتند و هر آنچه بته بود بر پشت شترها به صورت قطاروار میبستند و بعدازظهر به تهران آمده و در چهارراهها، گذرها و کوچهها بتهها را پهن میکردند و خریداران به صف می شدند، البته ناگفته نماند که قیمت بتهها در آن روز بسیار گران می شد. به تدریج که آفتاب میرفت بتهها در صحن خانهها و یا در کوچهها و زیرگذرها به صورت خط مستقیم ردیف میشد. اولین کبریتی که به یک بته زده می شد بقیه نیز روشن می شد و مردم به ترتیب ایستاده و منتظر پریدن از روی آن بودند و با هر پرش «زردی من از تو، سرخی تو از من» را به زبان می آوردند. یکسری عقاید در بته افروزی در آن روزها رواج داشت از جمله آن که مثلا اگر آتش بته، لباس یکی را می سوزاند یعنی آن که دشمن بر او غلبه میکند. اگر بته کسی سر و صدا میکرد اگر مرد بود به کسب و کار دلخواه و اگر زن بود به اولاد می رسید. اگر پای کسی در برخورد به کپه ای از بته ها شعله هایش پراکنده می شد زندگی اش با غم گره میخورد و زنان آبستن عقیده داشتند که با چوبی که در آتش می سوزد، پلیدیها و وقایع ناگوار از فرزندشان دور میشود.
در گذر زمان تا به امروز پریدن از روی آتش یکی از رسوم رایج چهارشنبه سوری شد، هر چند زرتشتیان عقیده بر این دارند چون آتش پاک و مقدس است نباید شعر «زردی من از تو» برای آتش خوانده شود بلکه باید گفته شود:«غم برو، شادی بیا».
آتش افروز
نمایشدهندگان آخرین سه شنبه سال، آتش افروزها بودند و تنها در سه شنبه ظاهر میشدند و تا سال دیگر دیده نمیشدند. آن ها لباسی قرمز بر تن داشتند با کلاهی منگولهدار و زنگولههایی که به سرآستینهایشان آویخته بود؛ همراه خود قوطی نفت و مشعلی که با بستن کهنه بر سر مفتول درست شده بود، همراه داشتند. آن ها دور کوچه و محلهها راه میافتادند و جلوی هر جمع سر مشعل افروخته را در دهان برده و پس از لحظاتی در حالی که شعله آن خاموش نشده بود، از دهان خارج میکردند و باعث سرور و شعف کودکان میشدند.
غول بیابان
افرادی مانند حاجی فیروز و آتش افروز بودند که مختص سرگرمی این روز به حساب میآمدند. این افراد برای خود قیافههای وحشتناکی درست میکردند و نیم تنهای از پوست ببر یا پلنگ میپوشیدند و کلاهی شاخ دار بر سر میکردند و چوب زمختی هم در دستانشان بود؛ با پای برهنه و هیبتی ترسناک در اماکن شلوغ مانند قهوه خانه، بازار و ... معرکه راه می انداختند و از مردم پول میگرفتند.
آجیل شب چهارشنبه سوری
این آجیل را مردان در شب با خود به خانه میآوردند که شامل کشمش، نخودچی، توت، انجیر، خرماخرک ( نوعی خرمای زرد رنگ)، قیسی و باسلق بود که معتقد بودند این آجیل هفت خوراک، دارای یمن و شگون است.
فال گوش
یکی از رسوم این شب، فال گوش ایستادن و یواشکی صحبت رهگذران را گوش دادن بود که بر این باور بودند از این طریق سرنوشت و آینده سال جدید مشخص می شود. زنان و مردان در این شب بعد از غروب سر پیچ کوچهها، پشت در خانهها، بالای پشت بامها استراق سمع میکردند؛ مثلا اگر کسی در مورد پول صحبت میکرد، میگفتند سال آینده، سال رزق و روزی، کسب و کار و ثروت است؛ اگر کسی از بدبختی ناله میکرد، میگفتند سال آینده خبر از غم و ناله و مرگ است و....
قاشق زنی
از دیگر کارهای این شب، قاشق زنی دختران جوان بود. هنگامیکه دو سه ساعتی از تاریکی میگذشت و تردد در کوچهها کم می شد، دختران چادر بر سر کرده و همراه پیاله مسی و قاشق چوبی که صدای بم داشت، به پشت در خانهها میرفتند و به زدن قاشق به لب پیالهها می پرداختند؛ منتظر می ماندند که ساکنان آن خانه چیزی در پیالههایش بگذارند، مانند سکه، قند، نبات، شیرینی. در این قاشق زنیها دل بسیاری از مردان در گرو دل دخترکانی باقی میماند و چه بسا که قاشق زنی سبب شروع و تجدید دیدار و در نهایت خواستگاری و ازدواج می شد.
آتش بازی
از دیگر کاسبیها و بازیها در چهارشنبه سوری که از صد و پنجاه سال گذشته مرسوم شده، آتش بازی باروتی بود. در زمان سلطنت ناصرالدین شاه، توسط فرانسویها به دارالخلافه وسایل آتش بازی آورده شد. در ابتدا از این وسایل برای سرگرمی شاه یا مبارکی اعیاد و جشنهای مذهبی در ارگ سلطنتی استفاده میشد. به تدریج نیز مردم را سهیم کرده و نمایشهایی در میدان توپخانه انجام میشد، اما سرانجام پای این ترقهها به مراسم چهارشنبه سوری هم باز شد. ترقه فروشی و بازی کودکان و بزرگسالان به وسیله باروت شامل ترقه، فشفشه، کوزه، قمباره( کوزهای که از دهانهاش چیزی شبیه فشفشه بیرون میآید، در هوا میترکد، جرقههایش رنگین است و صدایی بلند دارد)، پاچه خیزک (چیزی مانند فشفشه بیدسته بعد از روشن کردن به صورت مارپیچ به چپ و راست میجهد) و...؛ امتیاز این وسایل در دوره مظفرالدین شاه از فرانسویان گرفته شد و به قورخانه یا همان اسلحه سازی قشون سپرده شد.